آواز مرگ در کوهستان
«شب نوزدهم مرداد امسال بود. یکی از کوهنوردان داخل کیسه خوابش در ارتفاعات دماوند سکته کرده بود. حدوداً 50 ساله، از کوهنوردان قدیمی بروجرد. فوت کرده بود و کسی هم نفهمیده بود. کیسه خواب را باز میکنند و میبینند دمر افتاده. دیگر کاری نمیشد کرد. من آنجا بودم. زنگ زدیم اورژانس گفتند هلیکوپتر امکان بردن جنازه را ندارد. برانکارد پیدا کردیم و جنازه را خودم پشت قاطر بستم که خیلی کار سختی بود چون باد کرده بود و سنگین شده بود. به زحمت بردیم پایین.»
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، این را محمد مافی، کوهنورد میگوید و ادامه میدهد: «این فقط نمونهای از مشکلات کوهستان است. در بارگاه سوم دماوند یک کپسول اکسیژن نیست. کسانی بودند که اکسیژن به مغزشان نرسیده بود و اِدِم مغزی شده بودند و در پناهگاه یک کپسول اکسیژن موجود نبود. بچههای کوهنورد خودشان کپسولهای یک بار مصرف که همراه داشتند، باز کرده بودند و به مصدوم داده بودند. در قله دماوند اگر کسی حتی پایش پیچ بخورد کمکی نیست. نه خبری از برانکارد هست و نه تجهیزات امدادی. اگر خودت بتوانی خودت را بکشی پایین که هیچ، وگرنه دیگر معلوم نیست چه اتفاقی برایت بیفتد. میگویند هلیکوپتر را برای اتفاقات ویژه میفرستند. فدراسیون هم برایش مهم نیست. اتفاقات زیادی در کوهستان میافتد و این خیلی تأسفانگیز است.»
اتفاق دیگر دو هفته پیش افتاده بود. ماجرا را بشنوید از زبان شاهد عینی. توحید گرانمایه، کوهنورد و سنگنورد زنجانی اینطور میگوید: «یک نفر از کوهنوردان سنگ به سرش خورده بود و به کما رفته بود. در پناهگاه سیمرغ دماوند یک بسکت یا برانکارد نبود که مصدوم را بشود منتقل کرد. هیچکس هم از امداد و نجات کوهستان نبود. تماس گرفتیم و قرار شد هلیکوپتر بیاید. هلیکوپتر 4 بار آمد و برگشت و در نهایت بار چهارم خلبان ارتفاع زده شده بود و یک کپسول اکسیژن در هلیکوپتر نبود که به او بدهند. در نهایت هلیکوپتر برگشت. خودمان با باتوم کوهنوردی و طناب، برانکارد درست کردیم و مصدوم را تا جایی که میتوانستیم پایین بردیم. بعداً شنیدیم دو نفری که از هلالاحمر برای کمک آمده بودند، شب را پایین در پناهگاه خوابیده بودند. این اتفاق در جبهه جنوبی دماوند افتاد. در نهایت فردای روز حادثه امدادگران آمدند و هلیکوپتر هم آمد. برای خیلی از دوستانم اتفاقات مشابه افتاده و هیچ کس حمایتی نمیکند. بچهها خیلی جاها گم شدهاند و اگر محلیها نبودند، کس دیگری برای کمک نبود.»
وحید سعیدی، کوهنورد هم گفتههای توحید را تأیید میکند: «کمبود یا بهتر است بگویم نبود امکانات، گلهای است که تمام کوهنوردان دارند. کوهنوردی و سنگنوردی به هرحال ورزش پرخطری است و یک حادثه کوچک میتواند لطمات بزرگی بزند. در همین دربند و توچال بارها شاهد بودهام که خانمها خصوصاً خانمهای مسن دچار پیچ خوردگی پا شدهاند و هیچکس برای کمک نیامده. دماوند تعداد زیادی کوهنورد میآید هم از داخل و هم خارج از کشور اما امکانات امداد و نجات به هیچ وجه متناسب با تعداد کوهنوردان نیست.»
شاید شما هم فیلمهایی را با موضوع حادثه در کوهستان و نجات معجزهآسا یا مرگ کوهنوردان در دام حادثه دیدهاید؛ این فیلمها غالباً بر اساس اتفاقات واقعی ساخته میشوند. هرکدام از اتفاقات رخ داده در کوهستان قابلیت این را دارد که دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی شود. یک ماجرای دیگر را هم با همدیگر بخوانیم.محمد مهدی واشقانی، کوهنورد اینطور ماجرا را نقل میکند: «آذر ماه سال گذشته بود. یک تیم 10 نفره بودیم. سه قله بعد از دیزین در منطقه الله وند، یک نفر پایش پیچ خورد و دو تا استخوان ساقش شکست. این اتفاق ساعت 11 صبح افتاد. با هلالاحمر، آتشنشانی و پلیس تماس گرفتیم اما هیچ کس نیامد. در صورتی که هوا بد نبود و دید به اندازه کافی بود. بعد شروع کردیم با نفراتی که در آتشنشانی و امداد و نجات میشناختیم تماس گرفتیم. در نهایت کسی که رئیس امداد جادهای کندوان بود و متوجه ماجرا شده بود زنگ زد به فرماندار شمشک که یک نفر راهنمای محلی همراه امدادگران بفرستد. دائم از ما میخواستند موقعیت مکانی را بفرستیم و ماهم میفرستادیم اما خبری از کمک نبود. گفتند بالگرد باید از ورامین بلند شود و بیاید و آیا شما را پیدا بکند یا نکند. 6 نفرمان رفتند روستای «آهار» که از مردم کمک بگیرند. 3 نفر بالای سر مصدوم ماندیم. از روستا 20 نفر برای کمک آمدند. بالاخره دو نفر از هلالاحمر و یک راهنمای محلی با یک برانکارد آمدند. نیروهای امدادی خودشان آمادگی بالا آمدن از کوه را نداشتند.
ماشین هلالاحمر هم در میدان آهار ایستاده بود در صورتی که میتوانست راه ماشین رو را بالا بیاید که خودش دو ساعت زمان پیادهروی با مصدوم را کم میکرد و ما در تاریکی شب پایین رسیدیم. مصدوم وضعیت خوبی نداشت و اگر استخوان بیرون میزد رگ را قطع میکرد و خطر مرگ داشت. این را بعداً در بیمارستان به ما گفتند. محلیها خیلی کمک کردند و تعداد زیادی پتو آوردند. میگفتند از رخ شمالی توچال خیلیها صعود میکنند و تعداد حوادث بالا بوده خصوصاً در «ایگل» و ما تا حالا جنازههای زیادی پایین آوردهایم. متأسفانه امداد نجات فقط فکر این است که در مکان حادثه عکس بگیرد و داخل کانالش بگذارد و نمایش دهد. ما شنیدیم قبل از اینکه مصدوم را منتقل کنند در کانالشان خبر زده بودند که هلالاحمر یک مصدوم را از مناطق صعبالعبور نجات داده.»
سعید آقاپور مصدوم همین حادثه میگوید: «بیشترین چیزی که ناراحتم میکند این است که ما را به اصطلاح سر کار گذاشتند. گفتند هلیکوپتر میفرستند و بچهها حتی ساعت 5 عصر خار و گون آتش زدند که هلیکوپتر ما را ببیند در صورتی که اصلاً هلیکوپتری در کار نبود. ما روی مرز تهران و البرز بودیم و سر همین درگیری داشتند که امداد و نجات البرز بیاید یا تهران. من درد شدیدی داشتم و درشت نی و نازک نی پایم شکسته بود. در واقع مچ پایم کامل خرد شده بود. با همان وضعیت خودم را کشیدم. آخر سر 2 نفر ساعت 5 عصر فرستادند که انصافاً خیلی هم زحمت کشیدند و ایراد به آنها نیست و مشکل سازمانی است. حتی یک مسکن نداشتند و یک بروفن ته جیب یک نفرشان پیدا شد. تلهکابین را دستور دادند روشن کنند و من را پایین بردند. ساعت 11 صبح این اتفاق برایم افتاد و 9 صبح روز بعدش به بیمارستان رسیدم و اگر زودتر کمک میشد وضعیتم بهتر بود. سه ماه و نیم نتوانستم پایم را زمین بگذارم و الآن هم مشکل دارم و نمیتوانم درست راه بروم چون استخوانم از بین رفته.»
به گفته کوهنوردان حاضر در گزارش و همچنین تعداد دیگری از کوهنوردان، هیچ کس متولی امداد و نجات در کوهستان نیست و هلالاحمر طبق قانون وظیفهای در این مورد ندارد و فدراسیون کوهنوردی هم اهمیتی به موضوع نمیدهد. در همین راستا معاون عملیات امداد و نجات هلالاحمر هم چندی پیش اعلام کرده بود که امدادرسانی در کوهستان متولی مشخصی ندارد و هلالاحمر به دلیل اتفاقات زیادی که رخ میدهد، چنین عملیاتی را انجام میدهد و با وجود اختصاص بودجه برای تأمین تجهیزات، بازهم امکانات امدادرسانی با سطح استاندارد فاصله دارد.
محمود میرنوری، دبیر فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در این باره میگوید:«امداد و نجات کوهستان در ایران متولی ندارد و نه وظیفه فدراسیون کوهنوردی است و نه وظیفه هلال احمر اما هردو در این کار کمک میکنند. سازمان امداد و نجات کوهستان زیرساختهایی میخواهد که در ایران فراهم نیست. ما هلیکوپتر نداریم و حتی هلیکوپترهایی که هلال احمر دارد، مخصوص پرواز در ارتفاع بالا نیست. تجهیز کردن پناهگاهها البته وظیفه فدراسیون است که این کار را کرده ایم، برانکارد خریدهایم و متأسفانه تجهیزات را بعضی وقت ها برمی دارند و میبرند چون جانپناهها متصدی ندارند. خیلی از کوهنوردان هم خودشان تجهیزات میگیرند و میگذارند. به هرحال این وظیفه ماست و اگر وظیفه کاری حتی نباشد، وظیفه اخلاقی است و هلال احمر هم با توجه به نیروها و تجهیزات زمینی و هوایی بیشتری که دارد، در این زمینه مسئولیت بیشتری دارد تا فدراسیون.»
ابعاد وسیع حادثه اشترانکوه که آذرماه سال گذشته رخ داد و منجر به مرگ 9 کوهنورد شد، توجهها را برای مدتی به این مسأله جلب کرد. بعد از گذشت مدتی از حادثه اما مسأله باز فراموش شد. حالا کوهنوردان نگران احتمال اتفاقات بعدی هستند و چشم انتظار که آیا تلاشی برای تأمین امنیت کوهنوردان انجام میشود یا نه؟! و یک سؤال دیگر؛ اینکه آیا با وجود ضعف شدید تجهیزات امدادی آیا واقعاً به صلاح هست بازهم به ورزش دلخواهشان ادامه دهند؟!