خاورمیانه در برزخ جنگ صلح؛ چه تحولاتی در سال جدید میلادی در انتظار منطقه است؟
سال میلادی پرالتهاب در خاورمیانه به روزهای پایانی خود نزدیک میشود اما منطقه بار دیگر در گویی به پیشواز دورهای از تنشهای جدید رفته است.
به گزارش اقتصادآنلاین، شبکه پیچیدهای از بازیگران دولتی و غیردولتی، در سایه آتشبسهای موقت و شکننده، همچنان آبستن تحولات دیگری است. تحلیلگران هشدار میدهند که نباید آرامش نسبی فعلی را با صلح پایدار اشتباه گرفت. اما چه تحولاتی در سال میلادی پیش روی خاورمیانه در راه خواهد بود؟
خاورمیانه در برزخ جنگ و صلح
بازیگران متعددی از جمله ایران، اسرائیل، دولتهای لبنان، عراق و یمن، در کنار بازیگران قدرتمند غیردولتی نظیر حزبالله، حماس، گروههای مقاومت در عراق، در یک شبکه پیچیدهای از تحولات درگیر هستند.
اگرچه در طول سال گذشته توافقهای آتشبس موقتی در نقاط مختلف منطقه شکل گرفت، اما تحلیلگران مسائل استراتژیک میگویند که هیچکس نباید این تکهپارههای دیپلماتیک را با بازدارندگی پایدار یا صلح واقعی اشتباه بگیرد. واقعیت میدانی حاکی از آن است که ریشههای اصلی بحران همچنان دستنخورده باقی ماندهاند و وضعیت نهایی مطلوب برای طرفین درگیر، در تضاد کامل با یکدیگر قرار دارد.
ارزیابیها نشان میدهد که خطر شعلهور شدن مجدد درگیریهای چندجبههای در ماههای آینده به شدت بالا رفته است. این ریسک فزاینده ناشی از همگرایی سه دینامیک اصلی است.
نخست، تلاش ایران برای بازسازی قابلیتهای دفاعی و بازدارندگی خود و دوم، عدم تمایل حزبالله و حماس به خلع سلاح و سوم، پیوستگی روزافزون میان جبهههای مختلف منطقهای، از غزه و جنوب لبنان گرفته تا عراق و دریای سرخ. آنچه وضعیت کنونی را از بحرانهای پیشین متمایز میکند، صرفاً تداوم درگیریها نیست، بلکه درجهای از حساسیت است که در آن، تشدید تنش در یک جبهه به احتمال بسیار زیاد ماشه واکنشها در سایر جبههها را خواهد کشید.
تغییر دکترین تلآویو
در تلآویو، مقامات سیاسی و نظامی به صراحت اعلام کردهاند که ترتیبات دیپلماتیک برای تثبیت مرزهای شمالی رژیم اسرائیل نمیتواند به صورت نامحدود و باز باقی بماند. اسرائیل مدعی است که دولت لبنان باید پایبندی معنادار خود را به قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل، به ویژه در خصوص حضور نظامی حزبالله در جنوب رودخانه لیتانی، اثبات کند.
مقامات اسرائیلی سیگنالهای روشنی ارسال کردهاند که در صورت عدم پیشرفت ملموس در این زمینه، اقدام نظامی را نه به عنوان یک انتخاب، بلکه به عنوان یک ضرورت در دستور کار قرار خواهند داد. این تغییر ادبیات نشاندهنده شیفت استراتژیک اسرائیل به سمت رویکردی تهاجمیتر برای خلع سلاح حماس و تضمین عدم تهدید از سوی حزبالله است.
در واشنگتن، در حالی که سیاستگذاران آمریکایی بر تقویت نظامی در حوزه کارائیب و مذاکرات پایان جنگ اوکراین متمرکز شدهاند، کارشناسان غربی هشدار میدهند که غفلت از احتمال بروز یک بحران جدید و گسترده در خاورمیانه میتواند خطای محاسباتی بزرگی باشد.
ایران و استراتژی بازسازی بازدارندگی
کارشناسان امنیتی و نظامی میگویند استراتژی منطقهای جمهوری اسلامی ایران همواره بر یک مدل بازدارندگی چندلایه متکی بوده است که محوریت آن را نیروهای همسو، آتشباری دوربرد و استراتژیک تشکیل میدهد تا از رویارویی مستقیم دولت با دولت اجتناب شود. هدف این مدل، تحمیل هزینههای تجمعی و فرسایشی بر دشمنان و در عین حال دور نگه داشتن خاک ایران از انتقام مستقیم است.
بر اساس ارزیابیهای مکرر وزارت دفاع آمریکا و سازمان ملل، ایران همچنان بزرگترین و متنوعترین زرادخانه موشکی خاورمیانه را در اختیار دارد و سرمایهگذاریهایب در زمینه بقاپذیری تسلیحات، پایگاههای زیرزمینی و ظرفیت تولید انجام داده است. این توانمندیها با شبکه گستردهای از گروههای مسلح همسو در لبنان، غزه، عراق و یمن تکمیل میشود.
از منظر اسرائیل، این معماری بازدارندگی مبتنی بر نیروهای نیابتی، اکنون به یک تهدید وجودی تبدیل شده است. حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس، درک تهدید در اسرائیل را به طور بنیادین تغییر داد و نشان داد که گروههای همسو با ایران میتوانند بدون ایجاد یک جنگ منطقهای فوری، شوک استراتژیک سهمگینی را به این رژیم وارد کنند.
از آن زمان، مقامات اسرائیلی ادعا کردهاند که دیگر اجازه نخواهند داد ایران محیط بازدارندگی پیشین را که زمینه را برای حملات مشابه فراهم میکرد، دوباره برقرار کند.
بنبست در بیروت
در میان گروههای همسو با ایران، حزبالله لبنان همچنان از بالاترین توانمندی نظامی برخوردار است. برآوردهای مستقل حاکی از آن است که این گروه دهها هزار راکت و موشک، از جمله سیستمهای دقیق و نقطهزن با قابلیت ضربه زدن به عمق خاک اسرائیل را در اختیار دارد. با وجود اینکه قطعنامه ۱۷۰۱ که به جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ پایان داد، اما نزدیک به دو دهه بعد، حزبالله صراحتاً همچنان سلاح خود را در اختیار دارد و زرادخانهاش نیروی ضروری برای مقاومت میداند.
دولت و ارتش لبنان عملاً اذعان کردند که تمایل یا توانایی لازم برای خلع سلاح اجباری حزبالله را ندارند. این واقعیت، برنامهریزیهای نظامی اسرائیل را شکل داده است. تلآویو اکنون موضوع را نه به عنوان عدم تمایل لبنان، بلکه به عنوان عدم توانایی آن تفسیر میکند و مدعی است که ادامه سنگربندی حزبالله در مرزها با ثبات بلندمدت ناسازگار است.
با وجود آتشبس سال گذشته، اسرائیل همچنان به حملات پراکنده هدفمند در جنوب لبنان ادامه داده و گزارشها حاکی از تلاش برای تجهیز مجدد حزبالله است؛ روندی که تنشها را به نقطه جوش نزدیک میکند.
غزه و فقدان مکانیسم اجرایی
در جبهه جنوبی، حماس با وجود عملیات نظامی مستمر و بیرحمانه اسرائیل و میانجیگریهای بینالمللی، همچنان به عنوان یک بازیگر سیاسی مسلح باقی مانده و هرگونه خلع سلاح را به عنوان پیششرط آتشبس رد کرده است.
طرح پیشنهادی ایالات متحده برای فاز دوم آتشبس در غزه، گذار از نبرد فعال به یک ساختار امنیتی پایدار را پیشبینی میکند. با این حال، کشورهای عربی در پیامهای عمومی و خصوصی خود روشن کردهاند که اگر مسئولیت غزه مستلزم رویارویی مستقیم با حماس باشد، آن را نخواهند پذیرفت.
در نتیجه، فاز دوم آتشبس فاقد خواستههای آمریکا و اسرائیل یعنی مکانیسم اجرایی برای حذف ظرفیت نظامی حماس است. این مسئله اسرائیل را متقاعد کرده هرگونه توافق موقت تنها درگیری را به تعویق میاندازد و آن را حل نمیکند.
تشدید تنشهای زنجیرهای
خطر اصلی که منطقه را تهدید میکند، تشدید تنش دومینووار است. هرگونه اقدام نظامی اسرائیل در غزه میتواند فشار را در مرزهای شمالی با لبنان تشدید کند.
درگیری با حزبالله نیز احتمال رویارویی مستقیم یا غیرمستقیم با ایران را افزایش میدهد. در چنین سناریویی، حملات ایران یا اسرائیل میتواند انصارالله یمن را وادار کند تا حملات موشکی و پهپادی خود علیه کشتیرانی در دریای سرخ را از سر بگیرند یا سامانههای دوربرد خود را به سمت اسرائیل شلیک کنند. همزمان، تجربه تاریخی نشان داده است که افزایش تنش در هر نقطهای با افزایش فعالیت گروههای همسو با ایران در عراق علیه تأسیسات آمریکایی همزمان میشود.
چه خواهد شد؟
به نظر میرسد شکلدهی به نقطه پایانی که در آن امنیت منطقه تضمین شده و بازیگران باور کنند که تشدید تنش، دستاورد استراتژیکی نخواهد داشت موازنهای دشوار است.
منطقه هنوز وارد جنگ تمامعیار نشده است، اما همگرایی درگیریهای حلنشده، بازدارندگی مبتنی بر نیروهای نیابتی و فشار غرب برای خلع سلاح حزبالله و حماس، احتمال تنش را افزایش داده است.






