شکوه قالی ایرانی در تار و پود تحریم
هیچکس آن فرش لاکی را نمیخرد. همان فرش گلریز سنگین که هشتسال پیش از روی دار بلندش کردند و گذاشتند گوشه حجره آقا مرتضی. خیال باطل بود که فروش میرود؛ ماند و خاک خورد. پول قالیبافها را دادند و ردشان کردند. دیگر خبری از «موسیو روبن» و «موسی سومخ» و «پری میشل» نبود که فرشهای بافت تبریز را تا ایتالیا و آمریکا و آلمان بفرستند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند، از خیلی وقت پیش، از تاجران فرشی که چشمشان دنبال فرشهای ایرانی بود، خبری نیست. آقا مرتضی حسینچی، که پدر و جدِ فرشفروشش هم بازار را اینطور بیرمق ندیده بودند، میگوید «گل فرنگ»های روی فرش خشکیده، آهوها از «شکارگاه» رمیدهاند و «چهارفصل» قالی زمستان شده است.
بازار پیرمردها
فرشها از هریس و مرند و سراب و اهر به بازار تبریز میآید و وصل میشوند سینه دیوار، کف چوبی حجرههای قدیمی را میپوشانند و در سراها رو میشوند تا رهگذران ببینند و حظ ببرند.
حجرهها در بازار مظفریه تبریز، یکبهیک در قرق مردان سن و سالداری است که موهایشان زیر سایه همین سقفهای گنبدی نقرهای شده و مینشینند به گپوگفت، از خاطرات روزهای رفته میگویند و از این غصه که «عاقبت چین و پاکستان و افغانستان رقیب فرشهای ایران شدند و نشستند جای ما».
در خاموشی ظهر، حسن آقا که بیشتر از ٥٠سال است در این بازار بزرگ حجره فرشفروشی دارد، فرشهای کوچک دستبافش را نشان میدهد که طرح پیکرههای نقرهای زنان بر آنها نقش شده و این روزها بیشتر از گل و بتهایها خریدار دارند. گرانترین فرشش ٩میلیون تومان است و ارزانترینش قابهای کوچکی است به قیمت ٥٥٠هزار تومان. حسن آقا یک شاخ قوچ بالای دیوار وصل کرده تا شانس دوباره به او رو کند. زنگوله طلایی کنار شاخ را به صدا درمیآورد و دوستش در حجره کناری را صدا میزند که از ٤٠سال پیش در بازار مظفریه است: «حاج علی! های حاج علی!» حاج علی آرامآرام میآید تا دم حجره و تکجملههای حسن آقا را به فارسی برمیگرداند: «کاش روزگار برگردد به قبل. مگر این قالیهای کوچک را بخرند، وگرنه فرشهای بزرگ، دیگر خریدار ندارند. مردم قدرت خرید فرشهای ابریشمی را ندارند، پنبهای میخرند فقط. ابریشم میماند روی دستمان. وضع اصلا مثل قبل نیست.»
حاجعلی هم از وقتی بچه بود، آمد وردست پدرش به فرشفروشی. کمکم سفارشها را خودش از تبریز گرفت و حجرهاش پر شد از رنگ. «یک وقت بیشتر فرشهایمان صادر میشد اما دیگر صادرات نداریم. روابط تجاریمان قطع شد. زمانی هامبورگ و بیروت مشتری ما بودند. حالا بیشتر تهرانیها خریدارند و دنبال فرش ٥٠ رج. فرش ماشینی هم افتاده به جان این بازار. دشمن که کم نداریم.» بیرون از بازار مظفریه، چند حجره فرشفروشی تک افتاده میان لباسفروشان و دهها مغازهای که همه چیز میفروشند، جز فرش. حاجعلی میگوید؛ پسرش «شاید» کارش را ادامه دهد، معلوم نیست. پسرانِ حجرهداران بازار تبریز کمتر حاضرند کار پدر را ادامه دهند. حسن آقا به خنده میگوید؛ اینجا بازار پیرمردهاست و «این کار دیگر به درد جوانها نمیخورد»، چون «هم بازار و فرش دارد، از بین میرود.»
تاجران فرش رانده شدند
مرتضی حسینچی، حجره را پس از پدرش میرعبدالله و جدش میریعقوب نگه داشت. آنها این همهسال در کار فرش بودند و مرتضی حسینچی هم در کار فرش ماند. پوستش چروک افتاد و برق از چشمانش رفت. در این سالها فرش را رها نکرد، اما از ١٥سال پیش که صادرات فرش تمام شد، او دید که حجرهها یک به یک از فرشهای قرمز و آبی خالی شدند و او ماند میان ٤٠ همسایه که دیگر فرش نداشتند؛ انگار که حجره او شد وصله ناجور تیمچه امیر. آقا مرتضی مرد کتوشلواری است که حجره خلوتش را رها میکند و عصازنان میرود به تماشای آدمها که راهشان را میگیرند از این راسته به آن تیمچه میروند و از این سرا به آن دالان. بازار مثل قبل رونق ندارد که درهای بزرگ چوبی را دو سهساعتی زودتر از قدیم میبندند.
مشکل فرش چیست آقا مرتضی؟
اگر تولید فرش باشد و تاجر نباشد، کار یک ریال هم ارزش ندارد. وقتی از اروپا و آلمان و آمریکا تاجر نمیآید و سفارش نداریم دیگر فرش به درد نمیخورد. رکود از روزی شروع شد که تحریممان کردند.
فرشهای شما تا آلمان میرفت یک زمان؟
همه جای دنیا میرفت. نه فقط آلمان. ایتالیا و آمریکا هم میرفت. از آلمان به کشورهای دیگر صادر میشد. کلیمیها و اروپاییها مشتریهای خوب ما بودند. تا ١٥سال پیش از ایتالیا سفارش داشتم تا ١٢٠ دستگاه با رنگها و ابعاد مخصوص. در آمریکا هم کمپانی گوملز طرف حسابمان بود، تاجر آقایی بود به اسم موسی سومخ. یا یک آقای فرجالله میشل داشتیم و یک خانم پری میشل؛ تاجران زبده فرش بودند. حالا از هیچکدامشان خبر ندارم.
شما نسل سوم این حجره فرش هستید، پسرتان هم کار شما را دنبال میکند؟
نه. پسرم رفت تهران. شد مهندس کامپیوتر. اوضاع ما را که دید، قید بازار را زد. الان مدیر فروش دستگاههای خودپرداز است. خیلی از ما فرش فروشها هم الان ناراحتیم. ای کاش هیچوقت دنبال این کار نمیآمدیم که به این روز بیفتیم.
فرش بزرگی گوشه حجره آقا مرتضی خاک میخورد. این فرش هشتسال پیش از روی دار بلند شد و آوردندش تا حجره. از آن وقت همان گوشه ماند. آقا مرتضی میگوید: «این فرش با من رفیق است. کسی خریدارش نیست. یک وقتی اکثر کشورهای عربی مشتری همین جور فرشهای ما بودند؛ عربستانسعودی، دبی، امارات. الان هیچکس. این فرش ٦٠ متر است. یکی دیگر از حجرهداران یک ٤٠ متری شبیه همین دارد. هر دو ماندهاند.
قیمتش چقدر است؟
٦٥٠میلیون تومان. بله گران است اما میارزد. پایش زحمت کشیدهاند. چشم گذاشتهاند. اما عاقبتش این است که بماند اینجا خاک بخورد.
او میگوید و باقی فرشفروشان این بازار هم میگویند که حالا «چین و پاکستان رقیب فرش ایران شدهاند. جمهوری آذربایجان و ترکیه دنیا را تسخیر کردهاند.» آقا مرتضی میگوید: «فرش بافتن ایرباس ساختن نیست که چنان تجهیزات ویژهای بخواهد؛ گره است و رنگرزی و طراحی. پس دانشش را از تبریز و نایین و اصفهان و شهررضا بردند. چین ٢٤ ساعته کارگاههای فرشفروشیشان فعال است. نیروی انسانیشان هم قوی است.»
کارگاه فرشبافی دارید؟
داشتیم. دیگر نداریم. کارگاه را همان ١٥سال پیش فروختم و فرشبافان هم رفتند. وقتی که فروش نباشد، تولید چه مفهومی دارد؟
او تعریف میکند که موسیو روبن، از تاجران ایتالیا سفارشات فرش میگرفت.«فرشهای تولیدی ما شناسنامه ایتالیایی گرفت. تولیدات ما را در موسسه استاندارد کالبدشکافی کردند و از نظر استاندارد؛ صد درصد پشم بودن، نخ بودن، ثابت بودن رنگرزی را تأیید کردند و شناسنامه صادر کردند. همین حالا تله مارکت، شبکه ایتالیایی که مال همان موسیو روبن بود تولیدات ما را تبلیغ میکند به نام حسینچی. نام تولیدات ما را نشان میدهد و به جایش فرش چینی میفروشد. فرشهای ما را ذخیره کردهاند. چرا؟ چون دیگر تولید نداریم.»
در حجره روبهرویی که حالا در آن لباسهای چینی رنگ به رنگ میفروشند روزگاری عموی آقا مرتضی حسینچی حجره داشت. وقتی از دنیا رفت و تجارت تعطیل شد، حجره را فروختند. آقا مرتضی ٥ برادر داشت که همگی فرش فروش بودند. چند سال پیش یکیشان از دنیا رفت و حالا جز یکی باقی همه این کار را کنار گذاشتهاند. حجره آقا مرتضی وصله ناجور تیمچه امیر است. تنها فرشفروشی تیمچه که همیشه خلوت است و فرش بزرگی گوشهاش خاک میخورد که «گل فرنگ»های روی آن خشکیده، آهوها از «شکارگاه» رمیدهاند و «چهارفصل» آن زمستان شده است.
از ١٥ مرداد جاری باز هم فرش ایرانی مشمول تحریم میشود
حمید کارگر- رئیس پیشین مرکز ملی فرش ایران| فرش ایرانی از سال ٢٠١٠ مورد تحریم مستقیم ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. آمریکا بزرگترین واردکننده فرش در دنیاست، سالانه بیشتر از ٣٠٠میلیون دلار واردات فرش دارد و تا قبل از وقوع تحریم سالانه نزدیک به ٨٠میلیون دلار فرش از ایران مستقیم به این کشور میرفت. با وقوع تحریم، این عدد به صفر رسید و تا حد خیلی زیادی کشورهایی مثل هند و پاکستان سهم ما را در بازار آمریکا تصاحب کردند. این ماجرا تا ژانویه سال٢٠١٦ ادامه داشت؛ زمانی که تحریم لغو شد.
این اتفاق حاصل بند ٢٢ برجام بود که تحریم فرش ایرانی را حذف کرد و صادرات دوباره از سر گرفته شد و اعداد صادراتی از زمان پیش از تحریم بالاتر هم رفت، بهطوری که در دوسال اخیر بیش از ١٠٠میلیون دلار فرش به آمریکا صادر شد.
ما درباره فرش با باقی کشورها مشکل تحریم مستقیم نداشتیم، اما بههرحال پیامد تحریمهای اقتصادی که گریبانگیر کشور ما بوده، فرش را هم متأثر کرده؛ چنان که بالارفتن ریسک و هزینههای صادرات و حملونقل و بیمه بر میزان صادرات اثر گذاشته است.
متاسفانه با برهمخوردن برجام از طرف آمریکا بسیار محتمل است که از ١٥ مرداد جاری باز هم فرش ایرانی مشمول تحریم شود و نتواند از گمرک ایالات متحده ترخیص شود. قطعا وقتی آمریکا مشتری شماره یک و خریدار اصلی دستبافتههای ایرانی است، بازگشت این تحریم میتواند اثر آزاردهندهای داشته باشد. هرچند به تجربه، فعالان فرش ایران نشان دادهاند که در رفتن به سمت بازارهای جدید فعال خواهند بود، اما نمیتوان اثر تحریم را نادیده گرفت.
در تجارت جهانی فرش دستباف، ایران حتی در سالهایی که دچار تحریم بوده، باز هم رهبر این بازار بوده است. بعد از ایران هندوستان به فاصله بسیار نزدیک اصلیترین رقیب ما است؛ کشوری که در سالهای تحریم در بازار آمریکا رتبه یک فروش را داشت. بعد از هند، پاکستان، ترکیه و افغانستان و درنهایت نپال و ترکمنستان قرار دارند، اما چین در دهه اخیر دیگر رقیب ما نیست.
فرش ایرانی با تنوع بسیار بالا، پاسخگوی سلایق مختلف بوده؛ بعضی کشورها فرش کوچک و بعضی بزرگ، بعضی ابریشمی و بعضی پشمی را میپسندند، بعضی رنگهای سرد و خاموش و بعضی رنگهای تند و وحشی. این میان کشورهای عرب حاشیه خلیج بیشتر فرشهای بزرگ پارچه و رنگهای قرمز را میپسندند؛ فرشهایی ابریشمی با جلوه سلطنتی. تجارت با کشورهایی مثل عربستان و امارات به دلیل کاهش روابط سیاسیمان طی چند سال اخیر، به حاشیه رفته و به خرید فرش ایرانی کمتر رغبت نشان دادهاند. با این همه فرازونشیب اما فرش دستباف ایران قرنهاست روی پای خودش ایستاده. افتوخیزها در تولید و تجارت در تمام این سالها نشان میدهد که فرش ایرانی همیشه بقا و دوام داشته، چراکه هر زمان در بازاری دچار محدودیت شده، بازار جدیدی یافته و قطع به یقین اگر در بازار آمریکا به رویش بسته شود -آنچنان که دو بار دیگر این تحریم را تجربه کردهایم- در بازارهای دیگری به رویش باز خواهد شد و با همراهی مشترک دولت و بخش خصوصی باز هم پا برجا خواهد ماند.