کالبد بیجان فرش دستبافت روی دوش ایران
بیایید برای یکبار هم که شده در این صفحه، یک مرثیه جمعی بخوانیم. مرثیهای حزنانگیز که همه ما در سرودنش سهیم بودهایم. این گزارش باید اشک نمایندگان مجلس، دولتمردان پیشین و کنونی و همه ما ایرانیها را که همیشه نوشداروی پس از مرگ سهراب بودهایم برای همهچیز و حالا فرش دستباف ایران، جاری کند.
هیچکداممان نه نمایندگان مجلس، نه دولتیها نه مافیای فرش، نه سارقان چینی و پاکستانی طرح و نقشهای فرش ایرانی و نه حتی آن بافندهای که برای بافتن نقشهای ایرانی بر فرش ترکیه، آنقدر به فرش عثمانیها گره ایرانی زد که بازار جهانی فرش ایران از دست رفت، متوجه نبودیم بر سر این جنازه 3هزار سالهای که حالا بر بالین آن مرثیه میخوانیم، چه آوردهایم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، فرش ایران بینفس شده است و مردارخواران حالا این هویت ایرانی را که نقش و طرحهایش برگرفته از باغ ایرانی است و به قول سیدمحمد بهشتی رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی تلاش انسان ایرانی برای وارد کردن بهشت به خانههاست، در چین و پاکستان، ترکیه و افغانستان و هند بنجولهای نقاشی شدهشان را به نام فرش ایران به بازار جهان عرضه میکنند و آبروی یکی از مهمترین هنر- صنعتهای ایران را بردهاند. همه ما برای این اتفاق مقصریم. واژه حمایت از فرش ایران دیگر به یک مضحکه تبلیغاتی شبیه است با این حال برخی مهمانان بر بالین فرش ایرانی نشستهاند و نسخههای مختلف تجویز میکنند و دفن جنازه 3هزار ساله هنر ایران به تأخیر افتاده است تا شاید راهی برای بازگشت آن به حیات دوباره پیدا شود.
همین دیروز احمدکریمی اصفهانی رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف ایران در مسیر مجلس بود تا شاید راهی برای احیای دوباره کالبد بیجان فرش ایران بیابد. اما او بخشی از مرثیه خوانی بر بالین فرش ایران را برعهده گرفت. احمدکریمی اصفهانی گفت: فرش ایران قطعا بیش از 3هزار سال قدمت دارد. اصلا زادگاه فرش در جهان همین ایران بود و سکه فرش در ایران ضرب شد. اما از 80سال پیش روسیه و پاکستان هم به بافتن فرش پرداختند و حالا نوظهورها هم رقیب ایران شدهاند. مقصود او از نوظهورها، چین و ترکیه هستند که برند خوش نام فرش ایران را در جهان به چالش کشیدهاند وآن آخری حتی با فاصلهای بیشتر از ایران در بازارهای جهانی جلو زده است.
رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف چنین خواند که از 250سال پیش بافتن فرش پس از کشاورزی، جزو لاینفک زندگی روستاییان ایران بود. آنطور که او اعلام کرده است، برای درمان این بیمار بیجان باید پیش از اینها اقدام میشد. او مرثیه دیگری هم برای فرش ایران میخواند: «ترکیه این روزها بهدلیل تنوع در تولید انواع زیراندازها در صادرات فرش به بازارهای جهانی از ایران جلو زده است. درحالیکه ما هر وقت از فرش و صادرات آن سخن میگوییم مسئولان کشور به اشتباه فکر میکنند سخنان ما تنها به نفع صادرکنندگان است و نمیدانند آنچه میگوییم به نفع همه تولیدکنندگان و بافندگان فرش ایرانی است.»
میپرسم، جان این بیمار 3هزار سالهمان را تحریم آمریکا گرفت؟ گفت: «میگویند تحریم آمریکا باعث کاهش صادرات فرش ایران شد اما من قبول ندارم. تحریم بر بازار فرش ایران هیچ تأثیری نداشت. حتی در تحریم هم فرش ایران در بازار آمریکا فروخته میشد و بازار مملو از این هنر سنتی ایران بود. مشکل از آنجا آغاز شد که گفتند صادرات فرش باید پیمان سپاری شود؛ یعنی هر صادرکننده باید ارز ناشی از صادرات فرش را به کشور بیاورد.» از کریمی پرسش دیگری داریم، آیا تولیدکنندگان فرش دستباف ایران هم دیگر توان تولید ندارند؟ پاسخش این است: «اگر تولید را غیر از صادرات ببینید حتما مسیر را به اشتباه رفتهاید. بهتر است بدانید که حتی آن مقدار فرش دستبافی که در ایران مصرف میشود آن هم به صادرات تبدیل میشود.»
پرسش دیگرم را مطرح نکردم که حالا حتما در مرثیههای دیگر از فرش دستباف ایران از او یا دیگران خواهم پرسید. مصرف فرش دستباف در ایران مگر چقدر است؟ سری به بازار فرش در تهران بزنید یا نه حتی به کاشان بروید و فرشهای دستباف داخل حجره تاریخی خانه عامریهای کاشان را ببینید که یک ایرانی سالها در آلمان آنها را خریداری کرد و حالا که به ایران بازگشته همانها را در یکی از اتاقهای خانه عامریهای کاشان چیده است و نقاشیهای اصیل و چشمنواز ایرانی را که بر تارو پود فرش دستباف نقش بستهاند ببینید و قیمت بپرسید. یک قالی 6متری 8تا 10میلیون تومان قیمت دارد. خب چند درصد ایرانیها توان خرید دارند؟ در یکی از هتلهای شهر تبریز چندی پیش که برای پوشش خبرهای مرتبط با تبریز 2018رفته بودم مردی که پشت میز رزرو تاکسی هتل نشسته بود شمارهاش را نوشت و گفت: تولیدکننده و بافنده فرش دستباف هستم. فرش خواستی بگو. شرمنده شدم از اینکه بگویم در سرای مظفریه شهر تبریز، فروشندگان فرش حجرههایشان سالهاست که از مشتری خالی است و بافندگانشان به من گفتند در فکر جمع کردن کارگاهها و مسافرکشی هستند.
شرم آور است هنر صنعتی که زمانی برند جهانی نام ایران بود حالا چنان ذلیل شده است که بافندهاش بهدنبال مسافرکشی میرود، تولیدکنندهاش در باجه رزرو تاکسی جلوی در ورود و خروج یک هتل مینشیند و فروشندهاش در فکر اجاره دادن حجره خود و جمع کردن تجارت فرش است. شما که تا اینجای این مرثیه را بر بالین جنازه فرش ایران نشستهاید از آنچه بر سر فرش ایران آوردهایم خجالتزده نیستید؟ همین هفته گذشته متولیان فرش دستباف ایران و رئیس فراکسیون فرش در مجلس گرد یک میز نشستند تا به بررسی مشکلاتی که دولتها برای فرش ایجاد کردهاند، وضعیت ارزی جدید، مشکل صادرات فرش، مالیات، اشتغال این بخش و اهمیت فرش دستباف ایران در تولید ناخالص ملی و رونق اقتصاد کشور و تبلیغات ضعیف فرش ایران در بازارهای جهانی بپردازند. اما تکلیف این جسد بیجانی که روی دست همه ما مانده است چیست؟
مهدی شیرزاد از خاندان استاد رسام عربزاده، مدیرعامل بنیاد فرهنگی رسام عربزاده در تهران و تولیدکننده و صادرکننده فرش دستباف ایران است. مرحوم استاد رسام عربزاده زندگی، بافتهها و داشتههایش را در یک موزه فرش وقف مردم ایران کرد و رفت. اما مهدی بخش دیگری از این مرثیه را سروده است و چنان غمانگیز میخواند که شاید کالبد بیجان فرش ایران به حیات دوباره بازگردد.
او میگوید: «تحریمهای آمریکا که شامل فرش ایران هم شده بود عامل اصلی به شماره افتادن نفس فرش ایران در بازارهای جهانی بود. علاوه بر آن، حمایت نکردن دولت از بافندهها و صادرکنندگان و تولیدکنندگان فرش باعث شد که چین، ترکیه و آذربایجان برند ایران را در بازارهای فرش جهان از آن خود کنند. اگرچه در برخی سایتها خواندم که براساس اعلام مرکز پژوهشهای مجلس، سهم ایران از بازار فرش جهان 31درصد کاهش یافته اما من به جرأت میگویم این میزان به 13درصد رسیده است. مشکل دیگر فرش ایران در از دست دادن بازارهای جهانی آن است که متأسفانه تولیدکنندگان فرش با سلیقه روز جهان حرکت نمیکنند و فرش ایران همچنان با همان ساختار قدیمی بافته و عرضه میشود.»
مهدی شیرزاد هفته گذشته همراه با چند تن از بزرگان فرش دستباف ایران به عضویت هیأت مدیره کانون فرش ایران انتخاب شد و حالا امیدوار است نسخههایی نوشته شود که کالبد بیجان فرش ایران را جانی دوباره ببخشد. میگوید: «کارهایی در دست انجام است که فرش ایران با بازارهای اروپا هماهنگ شود و دوباره بتوانیم بازار فرش جهان را در دست بگیریم. ولی اقدامات ما نیاز به حمایت دولت دارد.»
شیرزاد بسیاری از موزههای جهان را دیده و حالا گفته است: «در بسیاری از آنها تنها فرشی که به نمایش گذاشته شده فرش ایران است نه فرشهای نپال و ترکیه و آذربایجان و چین.»
اما او مرثیهاش بر فرش ایران را با پیشنهادی که جمهوری آذربایجان به آنها داده است ادامه میدهد. «بارها به ما پیشنهاد شد که سرمایه و کارگاه و مواداولیه در اختیارمان میگذارند تا به تولید فرش در آذربایجان بپردازیم اما هرگز این پیشنهاد را نپذیرفتیم تا مبادا فرش ایران در جهان بشود فرشی که چین تولید میکند.»
مرثیه او بر کالبد بیروح فرش ایران اینجا غمانگیزتر است که میخواند: «دولت و مرکز ملی فرش از تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش حمایت نمیکنند. علاوه بر این نمایشگاههای متعدد فرش در همین تهران هر هفته برگزار میشود که کاملا به ضرر فرش ایران است. چون در دست واسطههاست و آنها هم فرش سالم تحویل مشتریان نمیدهند. درحالیکه باید بدانیم فرشی که به مجموعههای نمایشگاهی وارد میشود آبروی ایران است، نه فرشی که از نظر بافت و رنگ و مواد مشکل دارد.
فرشهایی که در نمایشگاههای هفتگی فرش عرضه میشوند فرشهای معیوب هستند و اتفاقا توریستها هم از همین نمایشگاهها خرید میکنند و بعد از مدتی استفاده مشاهده میکنند فرشی که از ایران خریداری کردهاند خراب شده است. همین رفتارها با فرش ایران است که به صنعت فرش کشور ضربه میزند. ما بازار خوب کشورهای عربی را نیز بهدلیل بحثهای سیاسی که پیش آمد از دست دادیم و کشورهای عربی هم دیگر فرش ایرانی خریداری نمیکنند و فرش را از ترکیه و آذربایجان و پاکستان تهیه میکنند. برخی کشورها هم مانند همین پاکستان نقشههای فرش ایران را کپی کردهاند و به نام فرش ایران در برزیل میفروشند.»
شیرزاد دمیدن روح تازه به جسد بیجان فرش ایران را در عزم ملی و حمایت دولت خلاصه میکند و میگوید تنها با این اقدام است که شاید این کالبد بیروح دوباره برخیزد. اما این حمایت باید چگونه باشد؟ «تولیدکننده فرش ماده اولیه را با دلار 6هزار و 300تومان نمیتواند وارد کند. لااقل دولت میتواند در این بخش به حمایت از تولیدکننده برخیزد.»
مدیرعامل بنیاد فرهنگی فرش رسام عربزاده اما موضوع جالب دیگری را نیز مطرح میکند. او در مقایسه وضعیت جسد فرش ایران و آسیب شناسی بیماری آن میگوید: «یک زمانی در این کشور در سال 71شما میتوانستید با فروش 4فرش 50رج دستباف تبریز یک آپارتمان 100متری در خیابان جردن خریداری کنید. اما حالا باید 40فرش بدهید تا یک آپارتمان 50متری در خیابان سبلان بخرید. پس حالا وقت حمایت خاص دولت از صنعت فرش ایران فرارسیده است.»
بگذارید آخرین سطرهای مرثیه مرگ فرش ایرانی را اینگونه و با استناد به سخنان مهدی شیرزاد به پایان ببریم؛ «تنها یکی از فرشهای موزه رسام عربزاده در موزه ملی توکیو 13میلیون دلار قیمتگذاری شد اما او این فرش را نفروخت و همراه با 66قطعه از فرشهای بافته شده خود در یک موزه به مردم و دولت ایران تقدیم کرد اما دریغ از یک حمایت. وقتی به نمایشگاههای فرش در هانوفر، دبی و ابوظبی میرویم بدترین و بدریختترین غرفه، غرفه ایران است. درحالیکه فقط ما 15میلیون دلار فرش به آن نمایشگاه میبریم و دیگر میگویند خودمان هزینه تزیین غرفههایتان را میدهیم. فقط شما حضور داشته باشید. در تبلیغات فرش ایران چنان ضعیف عمل کردهایم که بهترین توصیف برای آن روش کت و شلوار فروشیهای باب همایونی است. وقتی در یک نمایشگاه 15میلیون دلار فرش میبریم آنها افتخارشان است. به کاخ ریاستجمهوری آمریکا نگاه کنید. فرشی که آنجا پهن شده فرش هریس آذربایجان شرقی است. در تمام کاخهای مهم جهان یک فرش ایرانی پهن شده است. به موزه ویکتوریا آلبرت لندن و موزه لنینگراد نگاه کنید که فرش ایرانی در آنها چگونه میدرخشد. البته فرشهای زیر پای رئیسجمهور ایران هم فرش دستباف تبریز و فرشهای کرمان است. اما به شما میگویم که خود ما دو تخته فرش جفت تولید کردیم که یک لنگه آن در انبار کمیته امداد در همین تهران و لنگه دیگر در کاخی در بلژیک پهن شده اما تفاوت در این است که فرش انبار کمیته امداد بیدزده و در حال نابودی است اما فرش ایرانی پهن شده در کاخ بلژیک به خوبی نگهداری میشود. به وزارت ارشاد یا سازمان میراث فرهنگی بروید ببینید در کدامیک از اتاقهای آنها فرش دستباف ایرانی میبینید. همه اتاقها با فرش ماشینی مفروش شده است. واقعا از حمایت صحبت میکنید؟ چرا مجلس از 100بافنده فرش دستباف نمیخواهد که فرش زیبایی ببافند و آنرا در صحن مجلس پهن کنند تا اینگونه برای فرش ایران برندسازی شود؟»