عطش سفر به خارج داریم!
انتشار آمار سفر بیش از 9میلیون نفر به خارج از کشور، فقط در سال 95 برآنمان داشت تا پیرامون حرص و ولع عجیب بهوجود آمده برای سفر به خارج یا جلای وطن، چیزی بنویسیم و اندکی درباره آن بحثکنیم .
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از قانون، در این میان، وصف بهشت گونه ای که بدون لکنت زبان، بعضی روندگان به فرنگ می کنند و راه اغراق را می پیمایند، چنان است که اگر کسی ایمان بیاورد که قبل از دمیدن در سور و اسرافیل، بهشت موعود در زمین ودرغرب بهوجود آمده است و هر کس می تواند با پول در این فردوس برین اقامت کند و کسی از دین و تقوایش سوال نکند، نباید بر او خرده گرفت. متاسفانه برخی تحصیلکردگان ما نیز نه تنها احساس مسئولیتی در قبال وطن خویش نمی کنند و از پی چرایی توسعه دیگران برنمیآیند که خود بر فضای بهت و مدهوشی و بی هویتی و حتی شکست فرهنگ جامعه میافزایند واز تشویق جوانان برای جلای وطن، ترسی به دل راه نمی دهند.
دلارهایی که خارج می شود
نگارنده نمی تواند و نمی خواهد وصف آنان را انکار کند وقضاوتی نیز در این باره ندارد و بر اساس دلایل میهنی واشتغال و شفقت به آینده سرزمین خود، با خویش عهد بسته است که جز برای معالجه و از روی اضطرار، پای از کشور خویش بیرون ننهد ولی سالهاست که این دغدغه بزرگ گریبانش را گرفته است که چرا باید ایرانیان از بزرگ تا کوچک، از مسئول تا غیر مسئول از متدین تا غیر متدین برای سفرهای ضرور و غیر ضرور ، برای تفریح و کنجکاوی وزیارت و سیاحت و اقامت و تحصیل، جلای میهن کنند و حجم عظیم و غیر قابل باوری از ثروت مادی و معنوی کشورخویش را سیل آسا به جیب بیگانگان بریزند ؟ سفر 9میلیون و196هزار و140 نفر از اتباع کشور به خارج فقط در سال گذشته، عدد کمی نیست و در نوع خود، پدیده ای است که باید از سوی جامعه شناسان و مردم شناسان وروانشناسان مورد بررسی جدی قرار گیرد. گویا حداقل برخی مهاجران دایم وموقت در همان آسمان که از خط فرضی مرز عبور می کنند، احساسشان متفاوت می شود ونفسی می کشند وشنیده شده که جامه عوض می کنند و حتی گویش خویش را به کناری مینهند تا سفرشان عمیق و اساسی باشد! بسیاری از برخوردها ،تصمیم های غلط ، تنگ نظریها، خود محوریها، نابسامانیها، بی مسئولتی ها ، غفلتها و حتی ارادههای عمدی بهطورحتم در ایجاد یا افزایش این حالت و حرص به خروج از میهن موثر بوده است ولی افزون بر حاکمان و دولتیان، جامعه نیز باید نسبت به سرمایههای مادی و معنوی خویش ، نسبت به آینده کشوروهزینهها وعوارض سنگین انواع سفرهای خارج از کشور، حساس و مقاوم باشد . مگر کشورما به تنهایی دچار مشکلات و جنگ و تحریم بوده است؟
کار فراموش شده!
ژاپنیها و آلمانیها بعد از جنگجهانی دوم، بسیار بیشتر از کشور ما دچار رنج و نابسامانیشده و با حجم عظیمی از خرابی روبهرو بودند ولی افزون بر نخبگان، مردم عادی نیز ماندند و خشت خشت کشور خویش را ساختند و امروز به قدرتهای بزرگ اقتصادی جهان مبدل شدهاند . کاش بهجای افسون شدن در برابر زرق و برق این کشورها، داستان کار و تلاش وصف ناپذیرشان بعد از جنگ را می خواندیم و مدهوش این انسانیت بزرگ میشدیم . هنوز در ژاپن فرهنگ زمان بازسازی بهجای مانده و جالب اینکه برای دولت اسباب زحمت شده است. کارفرمایان درژاپن برای استفاده کارگران و کارمندان از مرخصی و سفر، امتیازات متعددی میدهند ولی اشتیاق و تعهد به کار باعث میشود کهبیشترژاپنیها از آن کمتر استفاده کنند، تا جایی که پدیده ای بهنام «مرگ بر اثر کار زیاد» در این کشور که از نظر سرانه رفاه در اوج قرار دارد، ظهور کرده است . چرا ما از این محتوای عظیم چشم فرو می بندیم و لابد اگر به آن سامان سفر کنیم، در وصف خیابان های تمیز و نظم و احترام و زیبایی که خلق کرده اند، داد سخن میدهیم ؟ تصور کنیم اگر جامعه ما نیز به این نتیجه اساسی می رسید که باید با تمام توان و سرمایه و دارایی و ظرفیت، ابتدا کشور خود را بسازد وهرگز تن به ریخت وپاش ندهد، چه گامهای بلندی از توسعه برداشته میشد؟ اگر جامعه ما با یک محاسبه ساده، عدد 9 میلیون سفر را در حداقل هزینه های آن بهعنوان مثال پنجمیلیون تومان برای هرنفر ضرب کند و 45000000000000را بهدست آورد و بداند که با آن چقدر از آلام ودردها و عوارض فقر و بیماری و روستانشینی و سالمندی و مدارس کپری وعقبماندگی و... قابل رفع و رجوع است، چه بسا کشور ما نیز آرامتر، شادتر، منظمتر ، اخلاقی تر وزیباتر می شد. در این زمینه دامنه بحث فراوان است و نگارنده در صدد نوشتن کتابی درباره این ماجرای عبرت آموز و فرصتسوز است که چه سان ناصر الدین شاه قاجار، اول گردشگر خارج ازکشور با تعریف جدید شد و بنای فرنگ گردی را گذاشت و مدهوش غرب شد ولی با اینکه قدرتمندترین فرد کشور بود، هرگز اراده نکرد که چیزی بیاموزد و کشور خویش را توسعه دهد و فقر و فلاکت را برکند! بله کیف و عشرتش برای آغازگر سفر به فرنگ و استقراض از دولت خارجی ونتایج بدبختیاش برای مردم مظلوم این دیار بود !
فکر خودمان باشیم
هیچ کس با سفر مخالف نیست؛ چنانکه هیچ کس با علم آموزی ، بیرون آمدن از خانه و مصرف آب و ... نمیتواند مخالف باشد ولی وقتی با سفر سرمایههای عظیم کشور به جیب بیگانگان می رود ، با تاسیس انواع دانشگاههای بی کیفیت فقط صورتی کاریکاتوری از علم آموزی میسازیم وسیل آسا با خودروهای شخصی تک سرنشین، ترافیک سرسام آور درست می کنیم و با مصرف اعجاب برانگیز آب به چنگال بحران خشکی فرو می رویم، عقل و درایت و تعهد اقتضا دارد که در بسیاری از روشهایمان دست نگه داریم واندکی تامل کنیم . تامل نمی کنیم و امیال شخصی را بر منافع جمعی ترجیح می دهیم . اگرضرورت های شخصی ما را به سفر می خواند، اشکال ندارد ولی چرا باید با وصف های بهشت گونه، دیگران را بر آن حریص کنیم !؟ جوانان بسیاری را می شناسم که همین وصف ها را خوانده وشنیدهاند وبرای « رفتن »با خانواده درگیر شدهاند ، قرض کرده و ضروریات زندگی را رها کرده اندو بسیار به آب و آتش زده وجان خویش را به خطر انداخته اند . کسی را می شناسم که استادی دانشگاه را همواره با خود یدک می کشد وافتخار میکند که بر اثر کثرت سفر ،کوچه پس کوچه های پاریس را از بر دارد ودر اوج بیمسئولیتی در کلاس درس، جوانان را به جلای وطن تشویق می کند ولی وقتی سوال کردم، معلوم شد که به همین برج آزادی خودمان نرفته ، نمی داند باغ گیاه شناسی کجاست وبا اینکه مثلا استاد تاریخ است، نه شوش خوزستان رفته و نه موزه های ایران را بلد است !ازعوامی که فرنگ میروند ومبهوت آن سامان می شوند، انتظاری نیست ولی آیا این انتظار زیادی از یک استاد دانشگاه ، یک خبرنگار ، یک مدیر ویک روشنفکر است که تیزبین و مسئول باشد وبه ظواهر بسنده نکند ولوازم توسعه را ببیند وخوبیها را برای کشور خود نیز بخواهد یا حداقل از وجنات دیگران بزرگ نمایی نکند و خویش را به سرای تحقیر نکشاند ؟ شرح مفصل این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر !