بازگشایی سفارتخانهها در تهران و واشنگتن؟
در تفکرات جغرافیای استراتژیک یک ایده ثابت بر اساس منافع و مصالح ملی کشورها وجود دارد به این مضمون که هیچ کشوری دشمن ابدی و هیچ کشوری دوست ابدی برای همدیگر به حساب نمی آیند. همه قاعده های حقوقی حاکم بر روابط کشورها بر اساس اصل زمان و موقعیت مکانی تعریف می شوند.
کیومرث یزدان پناه درو* در فرارو نوشت:
در تفکرات جغرافیای استراتژیک یک ایده ثابت بر اساس منافع و مصالح ملی کشورها وجود دارد به این مضمون که هیچ کشوری دشمن ابدی و هیچ کشوری دوست ابدی برای همدیگر به حساب نمی آیند. همه قاعده های حقوقی حاکم بر روابط کشورها بر اساس اصل زمان و موقعیت مکانی تعریف می شوند. اگر نگاهی واقع بینانه به توصیف بالا داشته باشیم، استخراج یک نتیجه نسبی دور از دسترس نیست و آن اینکه منشأ هر اختلافی را باید همانند کشف یک بیماری در نقطه ای آغاز و برای درمان آن چاره اندیشید. بررسی تدریجی روابط ایالات متحده امریکا با جمهوری اسلامی ایران، اگر چه حکایت مثنوی هفتاد من است و کالبدشکافی آن در چندین کتاب هم نمی گنجد، اما با توجه به اتفاق اخیر حکایت همان کشف بیماری است. لذا در این مطلب کوتاه بصورت مروری بدان پرداخته می شود. 1. اینکه ملت و دولت ایران در سه دهه اخیر بی صداقتی های فراوانی را از ناحیه دولت امریکا مشاهده کرده اند، تردیدی در آن نیست و از برخی مصادیق آسیب زننده آن به همین سادگی نمی توان گذشت و به عبارتی مردم ایران هم از منظرگاه حقوق بین الملل و هم از زوایای انسانی حق دارند نسبت به دولت امریکا همچنان بدبین باشند. از طرف دیگر استراتژی های بین المللی دولت امریکا که مبتنی بر هژمونی سلطه و نگرش یک سویه به تحولات جهان است، چیزی نیست که به سادگی بتوان از آن گذشت و یا اثرات آن را بر مصادیق متعدد بین المللی نادیده گرفت. 2. از این نکته کلیدی هم نباید غافل بود که پشت کردن دو کشور به یکدیگر طی 34 سال اخیر باعث شکل گیری اختلافات مبنایی و بعضأ تند و شدید میان دو کشور شده و حتی در مقاطعی دو کشور را در آستانه رویارویی نظامی در مقابل هم قرار داده است. بطور مثال برخورد نظامی دو کشور در اواخر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در حوزه ژئوپلیتیکی خلیج فارس و تنگه هرمز گواه بر این حقیقت تلخ است. علاوه بر این حمایت های گسترده واشنگتن از دولت بعث عراق به سرکردگی صدام در دوران جنگ هشت ساله، روح جماعت آزاده ایرانی را برای طیف گسترده ای از تاریخ معاصر جریحه دار کرده است. و لطمه زدن به منافع ملی ایران و تحریک احساسات ملی و مذهبی مردم مسلمان کشورمان در سه دهه اخیر مسائلی نیست که به همین سادگی بتوان از کنار آن گذشت! 3. علاوه بر مسائل فوق، تحمیل سختی ها و فشارهای گسترده به مردم و نظام سیاسی ایران در 15 سال اخیر بواسطه تحریم های گسترده اقتصادی - تجاری - درمانی - علمی و تحقیقاتی و ...بدبینی مردم ایران را نسبت به دولت امریکا به اوج خود رسانده است و عبور از این ریگزار غبار آلود بی اعتمادی به همین سادگی امکان پذیر نیست و راه سختی در پیش است. چه بسا که همین الان هم معلوم نیست پشت پرده لبخند سیاستمداران امریکا چه برنامه ها و اهداف پیچیده و مرموزانه ای علیه منافع ملت ایران نهفته باشد!! و مقامات سیاست خارجی ایران نباید از این نکته کلیدی غافل بمانند. 4. همانگونه که اشاره کردم، بر اساس یک قاعده کلی هیچ کشوری نه دوست ابدی و نه دشمن ابدی برای کشور دیگر محسوب نمی شود. از طرفی دیگر، شاید در طول تاریخ ما در هیچ جای آن شاهد چنین پیچیدگی ساختاری که در روابط ایران و امریکا وجود دارد، در روابط بین کشورها نبوده ایم. اما بعد از سالها فراز و نشیب و بی اعتمادی محض دو طرف به یکدیگر، در سفر اخیر رئیس جمهوری اسلامی ایران به نیویورک و بعد از تماس تلفنی باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا با ایشان، مقدمه ای هر چند کوتاه برای فرو ریختن دیوار بی اعتمادی میان دو طرف بوجود آماده است. 5. از این نکته نباید غافل بود که علی رغم همه بازتابهای داخلی و بین المللی اتفاق اخیر و دیدگاههای شتاب زده ای که توسط برخی ها چه در ایران و چه در امریکا نسبت به موضوع فوق مطرح می شود، شکل گیری مجدد رابطه بین دو دولت ایران و امریکا تابع یکسری عوامل و ضوابط ساختاری است که هر دو کشور مخصوصأ ایران باید بر اساس پروتکلهای بین المللی و در رأس قرار دادن اولویتهای ملی و مصالح بنیادین کشور رابطه خود را بازتعریف و احیا کنند و بطور طبیعی این اهداف باید در دو سطح داخلی و خارجی و بطور دقیق طراحی شود. 6. همانگونه که مردم و دولت ایران از امریکا انتظار شفاف سازی داشته و خواهان حذف بی چون و چرای تحریم ها و خصومت های پیدا و پنهان علیه مردم ایران هستند و دوست ندارند بواسطه رفتارهای یک سویه دولتمردان امریکا جایگاه این حوزه تمدن ساز در نظام بین الملل تضعیف شود، بطور طبیعی دولتمردان امریکا نیز توقعات متقابلی دارند، اگر چه در 8 سال اخیر بهانه امریکائیها برای فشار به ایران برنامه های صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران بوده، اما نباید فراموش کرد که اشغال سفارت امریکا در ایران توسط برخی از تشکلهای دانشجویی در سال 1358، حیثیت بین المللی امریکا را خدشه دار کرد و تردیدی نیست که بخش اعظمی از خصومتهای راهبردی امریکا طی سه دهه اخیر ناشی از آن اتفاق خاص در ایران بود. از طرفی دیگر نماد رابطه عادی میان کشورها مکانی به نام سفارت است که بر اساس منشور بین المللی حاکم بر روابط کشورها، در روابط دوجانبه میان کشورها تعریف شده است و بیشترین نقش سازنده را در شکل گیری و یا تداوم روابط دو جانبه کشورها دارد. 7. نکته پایانی: صرف نظر از همه مباحث تحلیلی در خصوص علائم بروز یافته برای برقراری ارتباط میان تهران و واشنگتن و افق جدید و به رغم همه فراز و نشیب های فراوانی که در این مسیر ناهموار پیش پای دو دولت وجود دارد، باید به برخی نکات اساسی توجهی اساسی داشت که به نظرم چراغ سبز دو دولت برای بازگشایی سفارتخانه ها می تواند موثرترین راهکار برای حل اختلافات دو جانبه باشد. نکته موثر دیگر اینکه مقامات سیاست خارجی کشورمان باید مراقب باشند تا روند مذاکرات به گونه ای پیش نرود که باعث غافلگیری ما بشود. چه بسا که در برخی از مقاطع دچار خطاهای اینچنینی در برخی از حوزه ها در سیاست خارجی بوده ایم و نتایج آن برای ملت ایران چندان خوشایند نبوده است و بنا بر همین ادله مردم حق دارند که نسبت به روند مذاکرات نگران باشند هر چند که برآیند کلی بوجودآمده در جامعه حاکی از حل و فصل اختلافات میان دو کشور و بهبود شرایط سخت فعلی است که به نظرم همین مسئله مسئولیت دولت مردان را در ادامه این راه دشوار، بسیار سنگین می کند. جا دارد رسانه ها در این مقطع حساس تاریخی، یک نظرسنجی منطقی از تمام طیفها و گروههای مردمی نیز در خصوص بازگشایی سفارتخانه های دو کشور داشته باشند که این مسئله می تواند قوت قلبی برای حاکمیت و دولت در ادامه این مسیر دشوار باشد. * رئیس دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران