مقایسه دو صنعت جذاب استارتآپی
یکی از حوزههای جذاب اما تقریبا ناشناخته برای بسیاری از سرمایهگذاران و نیز فعالان اقتصادی، حوزه استارتآپها و شرکتهای فناوریمحور است.
با اینکه کمی بیش از دو دهه از شکلگیری اینترنت میگذرد اما بهقدری اقتصاد مبتنی بر آن رو به رشد بوده که صاحبنظران بهصورت جداگانه و تحت بخشی با عنوان «اقتصاد دیجیتال» به مطالعه و بررسی آن میپردازند.بیراه نیست اگر استارتآپها یا شرکتهای نوپای فناوریمحور را بهعنوان یکی از عناصر اصلی این نوع از اقتصاد قلمداد کرد. اگرچه بعضا در تعریف استارتآپ تفاوتهایی وجود دارد اما یکی از اصلیترین نقاط اشتراک بسیاری از تعاریف صاحبنظران در مفهوم «مقیاسپذیری» استارتآپهاست.
مقایسه دو صنعت جذاب استارتآپی
این ویژگی آنقدر پراهمیت است که افراد مطرحی همچون استیو بلنک –کارآفرین آمریکایی- یا پاول گراهام –بنیانگذار بزرگترین شتابدهنده کسبوکارها در ایالات متحده- اصلیترین ویژگی استارتآپ را «مقیاسپذیری» آن میدانند. «مقیاسپذیری» به آن معناست که برخلاف بسیاری از کسبوکارها که رشد هزینهها نسبتی خطی یا شبهخطی با رشد کسبوکار دارد، یک کسبوکار مقیاسپذیر میتواند شاهد رشد «غیرخطی» خود در مقابل هزینهها و منابع ورودیاش باشد. به گزارش دنیای اقتصاد، از اینرو هر کسبوکار نوپایی را نمیتوان استارتآپ دانست بهعنوان مثال یک رستوران تازه تاسیس سقف مشخصی برای ارائه خدمات دارد و اگر بخواهد بزرگتر شود ناگزیر از افتتاح شعبههای جدید است، در حالی که برای استارتآپها اینگونه نیست. اینگونه است که معمولا «رشد» کسبوکار استارتآپی مقدم بر «سودآوری» آن تلقی میشود. به این معنا که نهتنها درآمدهای یک کسبوکار استارتآپی مجددا صرف توسعه آن میشود، در بسیاری از موارد توسعه تنها به این منابع محدود نمیماند و استارتآپ به دنبال جذب سرمایههای بیشتر برای شتاببخشیدن به روند رشد خود است. رشد سریع استارتآپها مهمتر از سوددهی
است اما چرا «رشد» تا اینسان برای یک استارتآپ اهمیت دارد؟ دلایل بسیاری در این زمینه وجود دارد، اما از مهمترین این دلایل -که به ذات کسبوکارهای دیجیتالی نیز بازمیگردد- میتوان از دو مقوله «صرفهجویی به مقیاس» یا Economies of scale و نیز «اثر شبکهای» یا Network effects نام برد. در صرفهجویی به مقیاس با بزرگشدن یک کسبوکار هزینههای متناسب با آن کاهش مییابند به این معنا که به ازای بزرگ شدن اندازه آن هزینه تولید یک واحد بیشتر از محصول روند کاهشی دارد. (در محصولات کاملا دیجیتال گاهی هزینه حاشیهای نزدیک به صفر میشود.) از طرف دیگر در پدیده اثر شبکهای با افزایش تعداد مشتریان یک کسبوکار، ارزش یک کسبوکار بسیار بیشتر میشود. بهعنوان مثال یک اپلیکیشن پیامرسان هنگامی که تعداد معدودی کاربر دارد ارزشمند نیست، اما زمانی که بسیاری از افراد جذب آن میشوند، فوقالعاده پرارزش میشود. این دو ویژگی بسیار مهم سبب میشود که معمولا در صنایع مرتبط با استارتآپها، شاهد تعداد بازیگران بزرگ محدودی باشیم اما هنگامی که یک بازیگر به اندازه کافی رشد کند، تقریبا میتواند حضور خود را در صنعت تثبیت کند و آنگاه به سودآوری روی آورد. از اینروست که در سالهای اولیه «رشد» برای کسبوکارهای استارتآپی بسیار حیاتیتر از «سودآوری» است و این روند را به خوبی میتوان در تاریخچه شرکتهای نامآوری چون آمازون و اوبر نیز مشاهده کرد. این پدیده باعث میشود که نحوه ارزشگذاری استارتآپها و شرکتهای فناوریمحور بسیار متفاوت با روشهای سرمایهگذاری فعلی باشد. بهعنوان مثال در شرکتهایی که در صنایع به اصطلاح بالغ فعالیت میکنند معمولا از روشهای ارزشگذاری سودمحور مانند P/ E یا «ارزش به عایدی» استفاده میشود، در حالی که این نوع روش در صنایع نوظهوری مانند صنایع استارتآپی فاقد کاربرد است. حال اهمیت رشد در استارتآپها بهخصوص در مقوله ارزشگذاریشان این سوال را بهوجود میآورد که سقف این رشد تا چه اندازه است؟
طبیعتا پاسخ به این سوال ساده نیست اما یکی از کارهایی که میتوان در جهت رسیدن به پاسخ این سوال انجام داد بررسی صنایعی است که استارتآپها در آن فعالند. یکی از اصلیترین شاخصهایی که میتواند در ارزشگذاری یک استارتآپ یاری برساند، حوزه فعالیت آن استارتآپ است چون در بسیاری از موارد صنعت میتواند مقدم بر عوامل دیگر مانند کیفیت اعضای تیم اولیه، بنیانگذاران یا خوشنامی سرمایهگذاران قلمداد شود. نقل قول پرمغزی از وارن بافت، سرمایهگذار مشهور آمریکایی وجود دارد که در رقابت میان یک مدیر شهره به خوشنامی و یک صنعت بدنام، این شهرت صنعت بدنام است که دستنخورده باقی میماند. یعنی در بسیاری از موارد کاری از دست یک مدیر توانمند در صنعت غیر سودآور هم برنمیآید و این اهمیت «صنعت» و شناخت آن را میرساند.
ظرفیت سنجی دو بازار بزرگ
در کشورهایی که اخیرا به حوزه استارتآپی ورود کردهاند، نمیتوان به سادگی درباره حد رشد و زمان بلوغشان نظر داد. اما یکی از شاخصهای خوب در این زمینه میتواند مقایسه ظرفیت این نوع صنایع بر حسب ارزش بزرگترین شرکتهای کشورهایی باشد که در آن صنعت سابقه طولانیتری دارند. برای مقایسه میتوان به دو نمونه از مشهورترین صنایع استارتآپی جهان اشاره کرد. دو صنعت، صنعت خردهفروشی آنلاین و نیز تاکسی اینترنتی اکنون در دنیا حجم عظیمی از سرمایه و توجه افکار عمومی را به خود اختصاص دادهاند.
همچنین کشورهایی برای این مقایسه انتخاب شدهاند که در این دو صنعت سابقه به نسبت طولانیتر دارند تا بهتر بتوان ارزیابی کرد که در بلندمدت کدامیک از این صنایع احتمالا قابلیت رشد بیشتری را دارند. از آنجا که ارزشگذاری این نوع کسبوکارها نیاز به دسترسی به دادههایی همچون صورتهای فروش آنان دارد و از آنجا که با توجه به ملاحظات، بسیاری از این شرکتها از انتشار عمومی این دادهها خودداری میکنند، منطقی است پرارزشترین شرکتهای این حوزه مورد بررسی قرار گیرند که ارزش تخمینیشان توسط منابع معتبر قابل دسترسی است. تنها دو نکته برای یادآوری باقی میماند. نکته اول اینکه بهرغم اینکه حوزه فعالیت بسیاری از این شرکتها فراتر از یک کشور است، کشوری که این شرکتها فعالیت خود را از آن آغاز کردهاند بهعنوان کشور اصلیشان به حساب آمده و دومین نکته اینکه بعضی از شرکتهای مورد اشاره علاوه بر آنکه در صنعت اصلی و پایه خود فعالند، در مقیاس کوچکتری در حوزههای دیگر نیز فعالند و ارزش مورد اشاره در این گزارش به کل فعالیتهایشان باز میگردد اما چون سهم عمده به همان صنعت پایه (یعنی خردهفروشی آنلاین یا تاکسی اینترنتی) مرتبط میشود، در ارزشگذاریشان تغییری ایجاد نشده است.
آمریکا: در این کشور تعداد بسیاری از شرکتها در صنعت خردهفروشی آنلاین فعالند اما شرکت آمازون(Amazon) در ارزشگذاری با اختلاف بالاتر از شرکتهای دیگر قرار میگیرد. همچنین در صنعت تاکسی اینترنتی، شرکت اوبر(Uber) اختلاف قابلتوجهی در مقایسه با نزدیکترین رقیب خود یعنی شرکت لیفت(Lyft) دارد و از این دو شرکت آمازون و اوبر در مقام مقایسه با هم قرار گرفتهاند که همانگونه که در جدول هم مشخص است ارزش آمازون با ارزشی معادل ۵۶۳ میلیارد دلار بیش از ۸ برابر شرکت اوبر ارزشگذاری شده است.
چین: در چین هم شرکتهای بسیاری در حوزه خردهفروشی فعالند که از این میان دو شرکت علیبابا(Alibaba) و جی.دی (JD) ارزش بسیاری نسبت به رقبای خود دارند. همچنین پرارزشترین شرکت تاکسی اینترنتی نیز شرکت دیدی چوکسینگ (Didi Chuxing) است. همان گونه که در جدول هم مشخص است شرکت علیبابا با ارزش ۵/ ۴۵۱ میلیارد دلار حدود ۸برابر شرکت دیدی (پرارزشترین شرکت فعال در تاکسی اینترنتی) ارزش دارد.هند: در هند نیز دو شرکت مطرح در حوزه خردهفروشی آنلاین وجود دارد یکی شرکت فیلیپکارت(Filipcart) و دیگری شرکت اسنپدیل(Snapdeal) که اولی ۴/ ۱۱ میلیارد دلار و دومی ۷میلیارد دلار ارزشگذاری شدهاند. پرارزشترین شرکت در صنعت تاکسی اینترنتی نیز شرکت اولا(Ola) با ارزش ۶۵/ ۳ میلیارد دلار است و بنابراین پرارزشترین شرکت حوزه خردهفروشی آنلاین یعنی فیلیپکارت بیش از سه برابر شرکت مذکور ارزش دارد.
سنگاپور: در سنگاپور برخلاف رویه معمول در کشورهای دیگر این شرکت تاکسی اینترنتی است که در مقایسه با شرکت خردهفروشی آنلاین ارزشگذاری بیشتری شده است. به این ترتیب، شرکت گربتاکسی (GrabTaxi) حدود ۶ میلیارد دلار ارزش دارد در حالی که بزرگترین شرکت خردهفروش آنلاین در این کشور یعنی لازادا (Lazada) ۵/ ۳ میلیارد دلار ارزشگذاری شده است.ژاپن: در ژاپن هم ارزش بزرگترین خردهفروش آنلاین یعنی شرکت راکوتن (Rakuten) برابر ۱۳ میلیارد دلار است که اختلاف چشمگیری با بزرگترین شرکت تاکسی اینترنتی این کشور دارد که زیر یک میلیارد دلار ارزشگذاری شده است.
تحلیل بازار پنج کشور انتخاب شده که آمارهای شرکتها از منابع معتبر قابل دسترس است نشاندهنده این است که در چهار کشور ارزش شرکتهای فعال در صنعت خرده فروشی آنلاین فاصله قابل توجهی با بزرگترین شرکتهای فعال در صنعت تاکسی اینترنتی دارد. آمازون، علیبابا، جی.دی و فلیپکارت وزنه ارزشی بیشتری را نسبت به رقبایی چون اوبر و دیدی و گرب تاکسی ایجادکردهاند.تحلیل این آمارها نشان میدهد که بازار استارتآپها نه تنها از جنبه بیرونی، بلکه از جنبه داخلی نیز فضای رقابتی فشردهای را پیش روی ناظران و همچنین جریان سرمایه گذاشته است.