x
۰۳ / شهريور / ۱۳۹۷ ۰۷:۱۷

یک سال پس از قالیباف

یک سال پس از قالیباف

یک‌سال از ناکامی اصولگرایان و ازدست‌دادن کرسی‌های سبز شورای شهر تهران در خیابان بهشت می‌گذرد. 15 سال پیش بود که دوره بی‌رقیب آنها در مدیریت شهری شروع شد؛ وقتی که محمود احمدی‌نژاد کلید اولیه تحولات بلندپروازانه در بهشت را زد و با خیزی موفقیت‌آمیز روی گرده اصولگرایان به هشت سال ریاست‌جمهوری رسید.

کد خبر: ۲۹۵۲۹۶
آرین موتور

به گزارش اقتصادآنلاین، معصومه اصغری در شرق نوشت: محمدباقر قالیباف برگ برنده دوم آنها به‌عنوان پیشانی و خط‌شکن این جریان سیاسی بود؛ مردی که کسوت شهردار تهران را داشت، اما در عمل در 12 سال شروع به جریان‌سازی و کادر‌سازی و البته  نمایش‌های متفاوت و گران و بزرگ برای رسیدن به هدف اصلی خود؛ یعنی ریاست‌جمهوری کرد؛ هدفی که اگرچه با صرف هزینه و اعتبار بالا، هم برای خودش و هم شهر تهران تمام شد، اما محقق نشد و در نهایت ناکام از بهشت رفت. 

نمی‌توان دوره 12ساله شهردار سابق تهران را که با اصرار اصولگرایان به تغییر یک قانون به شکلی غیرمعمول سه‌دوره‌ای شد بدون تلاش‌هایش برای رسیدن به منصب ریاست‌جمهوری دید؛ به‌عنوان‌مثال چه خودش و هم‌جریانی‌هایش قبول کنند، چه نکنند، خیلی از اهالی پایتخت اقداماتی مثل احداث پل صدر را بخشی از تلاش‌های نمایشی او برای کسب‌ منصب ریاست‌جمهوری می‌دانند؛ نمایش‌هایی که حالا تهران و ساکنانش بیشتر تبعاتش را حس می‌کنند؛ مثلا بودجه‌ای که صرف احداث آن بزرگراه دوطبقه شد می‌توانست صرف راه‌اندازی خطوط 6 و 7 مترو شود که حداقل با دو سال تأخیر مواجه شده‌اند و نبودشان برای مردم آشکار‌تر می‌شود. 

رابطه تلخ با دولت

قالیباف در همه این 12 سال به‌واسطه این تلاش‌های ناکامش به‌عنوان رقیب گذشته و آینده در چالشی منفی با رؤسای‌جمهور بود و همین اختلاف و فاصله جدی اگرچه همیشه هم لزوما تقصیر او نبود، اما در به‌زمین‌ماندن پروژه‌های اساسی تهران کم ‌تأثیر نداشت. در این میان آنچه اول از همه قربانی می‌شد، اعتبارات دولتی شهر و سهم دولت برای حمل‌و‌نقل عمومی پایتخت بود. در این سال‌ها اگر این اختلافات و حاشیه‌ها نبود، تأمین و دریافت بودجه‌های مورد نیاز و مقرر برای تکمیل هشت خط متروی تهران می‌توانست از دولت به شهرداری برسد و همین‌طور در کنار آن خطوط اتوبوس‌رانی متصل به هم و شاید خطوط تکمیلی مثل LRT هم به آن اضافه شود تا امروز پایتختی به بزرگی تهران با مشکل جدی کامل‌نبودن خطوط حمل‌و‌نقل عمومی‌اش مواجه نباشد. همین اختلافات و رقابت سیاسی بی‌پایان قالیباف و رؤسای‌جمهور از جایی به‌بعد، شاید از سال 92 و باخت قالیباف در دومین تلاشش برای ریاست‌جمهوری باعث شد او دیگر نه برای گرفتن پول از دولت تلاش قابل‌توجهی کند و نه دیگر مترو که در همه این سال‌ها پروژه اولویت‌دار او برای تهران بود در اولویت قرار داشته باشد. از آن به‌بعد هم تهران در سراشیبی بی‌پولی و ورشکستگی افتاد. 

قالیباف در ابتدای کارش به‌عنوان شهردار، فعالانه و جدی و حتی قوی شروع کرد. او در گام اول به سراغ پروژه‌هایی که روی دست تهران و تهرانی‌ها مانده بود رفت و آنها را تمام کرد؛ پروژه‌هایی مثل تونل رسالت و برج میلاد که سال‌ها از شروعشان می‌گذشت و لازم بود با اهتمامی جدی و اعتباری قابل‌توجه تمام شوند. در همه این سال‌ها برنامه‌ریزی و اقدامات او با همکاری مدیرانی پیش رفت که با شیوه اتوبوسی، اما به‌مرور از نیروی انتظامی و مشهد به شهرداری تهران آمدند؛ مدیرانی که هم‌قسم با فرمانده‌شان تا روز آخر ماندند و همراهش بودند.

سربازان فرمانده

واقعیت این است که قالیباف بدون تیم مدیران نسبتا جوان و میدانی‌ای که در هر موقعیتی کمک‌کارش بودند نمی‌توانست این 12 سال را بگذراند؛ مدیرانی مثل جعفر تشکری‌هاشمی که بیش از 10 سال مسئولیت مهم‌ترین پروژه‌های عمرانی و ترافیکی شهر را داشت و به‌نوعی بازوی مهم قالیباف بود. او همچنین شهردارانی مثل مجتبی عبداللهی داشت که در این سال‌ها، هم شهرداری منطقه را تجربه کرد و هم معاونت شهردار را و هم بدون تخصص از معاونت خدمات شهری به معاونت اجتماعی و فرهنگی رفت و برای رئیسش کار می‌کرد. از جمله دیگر یاران شهردار اسبق می‌توان به مدیرانی اقتصادی مثل حسین محمدپورزرندی اشاره کرد که تا وقتی بود به‌خوبی لایه‌های اقتصادی و اسناد و ردوبدل‌های مالی شهرداری را رتق و فتق می‌کرد. او همانند بسیاری از مدیران قالیباف، مزد اقداماتش را هم گرفت و مدیریت بانک شهر را به دست آورد، پورزرندی تا همین چندوقت پیش در این مسئولیتش باقی ماند؛ مسئولیت مدیریت بانک شهری که از قبل رفتن قالیباف تبدیل به تنها اسپانسر بانکی شهرداری تهران شده بود و در دوره جدید با همین اعتبار و سرمایه و سهامی که در پروژه‌های شهری کسب کرد، دست روی گلوی ادامه اجرای آنها گذاشت؛ موضوعی که چندی پیش مجید فراهانی، عضو شورای شهر تهران به صراحت به سنگ‌اندازی‌های این بانک جلوی اجرای پروژه‌های شهری اشاره کرد. 

شهردار تهران که در این سال‌ها خود را در قامت رئیس‌جمهور می‌دید، همواره به دنبال ارتقای موقعیت شهرداری تهران در میان منصب‌های دولتی هم بود. واقعیت این است که مسئولیت شهردار پایتخت کم از وزرای دولت نیست و شهردار تهران باید ریاست بسیاری از مجامع مرتبط با پایتخت را برعهده یا حضور دائم و همراه با رأی داشته باشد، اما در عمل شهردار تهران از گذشته تاکنون به دلایل مختلف که می‌توان اصلی‌ترین آن را عدم تقسیم قدرت دانست، در جلسات مهم و همراه دولت سهمی نداشت. 

قطع ارتباط میان شهردار با رئیس‌جمهور و دولت که از دوره محمود احمدی‌نژاد رقم خورده بود، در دوره قالیباف هم ادامه یافت و او دیگر به هیئت دولت نرفت. هشت‌سالی که احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور بود، به عنوان یک اصولگرا با قالیباف رقیب کنار نیامد و شهردار تهران به جلسات دولت نرفت. این اختلاف بر سر قدرت در دولت یازدهم هم که شعار اعتدال داشت، ادامه یافت و البته تبعات این مسئله تنها حضور شهردار در جلسات هیئت دولت نبود که قطع شد بلکه دامنه‌ای از اعتبارات و اقدامات اجرائی سهم و تعهد دولت برای پایتخت بود که متوقف، حذف یا معلق ماندند. 

پولدارترین شهردار 

قالیباف پولدارترین شهردار تهران بود، همان‌طور که احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور هم‌دوره‌اش به واسطه افزایش قیمت نفت تا بالای صد دلار پولدارترین رئیس‌جمهور بود. گفتن ندارد که اعتبار اعلامی و علنی بودجه شهرداری تهران با عددی که در عمل و در لایه‌های این مجموعه عریض و طویل صرف می‌شود، فرق داشت. یک بار رئیس کمیسیون بودجه یکی از شوراهای پیش از این شورا این‌طور گفت: «بعد از هشت سال زیروروکردن حساب‌های شهرداری فکر نمی‌کنم هنوز به لایه دوم هم رسیده باشیم». آن عضو شورای سابق می‌گفت: «پورزرندی تنها کسی بود که می‌توانست حساب‌های شهرداری را لایه به لایه پیدا و پنهان کند و خودش بفهمد چه می‌کند و چه می‌گذرد». در برخی اقدامات قالیباف برای درآمدزایی از شهر (اگر اسمش را صراحتا فروش شهر نگذاریم) با همراهی و همکاری شوراهای دوم، سوم و چهارم سر بزنگاه‌هایی مثل گود ایران‌زمین متعلق به بابک زنجانی گاهی دم خروس توافقاتی دور از انتظار و قانون بیرون می‌زد. 

حالا یک‌ سال از رفتن قالیباف از شهرداری پایتخت می‌گذرد و تهران به دلیل بیش از ٥٠ هزار میلیارد تومان بدهی نه تنها توان اجرای یک پروژه بزرگ را ندارد بلکه پروژه‌های مهم و حیاتی شهر مانند مترو هم روی زمین مانده‌اند. در این مدت و در نبود قالیباف و همچنین کارنامه یک‌ساله تیم مدیریت شهری کنونی، از شورای پنجم تا دو شهرداری که انتخاب کردند، نبود قالیباف بیشتر به چشم برخی شهروندان آمده است؛ در این یک‌سالی که عملکرد اصلاح‌طلبان آن‌قدر ضعیف بوده که در وضع شهر و شهرداری و مردم شهر تفاوتی به وجود نیامده. اصلاح‌طلبان در این مدت با انتخاب‌هایی که تنها به وقت‌کشی برای شهر و مدیریت شهری انجامید، تهران را در شرایطی گذاشته‌اند که هر شهروندی ناچار در ذهنش رو به مقایسه می‌آورد که آیا آن روند سابق خوب بود یا وضعیت این دوره؟ همین سؤال را از دو عضو سابق شورای شهر تهران، یک اصلاح‌طلب و منتقد قالیباف و یک اصولگرای حامی او پرسیدیم: 

اقدامات ضد توسعه و ضد حقوق شهروندی 

غلامرضا انصاری، عضو سابق شورای شهر تهران در باب این مقایسه می‌گوید: همان‌طور که کل 14 سال جولان اصولگرایان در مدیریت شهری قابل دفاع نیست، عملکرد یک سال گذشته اصلاح‌طلبان در مدیریت شهری هم قابل نقد است و باید خیلی زود متوجه اشتباهات و کمبود‌ها شده و اقدامات اصلاحی را شروع کنند. 

او یکی از ویژگی‌های اصلاحات را تغییر، متناسب با شرایط و زمان و مکان، برنامه‌محوری، شجاعت در تصمیم و عمل و همراهی با پایگاه مردمی عنوان کرد و گفت: «خواست عمومی مردم در این دوره به سمتی رفت که خلاف انتظارات بود و اصلاح‌طلبان توانستند با این همراهی و اعتماد مردمی فرصتی برای خدمت به دست بیاورند و حالا اگر به اسم اصلاحات و با شعارهای اصلاح‌طلبانه آنچه را مردم خواسته‌اند اجرائی نکنیم اعتماد مردم سلب و سرمایه اجتماعی زائل می‌شود، اصلاح‌طلبانی که امروز در شورای شهر هستند، با سرمایه اصلاحات و هزینه هنگفتی که رئیس دولت اصلاحات برای تکرار لیست داشت، رأی میلیونی و بی‌سابقه‌ای را به دست آوردند و یک شورای بدون مزاحم و مخالف داشتند تا کسی نباشد چوب لای چرخ شورا بگذارد. انتظار می‌رفت در پایان یک ‌سال مواردی مثل ورود شجاعانه به برخی از موضوعات و شفافیت در عملکرد و استفاده از مدیرانی با پتانسیل بالا را شاهد باشیم اما واقعیت این است که عملکرد شورای پنجم با آنچه انتظار بود فاصله زیادی دارد».

انصاری می‌گوید: «در این مدت از پتانسیل سرمایه‌های انسانی که درجریان اصلاحات وجود داشت، استفاده نشد و به‌جای ده‌ها مدیر جوان و خوشفکر از مدیران تکراری قبلی استفاده شد که صدماتی هم از آنها خوردند. پایگاه اصلاح‌طلبان مردمی است و قرار بود شورای پنجم با ارتباطات عمومی و گروه‌های مرجع و متخصص امور شهری بتوانند اتصالات بیشتری با مردم و در راستای نیازهای مردمی داشته باشد. انتظار این بود که کم‌کم سابقه تاریک، غیرشفاف و توأم با رانتی را که در این سال‌ها در تهران ایجاد شد، آشکار و برطرف کنند اما انتظار مردم و نخبگان و رأی میلیونی‌ای که وجود داشت، در این یک‌سال گذشته از دوستان اصلاح‌طلب شورایی برآورده نشد. به نظرم انتخاب اول شورای پنجم حاشیه‌های زیادی داشت و انتخاب دوم هم انتظارها را تاکنون برآورده نکرده است؛ درحالی‌که هنوز مدیران دوره قبل در قسمت‌های مختلف شهرداری تهران جولان می‌دهند و اصلاح‌طلبان نتوانستند تغییرات را برای مردم ملموس کنند و اگر قرار بر تداوم گذشته بود، نیاز به این همه هزینه و ایجاد امید در بستر اجتماعی نبود». 

 او می‌گوید: «البته اعضای شورا و مدیریت شهری کنونی در این مدت اقدامات مثبتی هم داشته و پاکدستی در کارنامه قابل قبول آنها پیش‌روی ما است اما عملکرد آنها در بخش‌های اجرائی در حد انتظار نیست». انصاری ادامه می‌دهد: «قالیباف کارنامه قابل قبولی ندارد و همه اقدامات او ضد توسعه بوده است. پروژه‌هایی بدون منطق کارشناسی و نمایشی مثل پل صدر و نبود شفافیت مالی که در این سال‌ها داشته، باید زمانی ارزیابی شده و اگر روزی مجلس و شورای شهر تهران تحقیق‌و‌تفحص از شهرداری تهران آن دوره را انجام دهند، حجم تخلفات و اشتباهات آن دوره آشکار خواهد شد».

ما برنامه داشتیم اینها ندارند

قائدتا استدلال خود‌انتقادی انصاری را اصولگرایان ندارند و همچنان به دفاع از دوره خود و شهردارشان ادامه می‌دهند. ابوالفضل قناعتی، عضو شورای چهارم که بیشتر از نصف 31 عضو آن اصولگرا بودند، شورای چهارم را در کمیت و کیفیت دارای شرایط بهتری نسبت به شورای پنجم که شورایی یک‌دست است، می‌داند. او می‌گوید: «بیشتر پارلمان‌های شهری با توجه به جمعیت، بیش از 70 نفر عضو دارند اما همان 31 عضو شورا را هم به 21 نفر کاهش دادند و این تعداد نمی‌توانند به همه امورات شهری بپردازند. در‌عین‌حال اعضای اصلاح‌طلبی که در شورای چهارم عضو بودند، نسبت به اعضای شورای پنجم رزومه‌ای بهتر و بالاتر داشتند و سوابق مسئولیتی‌شان آنها را تبدیل به افرادی باتجربه کرده بود. قناعتی که شورای چهارم را شورایی موفق می‌داند، تکمیل‌کننده این موفقیت را مدیریت شهری موفق و قوی می‌داند و اضافه می‌کند: «بیشتر اتفاقاتی که در شهر رقم خورد، به عنوان پیشنهاد و لایحه از سوی شهرداری به شورا می‌آمد».

این عضو شورای سابق شهر تهران می‌گوید: «مدیرانی که در دوره پنجم در مدیریت شهری حاضر شدند، مدیرانی نبودند که برنامه کاری قوی بدهند و اقداماتشان در تهران نمود عینی داشته باشد؛ به همین دلیل مردم تهران هنوز اثرات این تغییر را ندیده‌اند. قالیباف و تیم کاری‌اش برای پنج سال آینده شهر تهران برنامه پنج‌ساله داشتند اما حالا که سال آخر برنامه پنج‌ساله دوم شهر تهران است، خبری از برنامه سوم نیست». او همچنین به روحیه میدانی و حضور مستقیم قالیباف در پروژه‌ها و موضوعات شهری اشاره کرد و گفت: «شورای پنجم انتخاب‌های اشتباهی در این یک‌سال داشت و کاملا منفعل عمل کرد. در این مدت به‌جای شایسته‌سالاری و استفاده از مدیران و نخبگانی که از دوره قبل حضور داشتند، شروع به جا‌به‌جایی و حذف مدیران کردند؛ درحالی‌که می‌توانستند از این مدیران استفاده کنند. همین حالا هم دیر نشده و بهتر است تعصب‌های حزبی و جریانی را کنار بگذارند و از ظرفیت همه مدیران و افراد کارآمد استفاده کنند تا کارشان پیش برود».

اگرچه نمی‌توان از عملکرد یک‌ساله اصلاح‌طلبان به کل اهداف و برنامه‌ریزی که آنها برای شهر در چنته دارند، پی برد و قضاوتی کامل کرد اما خروجی و نتایج همین دوره کوتاه یک‌ساله می‌تواند زنگ هشداری برای این جریان باشد تا از 14 سال حضور تمام‌و‌کمال یک جریان سیاسی در شورا و شهرداری که همواره هم نقدش کرده است، درس عبرت بگیرد و بداند یک‌دست‌بودن در شورا و شهرداری لزوما دلیلی بر موفقیت نیست و چه‌بسا نتایجی مخرب به بار آورد. جریان‌های سیاسی وقتی در چارچوب مدیریت یک شهر قرار می‌گیرند، باید به دور از انتظارات حزب و روابط بین آنها به نفع شهر و مردم فکر کنند تا این هدف در اقداماتشان بجوشد و به چشم مردم بیاید.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x