عزیزم ، تو زیبا نیستی!
این روزها کمتر کسی را میشود پیدا کرد که دست یک بخش از بدنش را به تیغ جراحی نسپرده باشد. دیگر خیلی زن و مرد و جوان و میانسال هم ندارد. انگار ویروسی به جان خیلیها افتاده که توانسته به آنها بقبولاند که «عزیزم! تو زیبا نیستی».
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از خبرآنلاین، شما خودتان را چگونه میبینید؟ آیا از شکل و شمایل بدنتان راضی هستید؟ یا از آنها هستید که وقتی در آینه به خودشان نگاه میکنند، مدام نوک دماغشان را بالا و پایین میکنند تا وضعیتهای مختلف آن را پیش خودشان تصویرسازی کنند؟
زنگوله زیبایی
حتماً میدانید که ویژگیها و صفات ما روی یک طیف قرار میگیرند. وقتی که ما نقطههای مختلف این طیف را به هم وصل میکنیم، شکل یک زنگوله درست میشود. اکثر ما در ویژگیهای مختلف در حد وسط این زنگوله قرار میگیریم، ولی خب بعضیها هم هستند که در دو انتهای آن قرار میگیرند. مثلاً در مورد قد، اکثر ما قد معمولی داریم ولی افرادی را هم میشناسیم که قدشان از اکثریت مردم کوتاهتر یا بلندتر باشد. زیبایی هم همینطور است؛ یعنی یک زنگوله برای خودش دارد. درست است که زیباییِ ظاهری یک مسأله نسبی است و معیارهای آدمهای مختلف برای آن با هم فرق میکند اما بهطورکلی اکثر افراد جامعه از لحاظ زیبایی در حد میانگین قرار میگیرند. البته کسانی هم هستند که زیباییشان برجستهتر باشد یا بر عکس به دلایلی مانند نقص فیزیکی، بیماریها و یا حوادث، کمی از حد زیبایی معمولی پایینتر باشند. این یعنی تعداد کسانی که واقعاً نقص ظاهری و چهره دارند، خیلی کمتر از تعداد کسانی است که همین حالا در صف جراحیهای زیبایی به انتظار نشستهاند. اما چرا این اتفاق افتاده است؟
تمایل ذاتی یا وسواس؟
قبول دارم… همه ما به طور ذاتی زیبایی را دوست داریم ولی آیا اسم این سونامیِ میل به جراحی زیبایی (غیرضروری) را میشود یک تمایل ذاتی گذاشت؟ اصلاً فرض کنیم که این یک تمایل ذاتی است که در این زمانه فرصت بروز بیشتری پیدا کرده است، اما واقعاً تا چندمین جراحی را میشود به حساب تمایل به زیبایی نوشت؟
امروزه اکثر کسانی که جراحی زیبایی میکنند، دیگر به یکی دو عمل قانع نیستند، مثلاً بعد از سه بار جراحی بینی، تازه میروند سروقتِ چانه و لب و گونه و چشم و ابرو و باسن و شکم و سینه و… کنار هم گذاشتن این شواهد ما را به این نتیجه میرساند که با یکجور وسواس زیبایی روبهرو هستیم نه یک تمایل ذاتی و طبیعی. به نظر میرسد عوامل زیر در شکلگیری این وسواس، تأثیر گذاشته باشند:
یک مطالبه جمعی: تا وقتی مثلاً جراحی بینی اینقدر باب نشده بود، کسانی که این جراحی را انجام داده بودند بیشتر توی چشم بودند. برعکس، حالا کسانی که بینیشان را جراحی نکردهاند بیشتر توی چشم هستند. همین موضوع موجب شده است که خیلی از ما برای همرنگشدن با جماعت احساس فشار روانی بکنیم و در نتیجه به دنبال این قبیل جراحیها برویم.
واقعیت این است که در فرهنگ ما زیبایی بیش از حدِ منطقی مهم شده است. مثلاً اگر کسی بخواهد برای پسرش همسری انتخاب کند، در درجه اول به دنبال یک دختر زیبا میگردد. حتی مواردی دیده شده که برای کار کردن هم زیبایی جزو معیارهای تعیینکننده بوده است!
زیبایی، شرط اول: دوستی تعریف میکرد که چند سال قبل برای یک سفر کاری به یکی از کشورهای اروپایی سفر کرده بود و در آنجا خانم مهندس جوانی را دیده بود که بینی بزرگی داشت. دوست ما روی حساب دو دو تا چهار تاهای خودمان، پیش خودش فکر کرده بود که این خانم با این بینی بزرگ شانس زیادی برای ازدواج نخواهد داشت. اما بعدها متوجه شده بود که مسئول ارشدی که با او معامله کرده بود، شوهر این خانم بوده است.
واقعیت این است که در فرهنگ ما زیبایی بیش از حدِ منطقی مهم شده است. مثلاً اگر کسی بخواهد برای پسرش همسری انتخاب کند، در درجه اول به دنبال یک دختر زیبا میگردد. حتی مواردی دیده شده که برای کار کردن هم زیبایی جزو معیارهای تعیینکننده بوده است!
خوف از پیری: بالا رفتن سن، سفیدشدن موها و چروک برداشتن پوست به دلایل مختلف برای ما ترسناک است. شاید از خود پیری به عنوان نماد ضعف و تنهایی واهمه داریم. یا شاید از نزدیک شدن به سوت پایانی زندگی و اضطراب مشترکمان یعنی مواجهه با مرگ میهراسیم. شاید هم آن معنایی را که باید و شاید برای زندگیمان پیدا نکردهایم و حالا میخواهیم با به تعویق انداختن نشانههای ظاهری پیری، خودمان را به داشتن یک فرصت دیگر دلخوش کنیم.
یک اختلال روانی:سندرم خودزشتپنداری یا BDD یک بیماری روانی است که طی آن فرد به شدت در مورد اشکالات جزئی موجود در صورت یا ظاهر خود حساس میشود. این بیماری در بسیاری از موارد ناشناخته باقی میماند و فقط در صورتی که شخص علائم بسیار شدیدی مانند افسردگی از خود نشان دهد میتوان به وجود آن پی برد. افراد مبتلا به این بیماری خود را زشت میبینند و در بسیاری موارد دست به انجام عملهای جراحی زیبایی و استفاده بیش از حد از لوازم آرایشی میزنند تا بتوانند ظاهر خود را بهبود ببخشند. البته برای مبتلا بودن به این بیماری لازم نیست که حتما با این شدت علائم گفته شده را داشته باشید، زیرا این بیماری در افراد مختلف به شکلهای گوناگونی خود را نشان میدهد. سندرم خودزشتپنداری تا حدی مشابه بیاشتهایی عصبی است که فرد با تصور چاق بودن، از غذا خوردن اجتناب میکند؛ با این تفاوت که در بیاشتهایی عصبی، نگرانی فرد در مورد شکل ظاهری کل بدن است اما در سندرم خودزشتپنداری، بیمار روی یک یا چند نقطه خاص از صورت یا بدن خود تمرکز میکند. فرد مبتلا به این بیماری مرتب صورت خود را در آینه چک میکند یا برعکس از دیدن آینه فراری است. این بیماری هم در مردان و هم در زنان دیده میشود و معمولا از سنین نوجوانی علائم خود را نشان میدهد.
همه ی ما انسانها میل به زیباتر شدن داریم اما باید هزینه ی منطقی برای آن پرداخت ، شاید واقعا جامعه ی ما دارد به اختلال خود زشت پنداری دچار می شود و نیاز دارد تا کمی زیبا بین تر و منطقی تر باشد.