شیوههای رسیدن به موفقیت
خیلی از ما دوست داریم در زندگیمان موفق باشیم. ولی این موضوع در واقعیت آنقدرها هم ساده نیست. البته نگران نباشید، منظورمان این نیست که موفقیت اتفاقی غیرقابل امکان است. روشهای مختلفی وجود دارد که با اتکا به آنها میتوانید شانس خود را برای موفق شدن افزایش دهید.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، تصویرسازی ذهنی از موفقیت: هر چقدر تصویری که از موفقیت در ذهن خود میسازید، روشنتر باشد، ادامه مسیر برای رسیدن به آن هم سادهتر میشود. هر روز چند دقیقه از وقت خود را صرف این تصویرسازیهای ذهنی کنید. خودتان را در یک فیلم تصویر و خیال کنید که در آن شما به موفقیت رسیده اید. موفقیتتان چه شکلی است؟ وقتی تصور میکنید که به موفقیت رسیده اید، باید انگیزه سالم رسیدن به این جایگاه را نیز درون خود تقویت کنید. یادتان باشد افراد موفق به خود و مسیری که قرار است طی کنند، ایمان دارند. در ضمن سعی کنید در مسیر خود برای تبدیل شدن به یک آدم موفق دیگران را با احساس خودشیفتگی زیاد از دوروبر خود نرانید و دور نکنید. به این نکته توجه کنید که دیگران هم دوست دارند درست مثل خود شما فردی موفق باشند پس جوری برنامه ریزی کنید که هدفتان حقوق آنها را پایمال نکند.
هدف یا قصد زندگی خود را پیدا کنید: کارهایی را که دوست دارید انجام دهید و باعث ایجاد احساس رضایت در درون شما میشوند، شناسایی کنید و به محض اینکه توانستید شناساییشان کنید، از آنها برای پیدا کردن هدف و قصد اصلی زندگی خود کمک بگیرد. وقتی هدفتان چیزی است که دوستش دارید، خیلی راحتتر میتوانید برای رسیدن به آن تلاش کنید. چطور باید هدف زندگی خود را کشف کنیم؟ پاسخ به این سوال تا حدی دشوار است، اما روشهایی وجود دارد که میتوانید از آنها کمک بگیرید. مثلا با یک روانشناس خوب یا یک مشاور شغلی کارآمد مشورت کنید، یا کارهای مختلف را امتحان کنید و این نکته را در ذهن داشته باشید که شاید در یک شغل احساس رضایت کمتری داشته باشید، اما به طور قطع میتوانید چیزهای زیادی را از کار و محیط کاریتان بیاموزید. شاید بد نباشد سعی کنید از کاری که دوستش دارید یک حرفه درآمدزا بسازید، چون این طوری شانس موفقیتتان هم بیشتر است.
معنای موفقیت را برای خود مشخص کنید: به خاطر داشته باشید که استانداردهایتان باید عینی باشد، وگرنه تمام زندگی را به دنبال یک هدف مبهم خواهید دوید. برای مثال شما میخواهید در محیط کارتان فردی موفق باشید. ترفیع میگیرید، حقوقتان اضافه میشود و.... اما هنوز به هدفتان نرسیدهاید، چون همیشه میتوانید بهتر از چیزی باشید که در حال حاضر هستید. مقام شما در محل کار میتواند بالاتر برود و البته پول بیشتری هم در بیاورید. میبینید؟ هر چیزی که به دست میآورید، برایتان کافی نیست. در عوض بهتر است با خودتان قرا بگذارید که درآمد خود را سالی 30 درصد افزایش دهید یا فقط تا پنج سال عصرها در اداره اضافه کاری کنید. اینها اهدافی عینی هستند که به محض رسیدن به آنها احساس رضایت و موفقیت خواهید کرد و اعتماد به نفستان هم بالاتر میرود.
به طور انتخابی اعتماد به نفس خود را کم کنید: شاید کمیعجیب به نظر برسد. چون اغلب ما فکر میکنیم در دنیای کسب و کار، داشتن اعتماد به نفس بالا زمینهساز موفقیت است، اما گاهی وقتها بد نیست.اعتماد کمتری به خودتان داشته باشید تا بتوانید انگیزه بیشتری برای موفق شدن پیدا کنید زیرا: 1 - پایین بودن اعتماد به نفس باعث میشود توجه بیشتری به بازخوردهای انتقادی داشته باشید و بیشتر عملکرد خود را زیر ذرهبین قرار دهید. 2- پایین بودن اعتماد به نفس باعث میشود سختتر تلاش کرده و خودتان را بهتر آماده کنید. وقتی به خودتان مطمئن نیستید که آیا از پس ارائه گزارش در جلسه کاری روز شنبه بر میآیید یا نه، بیشتر تمرین میکنید و اعداد و ارقام را دقیقتر مورد بررسی قرار میدهید. این عادت خوبی است که افراد موفق دارند.3 - پایین بودن اعتماد به نفس باعث میشود کمتر احساس خودشیفتگی کنید. افرادی که کمتر شیفته خودشان باشند، بیشتر مورد احترام همکارانشان قرار میگیرند و میتوانند تیم موفقتری درست کنند.
برای رسیدن به اهداف عینی خود، زمان بندی مشخص داشته باشید: اگر زمان مشخصی را برای رسیدن به اهداف خود در نظر نگیرید، احتمالا به سختی میتوانید موفقیت و شکست خود را بفهمید و با آن روبه رو شوید. زمانبندی دشوار اما شدنی و قابل انجامیرا برای خود در نظر بگیرید.
مهارتهایی را که برای رسیدن به موفقیت نیاز دارید، شناسایی کنید: اگر میخواهید سخنران خوبی باشید، باید دامنه لغات خود را گستردهتر کنید، دانش عمومیتان را نسبت به موضوعات مورد بحث افزایش دهید و صدایی رسا و واضح داشته باشید. اینهاهمان اهداف کوتاهمدتی هستند که شما برای دستیابی به اهداف بلندمدت به آنها احتیاج دارید.
اهداف کوچکتان را اجرایی کنید: برای به تعویق انداختن کارهای خود بهانهتراشی نکنید، چون تا زمانی که وارد گود نشوید، نمیدانید که چه مشکلاتی بر سر راهتان وجود خواهد داشت. هدف اصلی خود را به مراحل کوچکتر تقسیم کنید. آیا این هدف که یک شرکت کامپیوتری راه بیندازید، خیلی دور و دست نیافتنی به نظر میرسد؟پس برای رسیدن به آن این هدف بزرگ را به اهداف کوچک تر قابل اجرا تقسیم کنید.