راه انحرافی تفکیک صنعت از تجارت
طرح دوباره تفکیک صنعت و تجارت در حالی شنیده میشود که تحلیلهای کارشناسی این تصمیم را نوعی راه انحرافی تعبیر میکنند.
به اعتقاد تحلیلگران، با توجه به دستاوردهای ادغام، در شرایط فعلی مهمترین ماموریت دولت باید رفع اشکالات کارکردی و فرآیندی موجود در وزارت صنعت، معدن و تجارت باشد، نه تفکیک دوباره صنعت و تجارت. از سوی دیگر، بررسی تجارب کشورهای مختلف در این حوزه نیز نشان میدهد تصمیمگیری در اتخاذ سیاستهای تجاری و صنعتی در یک مرکز یا نهاد واحد، رویکردی است که در اکثر کشورها پیگیری میشود.
شنیدهها حاکی از این است که پرونده تفکیک وزارت صنعت، معدن و تجارت و تشکیل دو وزارتخانه «صنعت و معدن» و «توسعه صادرات و بازرگانی» بار دیگر به جریان افتاده؛ طرحی که اغلب فعالان اقتصادی و نیز صاحبنظران با آن مخالف بوده و این اقدام را نوعی عقبگرد میدانند. به گزارش دنیای اقتصاد، طرح دوباره تفکیک وزارت صنعت، معدن و تجارت در حالی است که تابستان امسال این موضوع از سوی نمایندگان مردم در مجلس مورد موافقت قرار نگرفت و از دستور کار خارج شد؛ اما خبرها از پافشاری برخی جریانات مبنی بر تفکیک این وزارتخانه حکایت دارد، این در حالی است که تحلیلگران این حوزه این اقدام را راهی انحرافی در مسیر صنعت و تجارت تعبیر میکنند.
تعدد تغییرات ساختاری در وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت که وزارتخانهای کلیدی در کشور محسوب میشود، نوعی رکورد محسوب میشود که ایجاد بیثباتی در فضای تصمیمسازی سیاستگذاران و فعالان حوزه تولید و تجارت را به همراه داشته و شوک بزرگی در مسیر بهبود رقابتپذیری و توسعه صادراتی ایجاد کرده است؛ شوکی که هر از گاهی با طرح موضوع تفکیک، سردرگمی هر چه بیشتر فعالان این دو بخش را به همراه دارد. براساس ارزیابیهای صورت گرفته تاکنون ۱۲مرتبه تغییر ساختار در طول عمر این وزارتخانه رخ داده و این تغییرات بدون تحول جدی در استراتژیهای حاکم بوده است. ادغام دو وزارتخانه «صنایع و معادن» و «بازرگانی» در سال ۹۰ و پس از طرح در چهار برنامه توسعه قبلی و با توجه به ضرورت رشد اقتصادی، تاکید بر توسعه تولید صادراتگرا و استفاده از مزایای واردات به نفع تولید ملی، اجرایی شد. به علاوه راهبرد عمومی نظام اداری کشور در جهت کاهش تعداد وزارتخانهها و کاستن از هزینهها و مستخدمان بخش دولتی صورت گرفت؛ در این میان فعالان اقتصادی معتقدند که رویکرد انتزاع به بسط مجدد تشکیلات دولت و افزایش قابلتوجه هزینهها میانجامد. از سوی دیگر طرح موضوع تفکیک وزارت صنعت، معدن و تجارت در حالی مجددا بر سر زبانها افتاده که بسیاری از فعالان صنعتی و بعضا تجاری کشور معتقدند تفکیک این دو وزارتخانه مانع جدیدی برای صادراتمحور کردن صنعت کشور محسوب میشود.
مشخص نبودن وظایف دو وزارتخانه تفکیکشده از دیگر مواردی است که فعالان صنعتی و تجاری در این زمینه مطرح میکنند. به گفته تحلیلگران این حوزه، هدف دولت از تفکیک این وزارتخانه مشخص نیست و سوال این است که آیا دولت در راستای کنترل بازار و رصد واردات کالا مجدداً تصمیم به تفکیک این وزارتخانه گرفته است، که در این صورت میتوان گفت شاهد بازگشت موازیکاری میان دو بخش صنعت و تجارت خواهیم بود. به اعتقاد آنها، در شرایط فعلی مهمترین ماموریت دولت، رفع اشکالات کارکردی و فرآیندی موجود در وزارت صنعت، معدن و تجارت است، نه جدایی صنعت از تجارت. بررسی تجارب کشورهای مختلف نیز نشان میدهد تمرکز در اتخاذ سیاستهای تجاری و صنعتی در یک مرکز یا نهاد واحد، رویکردی است که در اکثر کشورها پیگیری میشود. از سوی دیگر پافشاری دولت در راستای تفکیک وزارت صنعت، معدن و تجارت در حالی است که واکاویهای صورت گرفته از سوی فعالان اقتصادی نشان میدهد ساختار حاکمیتی یکپارچه در بخش صنعت، معدن و تجارت ۶ دستاورد برای این بخش به همراه داشته که در این خصوص میتوان به «کوچک شدن اندازه دولت»، «تسهیل در اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی»، «تسهیل بسترهای مدیریت کلنگر و واحد»، «تسهیل فضای یکپارچهسازی سیاستهای بخش صنعتی، معدنی و تجاری»، «تسهیل فضای کسبوکار» و «ایجاد تنوع بالاتر در مقاصد صادراتی» اشاره کرد و آنچه مسلم است تفکیک این وزارتخانه علاوه بر بزرگ کردن دولت موجب میشود تا شاهد تداخل سیاستهای دو وزارتخانه جدید باشیم. در کنار ۶ دستاورد ادغام و تشکیل وزارت صنعت، معدن و تجارت فعالان اقتصادی ایراداتی نیز به تفکیک این وزارتخانه وارد میکنند که در این خصوص میتوان به «عدم انسجام در فرآیند تولید و تجارت»، «عدم امکان استفاده کامل هر یک از دو گروه از حمایتهای دولتی»، «عدم همسویی سیاستهای توسعه صنعتی و تجاری»، «شکست در هماهنگسازی سیاستی»، «تغییرات پیدرپی قوانین و مقررات» و «تغییر پیدرپی کادرهای مدیریتی» اشاره کرد.
تجربیات جهانی چه میگوید؟
در حالی تفکیک وزارت صنعت، معدن و تجارت مورد تاکید برخی جریانات است که موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی بهعنوان نهاد پژوهشی این وزارتخانه در گزارشی با بررسی تجربه ۳۰کشور صنعتی و توسعهیافته بر این موضوع تاکید دارد که اجرای این تصمیم بدون بررسی تبعات و نتایج آن، هزینههای گزافی بر اقتصاد کشور تحمیل میکند.
براساس ارزیابی این موسسه از ۳۰ کشور صنعتی و توسعهیافته ساختار اداری دو حوزه صنعت و تجارت ۲۴ کشور در هم ادغام شده است و سهم مهمی از توفیقات این کشورها بهواسطه همین یکپارچگی است. از سوی دیگر در گزارش منتشر شده از سوی این موسسه، ادغام گونهای از تجدید ساختار سازمانی بوده که خروجی آن تمرکز سیاستگذاری بوده و با هدف غلبه بر جزئینگری، فقدان انسجام و یکپارچگی سیاستها، از بین رفتن همسویی استراتژیک، تعارض بین اهداف دولت و تقسیمکار بیشاز حد است؛ بهطوری که در سال ۱۳۹۰ ادغام وزارت «صنایع و معادن» و «بازرگانی» با اهداف مشابهی به انجام رسید. اساسا وزارتخانههای صنایع و معادن و بازرگانی از نظر اعمال سیاستهای یکپارچه صنعتی، معدنی و تجاری با چالشهای متعددی مواجه بودند که ادغام آنها را برای جلوگیری از دوگانگی و تعارض سیاستهای صنعتی و تجاری توجیهپذیر میساخت. این در حالی است که مطابق ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم توسعه نیز کوچکسازی دولت و کاهش تعداد وزارتخانههای دولتی به دولت تکلیف شده بود.
ارزیابیهای پژوهشی بیانگر آن است که ارتباط حوزههای صنعت و بازرگانی در کشورهای مختلف متفاوت است. این دو حوزه در بسیاری از کشورهای جهان تحت پوشش یک وزارتخانه قرار میگیرند، اما معدودی از کشورها نیز دو وزارتخانه مستقل برای بازرگانی و صنعت دارند و در برخی از کشورها هم وزارت اقتصاد و بازرگانی جدای از وزارت صنعت فعالیت میکند. مطالعه کشورهای توسعهیافته نیز نشان میدهد در همه کشورها سیاستگذاریها بهگونهای است که بخش بازرگانی در راستای بخشهای تولیدی و صنعتی قرار میگیرد. بسیاری از کشورها خصوصا کشورهای جنوب شرق آسیا که رشد سریع صنعتی آنها به «معجزه آسیایی» مشهور شده است، از الگوی ادغام وزارت صنعت و تجارت در یک وزارتخانه استفاده کردهاند. بهطور مثال کرهجنوبی بهعنوان یکی از الگوهای رشد سریع صنعتی، در همان آغاز تاسیس جمهوری کره در سال ۱۹۴۳، «وزارت صنعت و تجارت» را تاسیس کرد. ژاپن نیز دارای همین الگو است و «وزارت تجارت خارجی و صنعت» عهدهدار وظایف سیاستگذاری در بخش تجاری و صنعتی است. براساس این گزارش بسیاری از کشورهای دیگر نظیر «مالزی»، «هنگکنگ» و «سنگاپور» نیز دارای «وزارت صنعت و تجارت» هستند. استفاده از این الگو به کشورهای جنوب شرق آسیا محدود نشده، بلکه بسیاری از کشورهای متقدم صنعتی و پیشرفته مثل «آلمان»، «فرانسه» و «ایتالیا» از این الگو برای تنظیم سیاستهای تجاری و صنعتی خود استفاده میکنند. در این میان «هند»، «روسیه»، «برزیل»، «دانمارک»، «جمهوری چک»، «فنلاند»، «کلمبیا» و «مصر» نیز وظایف سیاستگذاری تجاری و صنعتی را در یک وزارتخانه متمرکز کردهاند. در اکثر کشورهای دارای وزارت بازرگانی مستقل از صنعت نیز، سیاستهای تجاری و صنعتی در نهادی مشترک، تصمیمگیری و همساز میشوند.