x
۰۱ / بهمن / ۱۳۹۶ ۰۹:۰۱
استاد روابط بین‌الملل مطرح کرد:

یک‌سالگی ترامپ و تنهایی بی‌سابقه آمریکا

یک‌سالگی ترامپ و تنهایی بی‌سابقه آمریکا

اولویت اصلی واشنگتن از خاورمیانه به شرق آسیا تغییر کرد اما استمرار رفتار ترامپ باعث شکست در مهار چین می‌شود.

کد خبر: ۲۴۶۳۴۳
آرین موتور

دقیقا یک سال از آغاز ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در ایالات متحده امریکا می‌گذرد. طی یک سال گذشته ترامپ توانسته است توجه جهان را با اظهارات غالبا عجیب و تند به خود جلب کند. او شعارهای زیادی در طول دوران تبلیغات ریاست‌جمهوری خود داده است و خود را به عنوان فردی توصیف می‌کند که با بر هم زدن سنت‌های رایج سیاسی در کاخ سفید، بر خلاف همه سیاستمداران فاسد و بی‌عمل پیش از خود قرار است «عظمت امریکا را دوباره به آن باز‌گرداند.»

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، ارزیابی عملکرد یکساله ترامپ و پیش‌بینی اتفاقات پیش رو در سیاست امریکا، مساله‌ای بود که با دکتر محمدرضا تخشید، استاد روابط بین‌الملل و رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در میان گذاشتیم. تخشید معتقد است که امریکا به دلیل عملکرد ترامپ در عرصه بین‌الملل از همیشه تنهاتر شده است و استمرار رفتارها و اظهارات ترامپ می‌تواند باعث شود که قدرت گرفتن رقبای امریکا در عرصه جهانی تسریع شود. این استاد دانشگاه در عین حال معتقد است که سیاست‌های اقتصادی ترامپ، احتمالا در سه سال باقی مانده از دوران ریاست‌جمهوری او، باعث افزایش قدرت اقتصادی امریکا خواهد شد. در ادامه متن کامل گفت‌وگو را با دکتر محمدرضا تخشید، رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران مطالعه می‌کنید.

ارزیابی شما از یک سال ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ چیست؟ تصور می‌کنید رییس‌جمهور امریکا در ادامه مسیر ریاست‌جمهوری‌اش سیاست‌های پیشین را ادامه دهد یا تحولی در نحوه عملکرد او رخ دهد؟

تجربه‌ای که از حدود یک سال قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در کارزا تبلیغاتی او شروع شد و یک سالی که بعد از انتخاب او در مقام ریاست‌جمهوری فعال بود، نشان از ادامه مسیری دارد که او انتخاب کرده است. تعدادی از جمهوری‌خواهانی که اطراف ترامپ هستند، چه مشاوران، چه وزرا و چه اعضای کنگره، تلاش بسیار زیادی کرده‌اند تا عملکرد او را تغییر دهند، حتی در دوران انتخابات هم تعدادی از اعضای ستاد انتخاباتی او سعی می‌کردند او را کنترل کنند و جلوی بیان حرف‌هایی که ممکن است بعدا باعث دردسر شود را بگیرند. اما واقعیت این است که اطرافیان ترامپ هیچ‌وقت موفقیتی در کنترل عملکرد او نداشتند. اخیرا ژنرال جان کلی که به عنوان رییس دفتر رییس‌جمهور انتخاب شد، تصور می‌شد که توانایی کنترل عملکرد و صحبت‌های ترامپ را دارد، اما مشخص شد که حتی حضور چنین فرد قدرتمندی هم نمی‌تواند رییس‌جمهور امریکا را در انتشار پیام‌های توییتر و اظهارنظرهای مشکل‌دار کنترل کند. در نتیجه نمی‌توان انتظار داشت که ترامپ در سال دوم ریاست‌جمهوری‌اش نیز بتواند در چارچوب سنتی ریاست‌جمهوری امریکا حرکت کند. برداشت من این است که او در سال دوم ریاست‌جمهوری هم شبیه عملکرد یک سال گذشته‌اش ادامه مسیر خواهد داد.

در همین دو، سه هفته اخیر چند مساله جنجالی مطرح شده که تازه‌ترین آنها همین نظری است که در یک جلسه با اعضای بلندپایه کنگره در مورد کشورهای آفریقایی، هاییتی و السالوادور بیان کرد و الفاظ بسیار بدی برای توصیف این کشورها به کار برد. در واقع ترامپ در چنین اظهارنظری که بهتر است مهاجران به امریکا به جای آفریقا، از کشوری مانند نروژ بیایند، از یک سو به کشورها و ملت‌های آفریقایی توهین کرد و از سوی دیگر با توجه به ترکیب جمعیتی عمدتا سفیدپوست نروژ، در برابر ترکیب جمعیتی عمدتا سیاهپوست آفریقا، نوع نگاه نژادپرستانه خود را علنی کرد. من نزدیک به ٤٠ سال است که سیاست امریکا را دنبال می‌کنم، هیچگاه چه جامعه امریکا و چه جامعه جهانی تا این حد نسبت به یک شخصیت برجسته سیاسی امریکایی، چه رییس‌جمهور و چه هر مقام بلندپایه دیگری، تا این حد انتقاد و اعتراض نشان نداده‌اند.

طی یک سال گذشته، روحیه ستیزه‌جوی ترامپ به خصوص در برخورد با رهبر کره شمالی، جهان را تا نزدیکی جنگ اتمی سوق داده است. به اعتقاد شما آیا ترامپ با وجود شعارهای ضدجنگی که در دوران تبلیغات انتخاباتی می‌داد، ممکن است آغازکننده یک جنگ تازه برای امریکا باشد؟

یکی از بحث‌های کلیدی در انتخابات امریکا، به ویژه در انتخابات داخلی حزب جمهوری‌خواه، در مورد جنگ بود. یکی از ادعاهای ترامپ این بود که همواره مخالف جنگ عراق بود و معتقد بود که بوش پسر شخصا مسوول جنگ عراق و بحرانی است که بعد از آن به خصوص با ظهور داعش پدید آمد. کسی که سیاست را در امریکا دنبال بکند، می‌داند که شعارهای انتخاباتی یک نامزد ریاست‌جمهوری به دو بخش تقسیم می‌شود، یکی در دوره انتخابات مقدماتی برای جمع کردن هواداران حزبی یا Base رای‌دهندگان و بعد از آن در مرحله نهایی انتخابات شعارهایی خطاب به همه شهروندان. معمولا در عمل، یک نامزد پس از انتخاب به عنوان رییس‌جمهور تغییرات زیادی در نحوه اجرای این شعارها اعمال می‌کند. برای مثال به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسراییل، شعاری بود که از سوی همه روسای جمهور پیش از ترامپ، در تبلیغات انتخاباتی خود شعار اجرای این تغییر را می‌دادند، اما عملا گامی در این جهت بر نمی‌داشتند. ترامپ البته ادعایی دارد و آن این است که هر شعاری را که در دوره تبلیغات داده، عملی می‌کند. دست کم برای انجام شعارهایش اقداماتی انجام داده است، گاهی مانند لغو و جایگزینی قانونی به جای بیمه خدمات درمانی ارزان قیمت اوباماکر، موفق نبود و گاهی شعارهایی مانند کاهش مالیات‌ها یا به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسراییل را عملی کرده است.

بسیار مشکل است که بر خلاف بسیاری از سیاستمدارانی که در جهان هستند، رفتار ترامپ را پیش‌بینی کرد. اما مبانی‌ای وجود دارند که می‌توان بر اساس آنها پیش‌بینی‌های نسبتا درستی را در مورد عملکرد او در مورد رویارویی‌ها نظامی ارایه داد. آنچه تاکنون از عملکرد ترامپ در مورد کره شمالی مشاهده کرده‌ایم این است که ترامپ به‌شدت با مساله کره شمالی به صورت شعاری برخورد می‌کند. او هر چند اظهاراتی مانند «خشم و آتش»، «نابودی کامل» یا استفاده از توان هسته‌ای در برابر کره شمالی را در اظهاراتش به کار برده، اما بعدا مشخص شد که اینها سیاست عملی او نیستند و بیشتر برای فشار بر کره شمالی برای آمدن پای میز مذاکره مطرح شده است. بر این اساس برداشت من این است که احتمال ناچیزی وجود دارد که دولت دونالد ترامپ، سیاست جنگ و رویارویی نظامی گسترده را در پیش بگیرد. اما باید دقت کرد که ترامپ، در مناطقی که امریکا از گذشته درگیر بود، نیروی نظامی و قدرت بیشتری به کار گرفته است. در جنگ افغانستان، تعداد نیروی نظامی بیشتری اعزام کرد و به فرماندهان نظامی امریکایی در این کشور اختیار داده است تا در صورت تشخیص از توان بیشتری استفاده کنند. پیش‌بینی من این است که تغییر قابل توجهی در ادامه ریاست‌جمهوری او نسبت به سال اول رخ ندهد.

اما در عین حال، هر چند در شرایط عادی پیش‌بینی نمی‌کنم که ترامپ از نیروی نظامی برای ایجاد یک جنگ جدید استفاده کند، اما در شرایط بحرانی و در صورتی که منافع ایالات متحده در جایی به شکل جدی به مخاطره بیفتد، سرعت عمل او در استفاده از نیروی نظامی، به دلیل روحیه احساساتی ترامپ، بسیار بیشتر خواهد بود. برای مثال در گذشته دیدیم که بلافاصله بعد از اتهام استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه، دونالد ترامپ دستور شلیک ۶۰ موشک به خاک این کشور صادر کرد، در برابر رییس‌جمهور پیشین امریکا در شرایطی که خودش خط قرمز استفاده از سلاح‌های شیمیایی را برای حمله نظامی امریکا تعریف کرده‌بود، اما حاضر به مداخله مستقیم در بحران سوریه نشد و همواره اوباما به این دلیل که خط قرمز خودش را محترم نشمرده، مورد انتقاد واقع شد. نتیجه‌ای که من می‌گیرم این است که در شرایط عادی و استمرار بحران‌های جاری، ترامپ از گزینه تهاجم نظامی استفاده نخواهد کرد، ولی در شرایط بحرانی حاد که نیاز فوری به تصمیم‌گیری داشته‌باشد، به ویژه اگر به منافع امریکا حمله شده‌باشد، آنگاه سرعت عمل رییس‌جمهور کنونی امریکا از رییس‌جمهور پیشین در انتخاب واکنش نظامی بسیار بیشتر خواهد بود.

به گمان شما نحوه عملکرد ترامپ در عرصه جامعه بین‌المللی تا چه اندازه موفق خواهد بود و آیا می‌تواند آن‌گونه که علاقه‌مند است رویه‌ها و چارچوب‌های جدیدی در عرصه جهانی ایجاد کند؟

من بعید می‌دانم. تا الان شواهد اینگونه نشان نمی‌دهد. اگر دقت کنیم بعد از جنگ جهانی دوم هیچ زمانی رابطه اروپا با امریکا به این سطح از سردی نرسیده‌بود. یک متحد طبیعی امریکا در اروپا بریتانیا است، اما طی یک سال گذشته چندین بار سیاستمداران بریتانیایی رودرروی تصمیم‌های ترامپ قرار گرفته‌اند، تا جایی که نخست‌وزیر بریتانیا هم مجبور به انتقاد از عملکرد او در بازنشر تعدادی از ویدئوهای جعلی ضد مسلمانان شد که توسط یک گروه نژادپرست بریتانیایی در توییتر منتشر شده‌بود. ما اکنون شاهد این هستیم که نگرانی از اعتراض‌های مردمی در بریتانیا یا به هر دلیل دیگری، ترامپ مجبور می‌شود سفر خود را به این کشور لغو کند. این نزدیک‌ترین متحد امریکا در اروپا است، بقیه کشورهای اروپایی نیز دقیقا همین دیدگاه را نسبت به ترامپ دارند. در اروپا به هیچ‌وجه رابطه‌ای را که قبلا کشورهای اروپایی و امریکا داشتند، نمی‌بینیم.

عدم موفقیت ترامپ در عرصه بین‌المللی فقط به متحدان غربی او در اروپا محدود نمی‌شود، در خیلی جاهای دیگر هم ناتوانی او از دستیابی به موفقیت مشاهده می‌شود. مثلا در مورد روسیه با اینکه خیلی انتظار می‌رفت بعد از انتخاب ترامپ، روابط دچار تحول مثبت شود، اما چنین اتفاقی روی نداد و حتی مشکلات تعمیق شد. در رابطه با پرونده فلسطین و فرآیند صلح خاورمیانه به دلیل سیاست‌های اعمالی ترامپ به بن‌بستی می‌رسیم، ترامپ دست دولت نتانیاهو را در مورد تصمیم‌گیری در زمینه سرزمین‌های اشغالی کرانه باختری تا حدود زیادی باز گذاشته و با اعلام جابه‌جایی سفارت امریکا به قدس، فلسطینی‌ها اعلام کرده‌اند که دیگر حاضر به نشستن پای میز مذاکره نیستند و امریکا را به عنوان یک میانجی بی‌طرف قبول ندارند. دولت امریکا هفته گذشته تصمیم گرفت برای تحت فشار گذاشتن فلسطینی‌ها، بیش از نیمی از کمک‌های خود به سازمان UNRWA که مسوولیت رسیدگی به مشکلات آوارگان فلسطینی را داشت، قطع کند. باز هم می‌توانم بگویم در ٥٠-٤٠ سال اخیر واشنگتن دست‌کم سعی می‌کرد به لحاظ گفتاری در سیاست‌های خود نوعی تعادل و موازنه را بین فلسطینی‌ها و اسراییلی‌ها ایجاد کند تا بتوانند جایگاه خود را به عنوان میانجی صلح حفظ کنند، اما عملا ترامپ این موازنه را از بین برده است و رابطه دولت امریکا با دولت خودگردان فلسطینی را به بدترین موقعیت رسانده است.

تنها جایی که می‌توان گفت ترامپ اندکی موفقیت داشته‌باشد و رابطه بهتری با کشورهای منطقه ایجاد کرده است، در منطقه کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس است. دلیل این رابطه خوب هم یکی به دلیل نفع مالی امریکا در رابطه با این کشورها و از سوی دیگر تضاد مشترکی است که با ایران دارند و البته احتمال فشار لابی اسراییلی در امریکا برای رودررو قرار دادن کشورهای عربی با ایران. به جز مساله کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به واقع هیچ جایی در جهان موفقیتی برای سیاست خارجی ترامپ وجود نداشت.

آیا این شکست یا عدم موفقیت باعث نمی‌شود که با توجه به رشد سریع چین و همچنین تلاش روسیه، ترکیب نظام جهانی دستخوش تغییر شود و شاهد ظهور ابرقدرت‌های جدید و پایان جهان تک‌قطبی بعد از جنگ سرد باشیم؟

روند رشد چین مختص به دوره یک سال اخیر ریاست‌جمهوری ترامپ نیست. این از اواخر دوره باراک اوباما کاملا محسوس بود که قدرت نظامی و اقتصادی چین در حال افزایش سریع است. راهبرد سیاست خارجی امریکا گرایش بیشتری به سمت جنوب شرق و شرق آسیا پیدا کرد. در نتیجه صحبت‌هایی با کشورهایی مانند استرالیا و کشورهای شرق آسیا در اقیانوس آرام شروع شد و حتی می‌توان گفت خاورمیانه طی سال‌های گذشته به نوعی در فهرست اولویت‌های استراتژیک امریکا تا اندازه‌ای در حال از دست دادن جایگاه خود در استراتژی سیاست خارجی و نظامی است.

در نتیجه این تغییر اولویت یک بخشی از توجه نظامی امریکا به کشورهایی مانند استرالیا، ژاپن و کره جنوبی معطوف شد تا به نوعی اطراف چین یک کمربند ایجاد شود. سیاستمداران و تصمیم‌سازهای امریکایی اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که در آینده کشوری که می‌تواند در مقابل امریکا قدرت‌نمایی کند، جمهوری خلق چین است. اگر سیاست‌های نسنجیده ترامپ در عرصه بین‌المللی ادامه پیدا کند، قطعا به جایگاه امریکا در مقابله با نفوذ چین ضربه خواهد زد. البته در دولت ترامپ، افرادی مانند جیم متیس، وزیر دفاع، رکس تیلرسون، وزیر امورخارجه و هربرت مک‌مستر، مشاور امنیت ملی، کاملا به مساله خطر قدرت چین برای امریکا آگاه هستند و برنامه‌هایی برای مهار چین دارند، اما رفتار و گفتار ترامپ باعث می‌شود که تنش‌هایی ایجاد شود که جایگاه امریکا را متزلزل کند. اگر این مساله ادامه پیدا کند، می‌تواند آینده امریکا را به عنوان تک ابرقدرت جهان به خطر بیندازد. به ویژه اگر ریاست‌جمهوری ترامپ بعد از چهار سال دور اول به دور دوم هم برسد و تغییر در رفتار او رخ ندهد، قطعا جایگاه امریکا دچار تنزل خواهد شد و توانایی جلوگیری از چین و دیگر رقبای امریکا برای تبدیل به یک بازیگر عمده در نظام جهانی نخواهد داشت.

در مورد اقتصاد امریکا چطور، آیا سیاست کاهش چشمگیر مالیات‌ها توسط دونالد ترامپ موفق خواهد بود و می‌تواند باعث استمرار روند رشد اقتصادی امریکا شود؟

ترامپ بر خلاف سلفش، باراک اوباما بسیار خوش‌شانس بود. اوباما زمانی رییس‌جمهور شد که بزرگ‌ترین بحران اقتصادی و مالی جهان بعد از جنگ جهانی دوم رخ داده‌بود. طی دو سال ابتدای اوباما نرخ بیکاری در امریکا که در دوران جورج بوش، کمتر از ۶ درصد بود به بالای ۱۰ درصد رسید. اضافه شدن میلیون‌ها بیکار به جامعه امریکا، شرایط بسیار سختی را برای دولت اوباما ایجاد کرده‌بود. اما سیاست‌های دولت قبلی، از جمله تزریق بیش از یک تریلیون دلار نقدینگی به کمپانی‌های بزرگ و بنگاه‌های مالی، از جمله نجات جنرال موتورز از ورشکستگی، موفق شد روند شرایط را تغییر دهد. در دوران هشت ساله اوباما، به تدریج وضعیت اقتصادی از شرایط بحرانی به شرایط رونق و رشد وارد شد. درست در اوج دورانی که اوباما نرخ بیکاری از از بالای ۱۰ درصد به کمتر از ۵ درصد رسانده‌بود، ترامپ رییس‌جمهور امریکا شد. از جمله ویژگی‌های انتخاب ترامپ این بود که صرف انتخاب او به عنوان رییس‌جمهور، پیام مثبتی به بازارهای مالی و سرمایه‌ای امریکا فرستاد. چرا که مدیران اقتصادی و مالی، امیدوار شدند که فردی از جنس خودشان و از دنیای کسب و کار وارد کاخ سفید شده است. ترامپ با اینکه در طول فعالیت‌های اقتصادی‌اش چند بار اعلام ورشکستگی کرده‌بود، اما به هر حال میلیاردها دلار از تجارت و ساخت و ساز درآمد کسب کرده‌بود. انتخاب چنین فردی به عنوان رییس‌جمهور باعث شد کسانی که قصد سرمایه‌گذاری در اقتصاد امریکا دارند، خوش‌بین‌تر باشند. از زمانی که ترامپ رییس‌جمهور شده است تاکنون ماهانه به‌صورت متوسط بیش از ۲۰۰ هزار شغل به اقتصاد امریکا افزوده شده است. نرخ بیکاری در امریکا آخرین باری که دیدم ١/٤ بود. بازار سهام وال‌استریت طی یک سال گذشته، بیشترین رشد در دهه‌های گذشته را داشت و طی یک سال بیش از ۳۰ درصد رشد کرده است؛ رشدی که به لحاظ تاریخی کم‌سابقه است.

تصویب قانون جدید مالیات و کاهش چشمگیر مالیات‌ها، می‌تواند باعث جرقه‌ای شود که سرمایه‌گذاری‌ها در امریکا به شکل چشمگیری افزایش پیدا کند، به خصوص که عمده تغییرات مالیاتی به نفع سرمایه‌داران و افراد ثروتمند است. مجموعه این سیاست‌ها می‌تواند نوید رشد اقتصادی طولانی‌مدت و مستمر در امریکا را بدهد. واقعیت این است که اقتصاد‌دان‌ها پیش‌بینی می‌کنند روند بهبود اقتصادی امریکا اگر اتفاق خاصی نیفتد، ادامه‌دار خواهد بود. اینکه این رشد اقتصادی دقیقا تا چه زمانی ادامه پیدا کند و چه بخشی از جامعه امریکا بیشترین بهره را از این تغییرات ببرند، موضوعی است که طی یکی، دو سال پیش رو مشخص نمی‌شود. بر اساس پیش‌بینی تحلیل‌گران نفعی که قرار است طبقه متوسط و پایین جامعه از این تغییرات ببرند، نسبت به طبقه ثروتمند جامعه بسیار کمتر است. اما جمهوری‌خواهان همیشه در سیاست‌های اقتصادی این نظریه اقتصادی را دنبال می‌کنند که اگر فضا را برای شرکت‌ها و موسسات سرمایه‌گذار باز بگذاریم، این شرکت‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند و به تدریج نفع این سرمایه‌گذاری‌ها در آینده به طبقه متوسط خواهد رسید. قطعا اگر قرار باشد نتایج سیاست‌های اقتصادی ترامپ، به خصوص نتیجه کاهش مالیات‌ها را ببینیم، باید منتظر سال سوم یا چهارم ریاست‌جمهوری او باشیم.

 

 

   ترامپ در سال دوم ریاست‌جمهوری هم شبیه عملکرد یک سال گذشته‌اش ادامه مسیر خواهد داد.

  اخیرا ژنرال جان کلی که به عنوان رییس دفتر رییس‌جمهور انتخاب شد، تصور می‌شد که توانایی کنترل عملکرد و صحبت‌های ترامپ را دارد، اما مشخص شد که حتی حضور چنین فرد قدرتمندی هم نمی‌تواند رییس‌جمهور امریکا را در انتشار پیام‌های توییتر و اظهارنظرهای مشکل‌دار کنترل کند.

  در شرایط عادی پیش‌بینی نمی‌کنم که ترامپ از نیروی نظامی برای ایجاد یک جنگ جدید استفاده کند، اما در شرایط بحرانی و در صورتی که منافع ایالات متحده در جایی به شکل جدی به مخاطره بیفتد، سرعت عمل او در استفاده از نیروی نظامی، به دلیل روحیه احساساتی ترامپ، بسیار بیشتر خواهد بود.

  تنها جایی که می‌توان گفت ترامپ اندکی موفقیت داشته‌باشد و رابطه بهتری با کشورهای منطقه ایجاد کرده است، در منطقه کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس است.

   اگر سیاست‌های نسنجیده ترامپ ادامه پیدا کند، قطعا به جایگاه امریکا در مقابله با نفوذ چین ضربه خواهد زد.

   تصویب قانون جدید مالیات و کاهش چشمگیر مالیات‌ها، می‌تواند باعث جرقه‌ای شود که سرمایه‌گذاری‌ها در امریکا به شکل چشمگیری افزایش پیدا کند. مجموعه این سیاست‌ها می‌تواند نوید رشد اقتصادی طولانی‌مدت و مستمر در امریکا را بدهد.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x