x
۲۲ / مهر / ۱۳۹۲ ۱۳:۵۰
بررسی پرونده ایران و آمریکا در اقتصادآنلاین (بخش دوم)

دور دوم جنگ سرد ایران و آمریکا

دور دوم جنگ سرد ایران و آمریکا

با اتمام جنگ ایران و عراق و نیز با تغییر ریاست جمهوری از ریگان به بوش پدر اوضاع روابط تجاری و سیاسی امریکا و ایران رو به بهبود جدی نهاد اما با آمدن کلینتون ورق برگشت. اما چرا؟

کد خبر: ۲۸۸۹۱
آرین موتور

بعد از اشغال سفارت آمریکا و گروگان‌گیری امریکاییان و شکست تلاشها و فشارهای دیپلماتیک و نیمه نظامی امریکا در آزادی گروگان‌ها عملا کشور ایران و امریکا وارد قهر سیاسی و جنگ سرد شدند. اما اتمام جنگ ایران و عراق و نیز با تغییر ریاست جمهوری از ریگان به بوش پدر اوضاع روابط تجاری و سیاسی امریکا و ایران رو به بهبود نهاد و در کوتاه مدتی هم همکاریهای سیاسی برای ثبات بخشی در خاورمیانه شروع شد و هم امریکا به شریک سوم تجاری ایران تبدیل شد. اما در حالی که هیچ تغییر جدیی در ایران به چشم نمی‌خورد، بعد از انتخاب بیل کلینتون به ریاست جمهوری امریکا و به روی کار آمدن تندروهای جمهوری‌خواه در کنگره 1994، اتفاقات بیرونی که عمدتا خارج از کنترل دولت و نظام ایران بود، جنگ سرد ایران و امریکا را وارد مرحله‌ی دوم و پرتنش خود کرد که تا به امروز ادامه داشته است. این جنگ سرد در دوره‌ی اوباما و با اعمال تحریمهای گسترده عملا وارد فاز تقابل و رودررویی اقتصادی و سیاسی شد.

در این قسمت به تاریخچه‌ی این جنگ سرد در بعد از جنگ ایران و عراق خواهیم پرداخت تا درس هایی برای آینده دیپلماسی ایران شود.

امریکا شریک تجاری ایران

پس از پایان جنگ ایران و عراق و آغاز ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی، روابط ایران و امریکا نیز رو به بهبودی نهاد. علاوه بر پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی، چند حادثه‌ی تاریخی به این روند بهبود روابط، کمک شایان توجهی کرد.

در آنسوی مرزها در کشور امریکا، پست ریاست جمهوری از ریگان به بوش پدر منتقل شد. بوش پدر-بر عکس بوش پسر و ریگان-در سیاست خارجه و نیز در سیاست اقتصادی، فردی به نسبت میانه‌رو و آرام بود چنانچه با افزایش مالیات‌ها، سعی در کاهش کسری بودجه امریکا کرد و در سیاست خارجه نیز برای حمله به عراق-که در آن زمان صدام به کویت لشکرکشی کرده و آنرا اشغال کرده بود-تمام سعی خود را کرد که هم محکومیت اقدام صدام را از مجامع بین المللی جویا شود و هم در قالب دستور شورای امنیت اقدام کند و هم همراهی و یا بی‌طرفی کشورهای غربی و نیز منطقه‌ای-از جمله اعراب و ترکیه و ایران-را جلب کند. پس از بازپس گیری کویت هم سعی در تغییر رژیم عراق نکرد.

دومین حادثه نیز همین اشغال کشور کویت توسط صدام بود که به تخریب جلوه‌ی صدام و اثبات حقانیت ایران در مجامع بین‌المللی از جمله افکار عمومی و سیاست امریکا کمک شایان توجهی کرد چنانچه با چراغ سبز امریکا، دبیرکل سازمان ملل، عراق را آغازگر جنگ ایران و عراق اعلام کرد و مستحق شماتت دانست. همین‌طور خویشتن‌داری و بی‌طرفی و نیز همکاری سرد ایران برای اتمام اشغال کویت توسط صدام، به این حسن اعتماد بین ایران و امریکا کمک شایان توجهی کرد.

حادثه‌ی سوم نیز این بود که با اتمام جنگ و بمباران و آوارگی، توجه مردم ایران از سیاست خارجه و استکبارستیزی به ساخت‌وساز کشور معطوف شده بود که راه را برای پذیرش ارتباط تجاری و سیاسی در بین تجار، سیاسیون و مردم هموار کرد.

در نتیجه همکاری‌های سیاسی نسبی ایران و امریکا در جنوب لبنان شروع شد که به جلب اعتماد دو کشور کمک شایان توجهی کرد که از نتایج آن آزادسازی گروگان‌های امریکایی بود. علاوه بر آن، بی‌طرفی و همکاری سرد ایران در اتمام اشغال کویت نیز از چشم حاکمان امریکایی دور نماند. در بعد تجاری نیز همکاری‌های دو کشور تا حدی پیش رفت که امریکا به شریک چهارم و گاه سوم تجاری ایران در سال‌های ابتدایی 1370 تبدیل شد. از دیوار خصومت و بی‌اعتمادی کاسته شده بود و روابط در مسیری آرام پی‌گیری می‌شد.

چه چیزی این دریای آرام را در سالهای 1372 به بعد متلاطم کرد و دو کشور را وارد خصومت و بدبینی و دشمنی نمود و دور جدید تحریم‌ها و کارشکنی‌ها شروع شد؟ چطور شد که امریکا که طرف تجاری سوم ایران بود و خود را بابت همکاری ایران در لبنان و لشکرکشی کویت مدیون می‌دانست به ناگهان سخت‌ترین فشارها را وارد کرد؟ چطور شد که ناگهان گروه‌های ضدنظام و تروریست و گروه‌های صهیونیستی توانستند با سودجویی از شرایط و گل آلود کردن آب، به ماهی گیری بپردازند؟

در این سوی مرزها در ایران، رهبر انقلاب و رییس جمهور و وزیر خارجه و مجلس و تقریبا تمام ارکان نظام همان‌هایی بودند که در سال‌های پیش فعالیت داشتند و سیاست‌ها هم همان سیاست‌ها بود. تغییر را باید در خارج از ایران جست. به عبارت دیگر ایران تنها یکی (و شاید نه اینکه بزرگترین) بازیگر در تحولات سیاست خارجی مرتبط با ایران باشد، تحولات داخلی امریکا و حتا اسراییل و نقش گروه‌های ضد نظام ایران از اهمیتی همسنگ و بلکه بیشتر از ایران برخوردارند.

آغاز جنگ سرد امریکا و ایران

در امریکا، برعکش بوش پدر که بسیار روابط نزدیک، شخصی و حسنه ای با عرب‌ها و شرکت‌های نفتی عربی داشت، کلینتون که به گروه‌های یهودی و لابی‌های صهیونیستی بسیار نزدیک بود، بر سر کار آمد. در طول انتخابات در وجهه‌ی سیاست خارجی، کلینتون بوش را بر عدم پی‌گیری حقوق بشر، آزاد گذاشتن ایران و عراق، و عدم پای‌بندی به امنیت اسراییل متهم کرد. در همان اوائل انتخابش به ریاست جمهوری، مهار کشورهای خطرناک خاورمیانه-یعنی مهار نظامی و اقتصادی ایران و عراق و لیبی-جزء برنامه‌ها و استراتژی‌های رسمی دولت جدید شد. امریکا که تا یکی دو سال قبل از آن سومین شریک تجاری ایران بود و نیز همکاری‌های سیاسی برای ثبات در خاورمیانه با ایران داشت با ایران قطع رابطه تجاری و سیاسی کرد. دولت کلینتون به قول و قرارهای بوش پدر در ازای کمک به آزادی گروگان‌گیری در لبنان وقعی ننهاد و دوران جنگ سرد بین ایران و امریکا به طور رسمی کلید خورد.

در زمان کلینتون، روابط گرم امریکا و اعراب (و تا حدی ایران) در زمان بوش پدر تبدیل به روابط شخصی و گرم امریکا و اسرائیل گشت. گروههای معاند نیز فرصت عرض اندام پیدا کردند تا با بهره گیری از حوادث مشکوک و صحنه سازی بر مشکلات بیفزایند. ایران نیز راه لجاجت و خصومت و قهر را درپیش گرفت.

اتفاق بعدی، بعد از انتخاب کلینتون و باز در خارج از حیطه اختیارات ایران اتفاق افتاد، کنگره امریکا که در دست تندروهای جمهوری‌خواه مدافع ارزش‌های امریکایی و صدور دموکراسی افتاده بود-سیاست داخلی امریکا در آن سال‌ها به شدت رادیکال شد-با کاخ سفید زمینه‌ی همکاری مشترک پیدا کردند: فشار بر ایران (و عراق و لیبی) و دفاع از امنیت اسرائیل.

حادثه حقوقی بسیار بزرگی در این زمان اتفاق افتاد که آثار آن هنوز هم ادامه دارد. کنگره و کاخ سفید و کلینتون سه قانون پیاپی را تصویب کردند. ابتدا همه شرکت‌های امریکایی از سرمایه‌گذاری در نفت و گاز ایران منع شدند، سپس سرمایه‌گذاری در هر زمینه در ایران ممنوع شد و دست آخر اتفاق حقوقی جدیدی افتاد: شرکت‌هایی که در زمینه‌ی صنایع نفت و گاز ایران (و لیبی) سرمایه گذاری می‌کنند-حتا اگر امریکایی نباشند-توسط خزانه‌داری امریکا جریمه می‌شدند و نمی‌توانستند در بازار امریکا فعالیت کنند. این قانون از این لحاظ عجیب بود که حیطه‌ی قانون‌گذاری امریکا را به فراتر از مرزها و شرکت‌های امریکایی گسترش داد و فشاری بسیار مضاعف بر ایران وارد کرد و در امریکا عرف شد که قوانین تحریمی خود را به تمام شرکت‌های بزرگ گسترش دهند.

در سال 1372 اتفاق دیگری با هدایت کلینتون در صحنه‌ی خاورمیان اتفاق افتاد که باعث شد باز هم حوادث به زیان ایران پیش برود، قراداد صلحی بین اسحاق رابین و یاسر عرفات امضا شد. این قرارداد سیاست داخلی دو طرف (فلسطین و اسرائیل) را به شدت به سمت رادیکال شدن پیش برد. در اسرائیل این رادیکال شدن منجر به سر کار آمدن حزب تندرو دست راستی لیکود و نخست وزیری بنیامین نتانیاهو شد. همچنین نخست وزیر امضا کننده قرارداد ترور شد. و از مدت‌ها قبل گروه‌های افراطی تلاش‌های هماهنگ خود در صحنه‌ی سیاست خارجی (هم در صحنه سازی‌های بین‌المللی و هم لابی‌های داخل امریکا) را برای تخریب چهره‌ی ایران و گروه‌های فلسطینی و ضد اسراییلی شدت بخشیدند و متاسفانه نتیجه هم داد. بهره‌برداری از ماجرای رستوران میکونوس بخشی از این اتفاقات بود. آنچه باز تاکید نگارنده است اینکه این اتفاقات نیز در حیطه‌ی کنترل و سیاست ایران نبود. درک این موضوع که غیر از ما بازیگران دیگری هم هستند که خارج از کنترل ما فعالیت می‌کنند بسیار حائز اهمیت است.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x