جنگ ۱۲ روزه و میزبانی دیوار از نوعدوستی ایرانیها

در روزهای جنگ اخیر، دیوار دستهٔ جدیدی به نام «کنارِ هم در بحران» ساخت تا کاربرانش بتوانند سرپناه و امکان سفر رایگان برای هموطنان ساکن مناطق ناامن فراهم کنند. ویدیوی زیر، خاطرات بخشی از هزاران کاربر سهیم در این دسته است.
«دیوار» همیشه حالوهوای معامله داشت: اجارهٔ آپارتمان نقلی، خرید خودرو کارکرده، فروش مبل دستدوم و… اما برای دوازده روز، همهچیز فرق کرد. در بهت و اضطراب جنگ، یکباره دیوار حالوهوای دیگری گرفت؛ حال پناه و امنیت، و هوای سخاوتی بیچشمداشت. این داستانِ تبدیل شدن یک بازار آنلاین به شاهراه همدلی ملی ماست؛ روایتی از ۷۷ هزار آگهی که کالا نبودند، بلکه قلبهایی بودند که برای تپیدن در کنار هموطنانشان به میان آورده شدند.
در دل سختترین روزها، دیوار به بستری برای مهربانیهای پرشمار مردم تبدیل شد و کاربران نشان دادند که در تاریکترین لحظهها، چگونه میتوان نور امید بر هم تاباند.
این داستان، داستانِ «کنارِ هم در بحران» است.
روزی که دیوار، فقط یک کسبوکار نبود
در روزهای بحرانی جنگ، دیگر نمیشد از پروژههای معمول حرف زد. همان دغدغههای مشترک در هر خانه، در اتاقهای جلسات دیوار هم جریان داشت. کارمندان دیوار، پیش از آنکه عضوی از یک سازمان باشند، فرزندان همین آب و خاک بودند؛ نگران خانواده، دوستان و هموطنانشان.
ایدهٔ «کنارِ هم در بحران» از همین دغدغههای انسانی شکل گرفت. پیشنهاد ساده بود، اما اجرای آن مسئولیت بزرگی میطلبید: «بیایید راهی باز کنیم تا مردم بتوانند به هم کمک کنند». با تلاشی که از دل احساس مسئولیت میآمد، تیمهای مختلف دیوار دستبهکار شدند. کار در آن روزهای پر تلاطم، یکجورهایی مسابقه با زمان بود. دستهٔ «کنار هم در بحران» با دو هدف اصلی «اسکان اضطراری» و «اشتراک سفر رایگان» شکل گرفت. اضافه کردن این دسته فقط افزودن یک دکمه به اپلیکیشن دیوار نبود؛ طرحی زیرساختی بود برای برافراشتن پرچمی به این نشانه که ما اینجا، در بحران، کنارِ هم هستیم.
موجی که به راه افتاد: ۳۸ هزار نفر، کنارِ هموطنان
وقتی که دستهٔ «کنارِ هم در بحران» به کار افتاد، این مردم بودند که دستبهدست هم شاهراه همدلی را ساختند. دیوار که همیشه میزبان آگهیهای کالا و ملک و خودرو بود، ناگهان به نمایشگاهی از نوعدوستی بدل شد؛ و بیش از ۷۷ هزار آگهی از سوی ۳۸ هزار نفر، با هدف کمک به سایر هموطنان در دیوار به نمایش درآمد.
«یک اتاق در شیراز، مناسب خانواده»، «چهار صندلی خالی به مقصد اصفهان»، «یک واحد کوچک در یزد برای هرکس که نیاز دارد: و…
در شرایطی که قطعی دسترسی به اینترنت بینالملل، بسیاری از راههای ارتباطی را مسدود کرده بود، دیوار به بستری حیاتی برای ارتباط و یاریرسانی تبدیل شد. اینها دیگر فقط آگهی نبودند؛ تپش قلبهای دریایی بود از گوشهوکنار ایران.
نگهبانی از اعتمادی بزرگ: تلاش شبانهروزی برای امنیت
این حجم از اعتماد، مسئولیت سنگینی به همراه داشت. دیوار میزبان امید و نگرانی هزاران نفر بود و ما وظیفهٔ خود میدیدیم که از این اعتماد محافظت کنیم. در چنین شرایطی، کوچکترین سهلانگاری میتوانست منجر به سوءاستفاده و آزردگی کاربرانی شود که در آسیبپذیرترین حالت خود بودند.
به همین دلیل، سپر حفاظتی چندلایهای ساخته شد و تیمهای «فنی»، «زیرساخت»، «سلامت آگهی»، و «جلوگیری از مزاحمت» در آمادهباش کامل درآمدند. از یک سو، باتهای هوشمند و الگوریتمهای هوش مصنوعی بیوقفه در حال پایش آگهیها برای شناسایی الگوهای مشکوک بودند و از سوی دیگر، ناظران انسانی با درک پیچیدگیهای شرایط، موارد حساس را با دقت بازبینی میکردند.
گزارشی برای آینده: از دستهای در دیوار تا مستندوارهای ماندگار
جنگ تمام شد، اما داستان مهربانیها نه. این قصهها آنقدر ارزشمند بودند که نباید فراموش میشدند. ما وظیفهٔ خود دانستیم که سخاوتمندی کاربرانمان را ثبت کنیم. برای همین، با تعدادی از این قهرمانان گمنام، یعنی کاربران آگهیگذار نوعدوستمان، تماس گرفتیم و پای صحبتهایشان نشستیم.
نتیجهٔ این گفتگوها، ویدیویی سرشار از لحظات انسانی و واقعی فراهم آورد. روایتهایی از بغضهایی که به افتخار تبدیل شدند، از نگرانیهایی که جای خود را به قدردانی دادند، و از غریبههایی که به دوستانی برای چند شب یا یک مسیر بدل گشتند. این ویدیو، سند افتخاری برای ما ایرانیهاست؛ که بیدریغ کنارِ همیم.
این داستان ماست: مسئولیت اجتماعی در شالوده دیوار
«کنار هم در بحران» پروژهای مقطعی نبود؛ بلکه تبلور باوریست که در شالوده و نهاد دیوار ریشه دارد. ما معتقدیم که بهعنوان پلتفرمی ایرانی، در برابر جامعه و مردمی که به ما اعتماد کردهاند، مسئولیتی عمیق داریم. این مسئولیت، فراتر از ارائهٔ خدمات باکیفیت، و در همراهی در لحظات کلیدی زندگی کاربرانمان تعریف میشود. این همراهی، چه در روزهای آرام و چه در ایام بحران، تعهد همیشگی ما بوده و خواهد بود. هرچند آن ۱۲ روز تمام شد، اما قصهٔ کنار هم بودن ما ادامه دارد.