جنبههای مثبت و شگفتآور عصبانیت در محیط کار
عصبانی شدن، حس خوشایندی نیست و بهویژه در محیط کار میتواند اثرات بدی داشته باشد. عصبانیت نهتنها به تصمیمگیری احساسی و دیگر رفتارهای پرریسک منجر میشود، بلکه توانایی شما را برای داشتن تعامل مثبت با افراد از بین میبرد.
اما این واقعیت وجود دارد که عصبانیت یک احساس انسانی فراگیر در همه دنیا است. با اینکه خیلی از کارشناسان گفتهاند رفتارهای قهری در گونه انسان به مرور زمان کمتر شده، اما نمیشود باور کرد روزی برسد که بتوانیم حس عصبانیت را در خودمان متوقف کنیم. بنابراین سوال این است که بهترین روش برای کنترل این احساس که واقعا بتواند به ما - بهخصوص در محیط کار - کمک کند، چیست؟
نشانههای غیرکلامی
این گفته چارلز داروین معروف است که ماهیت احساسات انسان «میانفردی» است؛ یعنی احساسات به ما کمک میکنند قصد و منظورمان را به دیگران منتقل کنیم. در حقیقت میتوانید احساسات را جایگزین زبان در نظر بگیرید. به گزارش دنیای اقتصاد، حتی امروز، خیلی از ارتباطات ما از طریق کانالهای غیرکلامی است؛ مثل حالات صورت، حرکات بدن، فضای شخصی و غیره. ممکن است بدیهی به نظر برسد، اما با اینکه شما خودتان یک احساس مشخص را در یک زمان مشخص تجربه میکنید، اما احساسات، بیشتر دگرمحور هستند تا خودمحور. به عبارت دیگر شما چیزی را حس میکنید تا روابطتان با دیگران را هدایت کنید.در مورد احساس عصبانیت، نکته این است که فرد میخواهد قصد جنگجویانه و انتقامجویانه خود را به دیگران منتقل کند تا از احتمال آزاررسانی آنها در آینده جلوگیری کند. این به آن معنا نیست که شما باید به همکارانتان حمله کلامی کنید و به آنها نهیب بزنید تا آنطور که شما میخواهید با شما رفتار کنند. در واقع چون حس خشم وقتی آشکار نشده قدرتمندتر است، بهترین کار این است که آن را در مسیری ماهرانه و به صورت غیرکلامی پیش ببرید.مثلا نیازی نیست با ترشرویی جلوی همکارتان دست به سینه شوید تا به او نشان دهید الان وقت آن نیست که آویزان میز شما شود و جوک تعریف کند. گاهی اوقات واکنش سادهای مثل گذاشتن هدفون در گوش و شاید بالا انداختن ابرو میتواند همان کارآیی را داشته باشد.در هر حال اگر دیگران بتوانند پیشبینی کنند با انجام یکسری کارهای بدنی منظورتان چیست و چه احساسی دارید، بلافاصله خودشان را جمعوجور میکنند. به این ترتیب، عصبانیت خود را با سیگنالهای غیرکلامی کنترل کردهاید و روابط را صلحآمیز نگه داشتهاید.
با خشم تیمتان را تقویت کنید
چه بخواهیم چه نخواهیم، همه ما از سلاح عصبانیت برای نهیب زدن و ترساندن دیگران استفاده میکنیم. اما این سلاح برای برخی افراد بهتر از برخی دیگر کاربرد دارد. افراد قدرتمندتر در محیط کار، بهطور معمول بیشتر از افراد بدون قدرت، این مجوز را دارند که عصبانیت خود را ابراز کنند. بنابراین اگر در برابر دیگران جایگاه بالاتری در محیط کارتان دارید، این توان را دارید که خشمتان را در مسیری که بر آنها تحکم میکند، هدایت کنید. درحالی که اگر از دست کسی که مقامش از شما بالاتر است عصبانی شوید، احساس پوچی میکنید و شاید حتی سعی کنید این حس را بر سر کسی که قدرتش از شما کمتر است و تقصیری هم ندارد، خالی کنید.این تفاوت کلید ماجرا است؛ یعنی وقتی منبع خشم شما بالادستی شما است، نباید خشم و ناراحتیتان را سر اعضای تیم خالی کنید. البته اظهار خشم در برخی موقعیتها - مثلا وقتی یک مشتری از تیم شما شکایت کرده – مکانیزم تقویتکننده موثری برای مدیر است. در این موقعیتها، چون عصبانیت به شما امکان میدهد بر جایگاهتان تاکید کنید، پس به ایدهای که مطرح میکنید، اقتدار بیشتری میدهد.روانشناسان هم میدانند که در جایگاههای شغلی بالاتر، عصبانیت یک توجیه اخلاقی مهم برای داشتن رفتارهای غیرنوعدوستانه است؛ یعنی فردی که قدرت دارد، خود را محق رفتار بد میداند، نه گناهکار.
بنابراین تعجبی ندارد که در یک دوز محدود، عصبانیت میتواند کاتالیزور مفیدی برای عملکرد باشد. البته مطمئنا این شرایط به خودکنترلی و هوش احساسی زیادی نیاز دارد. اگر بتوانید از نیروی محرک و انرژیدهنده خشم بهرهبرداری کنید، نسبت به وقتی که سعی میکنید این احساسات را سرکوب کنید، به دستاوردهای بهتری میرسید. کلید کار این است که احساس خشم را متعادل کنید. در اینصورت در مقایسه با زمانی که آدرنالین به اوج خود رسیده یا از طرف دیگر کسل و آرام و خونسرد هستید، دارای عملکرد بهتری خواهید بود.همچنین عصبانیت به شما کمک میکند نسبت به ارزشها و انگیزههایی که دارید آگاهتر شوید و بر سیستم عقاید درونیتان طوری تاکید کنید که بتوانید بفهمید چقدر خواهان یک موضوع هستید و چرا. برعکس، رسیدن به توانایی حذف احساس خشم و منابع آن، باعث فروکش کردن هرگونه اشتیاق یا تمایل به دستاورد داشتن میشود.
بنابراین تعجبی ندارد که افراد موفق استثنایی مثل کارآفرینان، ورزشکاران، هنرمندان و حتی برخی دانشمندان، با احساسات شدید عدم رضایت، ناکامی نسبت به عملکرد گذشته و حتی خشم، انگیزه پیدا میکنند. اینگونه افراد با یک دلیل خاص دست به شورش میزنند و همیشه سخت کار میکنند تا تغییر ایجاد کنند.با در نظر گرفتن این موضوع، شاید باید یاد بگیریم خشم دیگران را بیشتر تحمل کنیم. همه ما در محیط کار، همکاران آرام، منطقی و بیواکنش را ترجیح میدهیم. اما از آنجاکه گاهی لازم است برای رفتارهای بیاختیار که به نفع دیگران است بهایی بپردازیم، بهتر است تعریف «مدیریت خشم» را گستردهتر کنیم تا علاوهبر کاهش اثرات منفی، آن را به شکل موثرتری هدایت کنیم. پس شما نباید به همکارانتان حمله لفظی کنید اما با روشهایی که گفته شد، میتوانید احساسات منفی مثل خشم و ناامیدی را در جهت مفیدی پیش ببرید.