چرا صداقت داشتن مهم است؟
از وقتی یادم میآید میترسیدم. از آنچه مردم دربارهام فکر میکنند، میترسیدم. از اینکه دوستانم دوستم نداشته باشند، میترسیدم. از اینکه پدر و مادرم کارهایم را تأیید نکنند، میترسیدم. به همین خاطر همیشه پنهانکاری کردهام و پنهان شدهام. آنچه را واقعا فکر میکردم، احساس میکردم و انجام میدادم، پنهان میکردم. و جالب اینجاست که من تنها نیستم. تقریبا همه ما، اگر نگوییم همه اما دستِ کم بخشی از زندگیمان را پنهان کردهایم و میکنیم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، بیشتر افراد فقط روزهای خوش و تفریحات و به طور کل رویِ زیبای زندگیشان را نشان میدهند. زیرا نشان دادن حقیقت، شجاعت میخواهد. اما چیزی که طی سالها یاد گرفتهام این است که تنها به این دلیل که میترسیم، نباید با ترس زندگی کنیم. بلکه کاملا بر عکس، هنگامی که ترسمان را شناختیم، میتوانیم آن را کنار بگذاریم، شجاعت را انتخاب کنیم و صداقت داشته باشیم. اگر صداقت واقعا بهترین سیاست است، پس چرا این همه فریبکاری وجود دارد؟ و اگر هنگامی که کسی با ما صادق نیست، احساس میکنیم به ما بیاحترامی کرده است، پس چطور میتوانیم دروغهای کوچک و مصلحتی و اغراقهای ماهرانه خودمان را توجیه کنیم؟اگر از دیگران انتظار داریم که شجاعت داشته باشند و با ما صادق باشند، پس بیصداقتی از جانب ما به نوعی زیرآبی رفتن به حساب نمیآید؟ شاید زمان آن رسیده است که نگاهی دقیقتر به صداقت بیندازیم و ببینیم که آیا صداقت واقعا بهترین سیاست است یا نه؟
حرفهایی صادقانه درباره صداقت
با نگاهی سطحی به آن، مفهوم صداقت بسیار ساده به نظر میآید. تمام آنچه باید انجام دهیم گفتن حقیقت در هر موقعیتی است، اینطور نیست؟ پس چرا افراد صادق نیز در برخی مواقع واقعیت را به شکل دیگری نشان میدهند؟ اگر صادق بودن زندگی را سادهتر میکند، پس چرا کسی باید بخواهد که زندگیاش را حتی با اندکی بیصداقتی پیچیدهتر و بغرنجتر کند؟موقعیتهای بسیاری وجود دارند که به سرعت عزم و اراده ما را برای صادق بودن میآزمایند. تمایل به بیصداقتی گویا از دوران کودکی ما آغاز میشود، هنگامی که دوست نداریم تنبیه شویم. ترس بر ما غلبه میکند و ما در تلاش برای اجتناب از پیامدهای آنچه انجام دادهایم، چیزی میگوییم که حقیقت ندارد. اگر این رویه جواب داد، آنگاه به این نتیجه میرسیم که دروغ گفتن نسبت به صداقت، ناراحتی کمتری دارد و شجاعت کمتری هم میخواهد.
صداقت به شجاعت نیاز دارد
صادق بودن نیازمند شجاعت است، زیرا ما را آسیبپذیر و مسئولیتپذیر میکند. اما برای اینکه با صادق بودنمان، از جریحهدار کردن احساسات دیگران اجتناب کنیم، نیازمند درایت هستیم. واضح است که واقعا صادق بودن، چیزی بیش از گفتن حقیقت در هر موقعیتی است، اما در مورد افرادِ روراست تنها گزینه قابل قبول است.هنگامی که پای صادق بودن در همه زمینهها به میان میآید، احتمالا هیچ کس نیست که بگوید نیازی به بهتر شدن در این زمینه ندارد. در ادامه چند استراتژی برای کمک به بهبود تلاشهایتان برای تقویت شجاعت به منظور صادق و بادرایت بودن بیان میکنیم.
چرا صداقت مهم است؟
صداقت باعث میشود هرگز از برملا شدن راز یا دروغی آزرده نشویم.تقریبا همه ما دستِ کم یک بار در زندگیمان به خاطر یک راز، یک حقیقت خدشهدار شده، یک دروغ و یا کشف چیزی که باید آشکارا دربارهاش صحبت میشده، آزرده شدهایم. بیصداقتی آزاردهنده است زیرا رابطه را تحلیل میبرد، اعتماد را از بین میبرد و درست در جهت عکس صمیمیت است. این یعنی به جای احساس امنیت کردن در رابطه، به این دلیل که طرف مقابل را میشناسید و او هم شما را میشناسد، حالا به او شک میکنید و دیگر در رابطهتان عمیقا احساس امنیت نمیکنید.صادق بودن همیشه آسان نیست، وگرنه همه ما همیشه و در همه حال صادق میبودیم. اما ۵ دلیل مهم وجود دارند که چرا صداقت مهم است:
دیگران نمیتوانند فکر شما را بخوانند. صادق بودن تنها به معنای گفتن حقیقت درباره اطلاعات واقعی نیست، بلکه به احساساتتان نیز مربوط است. اگر به خاطر حرفی که کسی به شما زده است، ناراحت و آزرده شدهاید، آن فرد ممکن است حتی متوجه ناراحتی شما نشود، مگر اینکه شما صادقانه درباره تأثیر حرفش بر خودتان و احساستان صحبت کنید. اگر به جای حرف زدن، احساستان را پنهان کنید، آنگاه قدرت طرف مقابلتان را برای اینکه بتواند کاری در مورد این مسئله انجام بدهد، سلب کردهاید و فرصت رشد را از او گرفتهاید. همچنین ممکن است طرف مقابلتان پس از اینکه متوجه شود که شما ناراحت بودهاید و آن را بیان نکردهاید یا اینکه درباره احساستان با او صادق نبودهاید، آزرده شود. در حالی که از سوی دیگر صادق بودن درباره احساساتتان میتواند التیامبخش باشد و مسائل را حل کند.
هنگامی که کسی دروغ میگوید، دیگران سعی میکنند حقیقت را حدس بزنند. یعنی صادق نبودن درباره چیزی باعث میشود که دیگران سعی کنند آنچه را طرف نگفته است یا آنچه را واقعا حقیقت است، کشف کنند. این کار باعث ایجاد شایعات میشود و میتواند در ادامه منجر به دروغها و فریبکاریهای بیشتر میشود که ممکن است دیگران با حقیقت اشتباه بگیرند. در نهایت، هنگامی که حقیقت آشکار شود، باعث میشود افراد بیشتری ناراحت و آزرده شوند. در حالی که اگر از همان ابتدا موضوع مورد نظر با صداقت بیان میشد، همه این مسائل قابل اجتناب بودند.
پنهان کردن حقیقت معمولا بیشتر از خود حقیقت افراد را آزار میدهد. بعضی از افراد دروغ میگویند زیرا از این میترسند که گفتن حقیقت آنها را به دردسر بیندازد یا ناراحتی بیشتری ایجاد کند. اما اغلب با اینکه حقیقت ممکن است دردناک باشد، معمولا هنگامی که صادقانه بیان میشود، کمتر از زمانی که با فریبکاری پوشانده میشود، دردناک و آزاردهنده است. پنهان کردن حقیقت یا دروغ گفتن تنها باعث میشود که افراد احساس کنند فریب خوردهاند، همچنین ناراحت و آزرده شوند و سپس از شما بپرسند چرا از ابتدا صادق نبودهاید.
دروغها به ندرت تنها میمانند، معمولا یکی پس از دیگری میآیند تا دروغ قبلی را بپوشانند و در نهایت از کنترل خارج میشوند. در نهایت این چرخه برای کسی که دروغ میگوید، پیچیدهتر میشود و برای طرف مقابل گیجکنندهتر. به علاوه، با دروغ زندگی کردن کار بسیار دشواری است. به این معنا که مجبورید خودتان نباشید و این برای هیچ کس ساده نیست. از سوی دیگر، صادق بودن در موقعیتهای دشوار ممکن است در ابتدا ناراحتکننده باشد، اما اگر روی آن کار شود، روابط را محکمتر میکند و اعتماد ایجاد میکند .
۵ راه برای اینکه صادقتر باشید:
حقیقت را افشا کنید
آیا در گذشته پیش آمده است که کاملا صادق نبوده باشید؟ شجاعت داشتن برای مرور لغزشهای گذشته ممکن است کمی ناراحتکننده باشد، اما تشخیص اینکه در گذشته کجا و کِی حقیقت را پنهان کردهاید، میتواند به شما کمک کند تا الگوهای آن را شناسایی و از ادامه آن جلوگیری کنید.
صداقت را تمرین کنید
این تمایل وجود دارد که فکر کنیم که کمی خالیبندی یا اغراق در مسائلی که به نفع یا ضرر کسی نیست، اشکالی ندارد. اما مسئله اینجا است که اگر در موضوعات کوچک و بیاهمیت صادق نباشیم، پای این بیصداقتی به حوزههای مهم و بامعنی زندگی نیز باز خواهد شد. بهتر است ابتدا عادات صادقانه را در زمینههایی که به شجاعت کمتری نیاز دارند، تمرین کنیم تا بتوانیم برای مواجهه با چالشهای دشوارتر، صداقت را در خودمان پرورش بدهیم.
صداقت روی نقاط مثبت تأکید میکند
تنها به این دلیل که میخواهیم صادق باشیم به این معنا نیست که وظیفه داریم اشتباهات و نقصهای دیگران را آشکار کنیم. اگر روی نقاط مثبت تمرکز کنیم، آنگاه ارزیابی صادقانه ما از افراد و موقعیتهای مختلف هم دلگرمکننده خواهد بود.
اولویتها را با واقعیت اشتباه نگیریم
مخدوش شدن دید ما از واقعیت به وسیله آنچه دوست داریم و آنچه دوست نداریم، بسیار ساده رخ میدهد. برای صادق بودن با دیگران، باید متوجه باشیم که اولویتها و ترجیحات شخصیمان واقعیت را تغییر نمیدهند. بلکه تنها احساس ما را نسبت به مسائل تغییر میدهند. صادق بودن به این معنا نیست که مجبوریم همه احساساتمان را درباره همه موضوعات بیان کنیم.
چیزی نگفتن اشکالی ندارد
اگر کسی شما را در موقعیتی قرار دهد که رُک بودن به نفع همه نیست، چه میکنید؟ شجاعت این را داشته باشید که بگویید ترجیح میدهید اصلا چیزی نگویید. البته وقتی تحت فشار قرار دارید تا نظرتان را بگویید، این کار ممکن است دشوار باشد. اما با همه اینها همچنان حق شماست که انتخاب کنید حرف بزنید یا سکوت کنید. این موضوع به ویژه اگر کسی سعی در درگیر کردن شما در یک بحث بینتیجه را داشته باشد یا هنگامی که احساسات کسی در خطر است، به کارتان میآید.