دولت باید تصمیمش را درباره کولبری اصلاح کند/ راهاندازی «بازار مشترک اقوام» میتواند موجب رونق اقتصادی مرزها شود
پدرام سلطانی، نایبرییس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران از جمله فعالان اقتصادی است که کوشش کرده سیاستگذاریها در کشور را مورد نقد قرار دهد. حضور مستمر او در شبکههای اجتماعی از جمله توییتر و ارتباط با رسانهها موجب شده تا برخلاف برخی دیگر از فعالان اقتصادی سرشناس، رابطه نزدیکتری با بدنه اجتماعی داشته باشد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، سلطانی تصمیم دولت برای اجرای قانون مبارزه با قاچاق کالا را که موجب از بین رفتن کسب و کار نزدیک به ٧٠ هزار کولبر شده به نقد کشیده است. سلطانی اصالتا کرمانشاهی است و به خوبی از مناسبات اجتماعی، فرهنگی و... استانهای غرب ایران آگاه است. او به دلیل همین اشراف برای برونرفت مناطق مرزی ایران از توسعهنیافتگی ایده تاسیس «بازار مشترک اقوام» در این مناطق را به دولت پیشنهاد کرد. سلطانی ایده فعالسازی صنعت بومگردی در مناطق غرب ایران را به عنوان یکی از راههای معیشت جایگزین مردم شدنی میداند اما آن را طرحی بلندمدت توصیف کرد که عملی شدنش نیازمند برداشته شدن چند گام اجرایی مهم از سوی دولت است.
در پی اجرای قانون مبارزه با قاچاق کالا و تعطیلی مشاغلی مانند کولبری این موضوع مطرح شده که چگونه میتوان مدل مناسبی برای معیشت جایگزین مردم مناطق غرب کشور طراحی کرد. با شناختی که از ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی این مناطق دارید دیدگاهتان در این باره چیست؟
قبل از آنکه درباره شیوههای معیشت جایگزین صحبت کنیم من باید از اتفاق اخیر ابراز تاسف کنم. چهار دهه از انقلاب میگذرد و مدیران کشور دست کم به همین میزان صاحب تجربهاند اما با این حال هنوز تصمیمهایی گرفته میشود که در آنها نشانهای از این همه سابقه و تجربه دیده نمیشود. طبیعتا انتظار میرود هر مدیری وقتی تجربهاش بیشتر میشود، نگاه جامعالاطراف پیدا کند و دوراندیشی باید یکی از ویژگیهای ایشان باشد. اما این تصمیمگیری دولت یکی از مصادیق نقض این ویژگیهایی است که اشاره کردم. البته کولبری یک شغل کاذب و پر خطر است و ذاتا هم کار معقولی نیست و نفس کار کولبری مورد تایید کسی نیست. اما این مشاغل به این دلیل شکل گرفتند که دولتها و مجلسها و سایر ارکان کشور نتوانستهاند در مناطق مرزی توسعه پایدار ایجاد کنند و در طول این سالها نگاههای امنیتی به نگاههای اقتصادی تغییر نکرده است. در چنین شرایطی مردم استانهای مرزی به مشاغلی مانند کولبری روی آوردند. مسوولان محلی و کشور هم به نوعی این کار را پذیرفته بودند و چشمشان را بر آن بسته بودند. اگر قرار به این بود که این شغل کاذب متوقف شود باید تصمیمگیری درباره آن مبتنی بر ارزیابیهای دقیق اتفاق میافتاد. یکی از معمولترین کارها این است که قبل از هر تصمیمی پیامدهای آن تصمیم ارزیابی و تحلیل شود. مثلا به این سوال پاسخ داده میشد که بعد از این تصمیم سرنوشت امرار معاش ٦٠ تا ٧٠ هزار کولبر چه میشود؟ آیا پیشنهاد جایگزینی هم ارایه شده است و اگر این پیشنهاد داده شده چقدر واقع بینانه بوده است.
یکی از تمهیداتی که پیش بینی شده فعالیت در بازارچههای مرزی است که بنا به دلایل مختلف با اقبال مردم مواجه نشده است؟
اینکه تصور کنند با متوقف کردن کولبری به یک باره ٧٠ هزار شغل در بازارچههای مرزی ایجاد میشود؛ سادهاندیشانه است. سیاستگذار با چه منطقی به خودش اجازه میدهد که برای جمعیتی درمانده و ضعیف اینگونه تصمیمگیری کند؟ به نظر من کسی با یک لیسانس و یک سال سابقه کاری همچنین تصوری نمیتواند بکند. چه برسد به کسانی که بیش از ٣٠ سال سابقه مدیریت دارند.
حالا که دولت تصمیمش را گرفته است برای امرار معاش جایگزین این افراد چه میتوان کرد؟
به نظر من در وهله اول دولت یک خطای فاحش کرده و باید آن را اصلاح کند. به نظر من رسانهها باید این موضوع را دنبال کنند. یک بار دیگر تاکید میکنم که کولبری شغلی نیست که در شأن هموطنان ما باشد اما در نگاه واقع بینانه باید ساز و کار ایجاد فرصتهای شغلی جایگزین ایجاد شود. در این صورت میتوان انتظار داشت به ازای هر مقدار فرصت شغلی که ایجاد میشود از کولبری کاسته شود. مردم غرب کشور که عقلشان از بقیه جاها کمتر نیست وقتی ببینند شرایط شغلی مناسبی برایشان ایجاد شده خودشان سراغ کولبری نمیروند.
شما به عنوان یک فعال اقتصادی برای معیشت جایگزین مردم شهرهای مرزی از جمله در غرب کشور پیشنهاد مشخصی دارید؟
جایگزینی که من نه فقط برای غرب بلکه برای تمام مرزها عملی میدانم؛ ایجاد «بازارهای مشترک اقوام» است. در بسیاری از نقاط مرزی کشور ما در دو طرف مرز اقوامی زندگی میکنند که دارای زبان، فرهنگ و آیین و رسوم مشترک هستند. مثلا در دو طرف مرزهای غرب ایران کردهای ایران و عراق زندگی میکنند. در شمال ایران ترکمنها در دو طرف مرز حضور دارند یا در شرق بلوچهای ایران و افغانستان و... زندگی میکنند. اگر به دقت نگاه کنیم این مرزنشینان در طول تاریخ با هم مراوده فرهنگی و خویشاوندی هم داشته و دارند. ما میتوانیم از این پتانسیل فرهنگی و اجتماعی استفاده کنیم و با ایجاد بازارهای مشترک اقوام شرایطی را ایجاد کنیم که مرز اقتصادی از روی مرز سیاسی برداشته شود و تعرفهها صفر شوند. انگار که اصلا مرزی در کار نیست. مردم این مناطق بتوانند با هم مراوده و رفت و آمد و داد و ستد داشته باشند. در خارج از این مناطق هم میتوان تردد و کالاها کنترلهای دقیق داشته باشیم. این اتفاق میتواند در گام بعدی برای کل کشور ما بیفتد که ما با همسایگانمان ایده راهاندازی بازار مشترک منطقهای را عملی کنیم.
شما در شرایطی ایده تشکیل بازار مشترک اقوام مرزنشین را مطرح میکنید که همین حالا طرح ایجاد مناطق آزاد تجاری در کردستان و سیستان و بلوچستان هنوز تصویب نشده یا در منطقه سیستان میبینیم که دیوار مرزیای کشیده شده که مراودات مردم دو طرف مرز را با اختلال روبه رو کرده است. در چنین شرایطی چقدر ایده بازار مشترک اقوام عملی است؟
مناطق آزاد تجاری دو نکته مثبت دارند یکی بهرهمندی از معافیتهای مالیاتی است و همین طور ورود کالا با تعرفه پایین. اما من حرفم بازار مشترک است. بازار مشترک بر تقویت اشتراکات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی مردم دو سوی مرز استوار است و آنها را به هم نزدیکتر میکند. در بازار مشترک قاعدتا تعرفهای وجود ندارد درست مانند آنچه در بازار کشورهای عضو اتحادیه اروپا مرسوم است. عملی شدن این ایده مستلزم تغییر رویکرد کلان در کشور نسبت به مرزهاست. در واقع نگاه امنیتی به مرزها باید جایش را به رویکرد اقتصادی و اجتماعی بدهد. در چنین وضعیتی آن دیوار مرزی منطقه سیستان و بلوچستان هم باید برداشته شود. در صورت عملی شدن بازار مشترک اقوام مردمی که شب و روز با هم معامله میکنند خودشان حافظان امنیت منطقه هم هستند و به بهبود شرایط امنیتی کمک میکنند.
اخیرا شماری از ساکنان استان کردستان ایده فعال کردن صنعت بومگردی را در شهرهای این استان مطرح کردهاند و رسانههایی مثل روزنامه اعتماد هم این موضوع را پیگیری کردهاند. به نظر شما برای عملی شدن ایده تقویت اقتصاد بومگردی چه پیششرطهایی باید رعایت شود؟
مناطق غرب ایران دارای جاذبههای طبیعی فوقالعاده، غنای فرهنگی و قومیاند که هم برای مردم کشورمان و هم برای گردشگران خارجی جذابند. به همین دلیل شرایط مطلوبی برای توسعه گردشگری و بوم گردی وجود دارد. ترکیب معماری بسیاری از روستاها برای گردشگران میتواند خیلی اصیل و جذاب جلوه کند. گام اول در این زمینه اراده و خواست جدی دولت و سایر دستگاههاست. در مناطق مرزی نهادهای انتظامی و نظامی نقش پررنگی دارند و باید آنها هم در کنار دولت همکاری کنند. باید همکاری بیشائبه، تنگاتنگ و مبتنی بر اعتماد و سعهصدر شکل بگیرد تا کار پیش برود. اتفاقا این رویکرد موجب بالا رفتن شاخصهای امنیتی هم میشود و مردم مشارکت بیشتری در این حوزه از خودشان نشان میدهند. در گام دوم باید یک کمپین رسانهای با کمک دولت و با محوریت تلویزیون و سایر رسانهها برای تبلیغ جاذبههای گردشگری شکل بگیرد این کار باید به صورت یک سیاست بلندمدت دنبال شود. گام سوم هم توانمندسازی و مهارتآموزی مردم جوامع محلی است. مردم باید مهارتهای لازم را در زمینه میزبانی از گردشگران فرا بگیرند. در کنار این اقدامات دولت باید از اعطای تسهیلات ایجاد اقامتگاههای بومگردی برای مردمی که خیلیهایشان شاید بضاعت این را نداشته باشند که شخصا در این حوزه سرمایهگذاری کنند؛ حمایت کند. اما نباید فراموش کنیم که این طرح باید به عنوان یک راهکار میان مدت و بلندمدت دنبال شود. یعنی نمیتوان به رونق صنعت گردشگری در کوتاهمدت به عنوان جایگزین کولبری دل بست. حداقل یک دهه بیتنش و بیدغدغه نیاز است که این طرح به سرانجام برسد.
بخش خصوصی مانند اتاق بازرگانی چه در سطح استانی و چه در سطح کلان برای شکلگیری صنعت بومگردی چه کاری میتواند انجام دهد؟
همین حالا هم جسته و گریخته اقامتگاههای بومگردی در کشور و همین استان کردستان وجود دارد که از طرف بخش خصوصی یا جامعه محلی ایجاد شدهاند. حتما اتاقهای بازرگانی منطقه باید روی این ایده کار کنند و با سازمانهای مردم نهاد محلی برای آموزش مردم همکاری کنند. همانطور که اشاره کردم فعال شدن صنعت بومگردی در بلندمدت میتواند بر اقتصاد خانواده اثر بگذارد. نمیتوان از مردم خواست که یک دهه به شکمشان سنگ ببندند تا طرحهای گردشگری به نتیجه برسند. برای همین باید سایر بخشهای اقتصادی هم فعال شود. اگر طرح آمایش سرزمین در این مناطق اجرا شود برای مثال میتوان روی کشاورزی، تولید گیاهان دارویی و صنایع تبدیلی در این بخش هم به عنوان یک استعداد اقتصادی حساب کرد. مناطق شمال و شمال غربی میتواند به قطب کشاورزی و تولید غذای کشور تبدیل شود. در حالی که الان میبینیم بدون توجه به آمایش سرزمین، آب از مناطق غربی به مرکز کشور برده میشود تا در آنجا کشاورزی رونق بگیرد. به جای این کار باید در مرکز کشور هم اشتغالزایی مبتنی بر پتانسیلهای همان مناطق مورد توجه قرار گیرد.
تاکید میکنم که کولبری شغلی نیست که در شأن هموطنان ما باشد اما در نگاه واقع بینانه باید ساز و کار ایجاد فرصتهای شغلی جایگزین ایجاد شود. در این صورت میتوان انتظار داشت به ازای هر مقدار فرصت شغلی که ایجاد میشود از کولبری کاسته شود. مردم غرب کشور که عقلشان از بقیه جاها کمتر نیست وقتی ببینند شرایط شغلی مناسبی برایشان ایجاد شده خودشان سراغ کولبری نمیروند.