x
۰۲ / مرداد / ۱۳۹۶ ۰۰:۱۰
رییس اسبق امور اوپک وزارت نفت ترسیم کرد:

نقشه راه نفت در دولت دوازدهم

نقشه راه نفت در دولت دوازدهم

جواد یارجانی، رئیس پیشین امور اوپک در وزارت نفت بر این باور است ایران باید با بازیابی توان تولید نفت و گاز خود و به‌کارگیری این ثروت، هرچه زودتر در مسیر توسعه قرار گیرد.

کد خبر: ۲۰۷۵۹۳
آرین موتور

وی معتقد است نباید نگاه تک‌بعدی به صنعت نفت داشت و علاوه‌بر توسعه اقتصادی کشور، باید از آن به‌عنوان اهرمی برای توسعه سیاسی و ایجاد روابط استراتژیک با دیگر کشورها استفاده کرد. او روسیه را نمونه‌ای از پیاده‌سازی این الگو معرفی می‌کند. به گفته یارجانی، اتخاذ چنین رویکردی در ایران نیز با توجه به تنش‌های فعلی در منطقه، ضرورت بیشتری یافته است.

ردپای نفت، این ماده سیاه را در همه وقایع تاریخ معاصر ایران می‌توان دید؛ از سال‌ها حضور استعماری دولت انگلیس در ایران تا کودتای 28 مرداد و حتی انقلاب اسلامی. بررسی تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد نفت همواره نقشی دو سویه در سرنوشت کشور داشته، هرچند در برهه‌هایی خاطراتی تلخ را به‌وجود آورده، اما در مقابل همواره در مسیر توسعه اقتصادی ایران نیز نقش اساسی داشته است. به گزارش دنیای اقتصاد، اما در برهه کنونی نفت همچنان می‌تواند نقشی تاریخی در اقتصاد ایران ایفا کند چراکه در سال‌های تحریم، صنعت نفت ایران بر خلاف دیگر نقاط دنیا نتوانسته هیچ سرمایه‌ای جذب کند. حال با عبور از تنگنای تحریم‌ها شرایط برای حضور سرمایه‌گذاران در صنعت نفت ایران فراهم شده است و چرخش چرخ صنعت نفت می‌تواند به حرکت اقتصاد کشور بینجامد. برای بررسی هرچه بیشتر نقش نفت در گذشته و آینده ایران، سراغ جواد یارجانی، کارشناس اقتصادی و نماینده اسبق ایران در اوپک رفته‌ایم. یارجانی در این گفتگو، نقشه‌راهی را ترسیم می‌کند که در واپسین روزهای مانده به شروع دولت دوازدهم می‌تواند چراغ راهنمایی برای مسوولان و تصمیم‌گیران باشد.

وی بر این باور است که نفت و گاز نباید تنها در اقتصاد ایران نقش موثری ایفا کند و باید از آنها به‌عنوان اهرمی برای ایجاد روابط استراتژیک با دیگر کشورها استفاده کرد. این کارشناس اقتصادی در این زمینه روسیه را مثال می‌زند که با وجود همه پیشرفت‌های تکنولوژیک و فنی این کشور، برای توسعه صنعت نفت خود روابط به‌شدت در‌هم‌آمیخته‌ای با شرکت‌ها و کشورهای اروپایی ایجاد کرده و به این وسیله علاوه بر توسعه صنعت نفت خود و تبدیل شدن به بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز جهان، امنیت سیاسی بیشتری کسب کرده است. از این‌رو یارجانی بر این باور است که در بسیاری از مسائل مربوط به صنعت نفت باید در سطوحی فراتر از وزارت نفت تصمیم‌گیری شود. در این گفت‌وگو علاوه بر اینکه با نگاهی تاریخی صنعت نفت کشور به‌صورت اجمالی بررسی شده، به موضوعات دیگری از جمله اوپک و نقش این سازمان در تاریخ نفت پرداخته شده است.

جناب یارجانی شما پیش از این گفته بودید صنعت نفت ایران و عربستان قابل‌قیاس نیست و صنعت نفت کشوری مانند روسیه درس‌های بیشتری برای ایران دارد. ممکن است دلایل شما را بدانیم؟

دلیل این موضوع ریشه‌ای است و از ابتدا مسیر صنعت نفت ایران و عربستان متفاوت بوده است. توسعه صنعت نفت در ایران مسیر آسانی را نپیموده و پستی و بلندی‌های بسیاری را گذرانده است. یکی از بدشانسی‌های ما این بود که نفت ایران برای دولت انگلیس اهمیت بسیاری بالایی یافت چراکه در جنگ جهانی‌دوم این کشور از نفت به‌عنوان سوخت ناوهای جنگی خود استفاده می‌کرد، از این‌رو دولت انگلیس در قرارداد امتیازی واگذاری تولید نفت ایران، سهامدار شد. اما شکل ورود صنعت نفت به عربستان متفاوت از ایران بوده است. ورود صنعت نفت به این کشور در دهه 30 میلادی بعد از ملاقات مشهور رهبران وقت عربستان و آمریکا روی عرشه کشتی در کانال‌سوئز رخ می‌دهد. بعد از این ملاقات شرکت‌های آمریکایی امتیاز تولید نفت عربستان را در دست می‌گیرند. تفاوتش با امتیاز انگلیس برای تولید نفت ایران در این است که به دلیل اهمیت نفت برای انگلیس، دولت این کشور مستقیما به صنعت نفت ایران ورود می‌کند، در حالی که در عربستان، دولت آمریکا تنها نقش حامی شرکت‌های آمریکایی را بازی می‌کند و این شرکت‌های آمریکایی بودند که امتیاز تولید نفت عربستان را داشتند و دولت نقشی در آن نداشت.

یعنی تفاوت صنعت نفت دو کشور تنها به شکل ورود آنها باز‌می‌گردد؟

نه در طول تاریخ نیز اتفاقاتی افتاد که مسیر صنعت نفت دو کشور را کاملا با هم متفاوت کرد. زمان رضاخان مجددا امتیاز تولید نفت تغییر می‌کند و مدت آن افزایش می‌یابد. در سال‌های بعد از آن نیز کشور با مساله ملی شدن نفت و سپس کودتا مواجه می‌شود و در تمام اتفاقات سیاسی و تاریخی کشور «نفت» نقش اساسی بازی می‌کند اما کشوری مانند عربستان هیچ‌گاه تجربه این‌‌چنینی نداشته است.

در تمام وقایع صنعت نفت ایران نیز دولت انگلیس دخالت‌ داشته است.

بله. در کتاب «یادداشت‌های فواد روحانی» (دکتر فواد روحانی، اولین دبیرکل اوپک بود) به وقایع مهمی پرداخته شده که دخالت‌های دولت وقت انگلیس در صنعت نفت ایران را نشان می‌دهد. به‌طور مثال مطالعه خاطرات وی نشان می‌دهد در داخل ایران برای عضویت کشور در اوپک مخالفت‌های بسیاری بوده است. مخالفان این استدلال را می‌آورده‌اند که چرا باید سیاست‌های نفتیمان را با دیگر کشورها هماهنگ کنیم. این مخالفت‌ها حتی درداخل شرکت نفت و از سوی برخی ار مقامات بالای شرکت نفت هم ابراز می‌شد، چراکه به دلیل کودتا ایران در تولید نفت عقب افتاده بود. اسدالله علم، نخست‌وزیر وقت ایران نیز مخالف همکاری با دیگرکشورهای عضو اوپک بود. حتی در کتاب خاطرات روحانی اشاره می‌شود که برخی موضوعات سری اوپک را علم با سفیر وقت انگلیس در میان می‌گذاشته است. اما آقای روحانی همه تلاشش را برای موفقیت اوپک می‌کرده، چراکه سعی داشته کشورهای صادرکننده نفت با همکاری یکدیگر بتوانند حقشان را از شرکت‌های نفتی بگیرند.

بعد از انقلاب چه تحولاتی در صنعت نفت کشور رخ داد؟

انقلاب تاثیر زیادی بر صنعت نفت کشور گذاشت. در آن زمان دیدگاه درستی نسبت به کارکنان ارشد صنعت نفت وجود نداشت و این تلقی بود که کسانی که در سطح بالای صنعت نفت فعالیت داشته‌اند، به دلیل دریافت حقوق‌های بالا اموال کشور را به تاراج برده‌اند. به‌طور مثال برخی از کسانی که زمام امور صنعت نفت را در اوایل انقلاب در دست داشتند، می‌گفتند که امکانات کارکنان شرکت نفت را مانند نواحی کارگری می‌کنم. بنابراین گاهی برخوردهای بدی با کارمندان و کارکنان ارشد صنعت نفت می‌شد و همین موجب شد که برخی مهندسان و خبرگان از صنعت نفت ایران بروند و بسیاری از آنها در شرکت‌های نفتی خارجی در بالاترین رده‎‌ها به‌کار گرفته شدند. اما از همه اینها بدتر، وقایع جنگ بود که آسیب‌های زیادی به صنعت نفت ایران زد. بنابراین تاریخ نشان می‌دهد که صنعت نفت ایران بسیار متفاوت از صنعت نفت کشورهای دیگر به‌خصوص کشور رقیب ما در منطقه یعنی عربستان است. این کشور هیچ‌کدام از وقایع رخ داده در صنعت نفت ایران را تجربه نکرده است.تمام این تفاوت‌ها موجب شد که عربستان به تولید بیش از 10 میلیون بشکه در روزهم برسد. اما در شرایط ما، اگر بتوانیم به تولید 5 میلیون بشکه در روز دست‌یابیم، دستاورد بسیار بزرگی برای کشور است. در زمان وزارت غلامحسین نوذری(وزیر نفت دولت نهم) تولید ایران به حدود 2/ 4 میلیون بشکه در روز هم رسید که عمدتا دستاورد وزارت دوره اول آقای زنگنه بود، اما بعد از آن با افت تولید مواجه شدیم. در صنعت نفت به هیچ‌عنوان نمی‌توانیم خودمان را با عربستان مقایسه کنیم، حتی با قطر در تولید گاز. در ایران این موضوع که قطر کجای کار است و ما کجای کار هستیم و ما چقدر تولید می‌کنیم، آنها چقدر، بیش از اندازه مورد‌توجه است.

با قطر چرا نمی‌توان مقایسه کرد؟

قطر برای تولید گاز از این میدان مشترک با بزرگ‌ترین‌ شرکت‌های نفت وگاز دنیا از جمله شل، توتال و اکسون‌موبیل کار می‌کند و‌گرنه خود این کشور توان انجام پروژه‌های به این عظمت را ندارد. اما ما با سختی زیاد و بیشتر با تکیه بر توان داخلی در دوران تحریم‌ این میدان را توسعه دادیم و به تولید بالا و قابل‌توجه رساندیم. در عربستان نیز بسیار دیده می‌شود که مدیران ارشد آرامکو بعد از بازنشسته شدن در شرکت‌های بزرگ نفتی دنیا به‌خصوص در هیات‌مدیره شرکت‌های آمریکایی به فعالیت ادامه می‌دهند. البته برعکس این موضوع نیز صادق است، به این معنا که بسیاری از مدیران ارشد شرکت‌های نفتی بین‌المللی بزرگ بعد از سال‌ها کار در دوره بازنشستگی خود در آرامکو استخدام شده وعمدتا عضو هیات‌مدیره این شرکت می‌شوند؛ یعنی روابط آرامکوو شرکت‌های نفتی بین‌المللی بسیار در‌هم‌تنیده است و قاعدتا با چنین روابطی تکنولوژی نیز در صنعت نفت عربستان روزآمد می‌شود. رخ‌دادن چنین اتفاقی در ایران اصلا قابل تصور نیست. ما برای به‌ثمر رساندن قراردادی مانند آنچه با توتال وCNPC نهایی شد یا حتی برای به‌کارگیری مشاور خارجی با دردسرها و حاشیه‌های بسیاری مواجه می‌شویم، یا اینکه تلاش ایران برای ایجاد «نیکو» به‌عنوان شرکتی در خارج از کشور با مشکلات بسیاری مواجه بود. من یادم هست که برخی می‌خواستندبا رفتن به نیکو زبان انگلیسی یاد بگیرند. شرایط ما خیلی خاص است. برای مثال در روسیه نیز چنین مشکلاتی وجود ندارد و یکی از بزرگ‌ترین شرکت تجاری نفتی وابسته به روسیه است بدون اینکه این وابستگی علنی باشد.

بنابراین طبق گفته‌های شما صنعت نفت ایران به مرور از کشوری مانند عربستان عقب می‌ماند، به‌طوری‌که در حال حاضر صنعت نفت دو کشور قابل قیاس نیست.

بله. البته همیشه اینطور نبوده است. علی النعیمی، وزیر نفت سابق عربستان در بخشی از خاطرات خود به ماجرای خرید پالایشگاه از کره‌جنوبی اشاره می‌کند. در این کتاب اشاره شده که اوایل دهه 90 میلادی توجه عربستان به سمت بازار آسیا جلب می‌شود. این در حالی است که اولین پالایشگاه کره‌جنوبی راشرکت نفت ایران در مشارکت با شرکت سانگ‌یانگ در دهه 70 میلادی می‌سازد و 50 درصد سهام این پالایشگاه به شرکت ملی نفت ایران تعلق داشت. یعنی در زمانی که هنوز تفکر ورود کشورهای نفتی به بازار آسیا وجود نداشت، ایران 50 درصد سهام یک پالایشگاه کره‌ای را در اختیار داشت. با این حال بعد از انقلاب به‌دلیل وجود روابط خاص بین کره‌جنوبی و آمریکا، آن کشور مدافع منافع غرب تلقی ‌شد و برخی در وزرات خارجه ایران به دنبال کاهش روابط با این کشور برآمدند. در آن زمان فشارهای بسیاری از سوی وزارت خارجه برای فروش دارایی‌های شرکت نفت در کره جنوبی و آفریقای جنوبی وارد می‌شود و مقاومت شرکت نفت در برابر این فشارها کارگر نمی‌افتد و بالاخره ایران به فروش این پالایشگاه تن می‌دهد.

یعنی ایران تنها پالایشگاهی را که تا‌کنون در خارج از کشور داشته از دست داد؟

البته همه پالایشگاه مال ایران نبود و ایران سهم 50 درصدی خودش را در این پالایشگاه‌ کره‌ای به قیمت دفتری به شرکت سانگ یانگ واگذار کرد. بعدها عربستان به بازار کره جنوبی وارد شده و 40 درصد از سهام این پالایشگاه را با قیمتی بسیار بالاتر خریداری می‌کند. علاوه بر این، عربستان تامین‌کننده نفت شرکت سانگ‌یانگ شد و با وجود همه علاقه‌ای که این شرکت برای ادامه همکاری با ایران داشت، خرید نفتش از ما به صفر رسید. ما امکان فروش نفت به شرکت سانگ‌یانگ را برای همیشه و به راحتی از دست دادیم در حالی که این روزها می‌بینیم کشوری مانند عربستان، پادشاه راهی کشورهای شرق و غرب آسیا می‌شود تا برای بیشتر کردن صادرات نفتشان و گسترش همکاری‌های نفتی با آنها قراردادامضا کند.

اجازه بدهید به ابتدای بحث بازگردیم. شباهت‌های صنعت روسیه و درس‎‌های این کشور برای صنعت نفت ایران از نگاه شما چیست؟

روسیه ذخایر نفتی بسیار کمتری نسبت به ما دارد، ولی توانسته است در حال حاضر دوباره به یکی از بزرگ‌ترین‌ تولیدکنندگان نفت جهان تبدیل شود. روسیه برخلاف بسیاری از کشورهای نفت‌خیز از لحاظ صنعتی توسعه یافته است و تکنولوژی بالایی دارد؛ البته نه به اندازه تکنولوژی کشورهای‌ عمده اروپایی و آمریکایی. اما روس‌ها همواره با هر روشی سعی کرده‌اند که تولید نفت وگازشان را بالا نگه دارند. بعد از فروپاشی شوروی تولید نفت این کشور به شدت پایین آمده بود. اما با وجود دشواری‌هایی که در آن دوران داشتند تلاش کردند تولیداتشان را بالا ببرند. رمز موفقیت روسیه در این بود که مدعی نشد چون مثلا توانسته‌اند اولین انسان را به فضا بفرستند و زمانی تولید نفتشان نزدیک به ۱۲ میلیون بشکه در روز بوده، پس حتما خود می‌توانند میادین نفتی و گازی‌شان را توسعه دهند. به خصوص بعد از قدرت گرفتن پوتین، توجه آنها به شکل ویژه‌ای معطوف به صنعت نفت و گاز می‌شود، به‌طوری‌که روابط بزرگ و استراتژیک خود را بر اساس گسترش این صنعت تنظیم می‌کنند.

برای نمونه روسیه در یک برهه‌ای گرهارد شرودر، صدراعظم سابق آلمان را به ریاست هیات‌مدیره شرکت نورد استریم و مشاور گاز‌پروم درمی‌آورد تا بتواند افزایش صادرات گاز به آلمان را عملی بکند. این موضوع در دنیا بسیار مشهور است و نشان از اهمیت بالای صنعت نفت و گاز برای این کشور دارد. در واقع روسیه می‌دانست که اگر قرار است روابط پایداری با کشوری مانند آلمان داشته باشد دست زدن به این‌گونه اقدامات ضروری است. به مرور شاهد حضور گسترده شرکت‌های خارجی در روسیه هستیم. به‌طور مثال بی‌پی، غول نفتی انگلیسی نزدیک به 20 درصد سهام شرکت روسنفت را در اختیار دارد و این در حالی است که روسنفت شرکت نفت دولتی روسیه است و نزدیک به پنج میلیون بشکه در روز تولید دارد و دو نفر از اعضای هیات مدیره آن را بی‌پی تعیین می‌کند. این سلسله اقدامات روسیه را به جایی که الان هست رساند. در حال حاضر توان روسیه به حدی رسیده که می‌تواند روابط استراتژیک با قدرت اقتصادی بزرگی مانند چین ایجاد کند. در این میان آمریکا نیز متوجه هدف روسیه بود، از این رو در زمان ریاست‌جمهوری ریگان وی تلاش کرد که خط لوله گاز روسیه به اروپا کشیده نشود. فایننشال تایمز چند سال پیش وقتی قیمت نفت بالای ۱۰۰ دلاربود در گزارشی نشان داده بود که روسیه می‌تواند تمام هزینه بازسازی ارتش خود را از درآمد حاصل از فروش نفت و گاز به اروپا تامین کند که این امر زنگ خطری برای ناتو محسوب می‌شد.

با این حال ما شاهد این هستیم که با وجود این روابط استراتژیک بین اروپا به خصوص آلمان با روسیه، بعد از وقایع اوکراین غرب موفق می‌شود تحریم روسیه را عملی بکند.

به هر حال این یک بازی سیاسی است. روسیه توانست توان تولید خود را به حدی برساند که یکی از منابع مهم تامین نفت و گاز دنیا به خصوص اروپا شود، از این رو هیچ‌گاه غرب نتوانست تحریم‌هایی به شدت تحریم‌های ایران علیه این کشور وضع کند. اگر روابط گسترده روسیه با اروپا نبود و قاره سبز به نفت و گاز این کشور وابسته نبود، صد در‌صد تحریم‌های به مراتب شدیدتری علیه این کشور وضع می‌شد. به یقین شرکت‌های بزرگ نفت و گاز غربی از تشدید تحریم‌ها علیه روسیه نگرانند و برای جلوگیری از آن تلاش کرده‌اند. توتال در ال‌ان‌جی روسیه حضور دارد. 20 درصد سهم دارد و کشتی‌ای که قرار است اولین محموله ال‌ان‌جی روسیه را حمل کند به نام کریستف دومارژری، مدیرعامل سابق توتال نام‌گذاری شده است. یعنی شرکت‌های خارجی همچنان در روسیه فعالند و منتظر تغییر شرایط هستند که با سرعت بیشتری با روسیه همکاری کنند.به همین دلیل من معتقدم مسیر توسعه صنعت نفت روسیه و تاثیرات آن بر سیاست و روابط این کشور درس‌های بزرگی برای ایران دارد. البته نه به این معنا که ما دنباله‌رو روسیه باشیم، اما باید از تجارب این کشور در افزایش تولید نفت از زیر 6 میلیون بشکه در روز و تقریبا دوبرابر کردن آن درس گرفت.

به نظر می‌رسد یکی از بزرگ‌ترین مشکلات کشور و به‌طور خاص صنعت نفت، نداشتن نگاه کلی و جزئی‌نگری در امور است. یعنی ما تاکنون نتوانسته‌ایم از نفت به‌عنوان مولفه‌ای برای توسعه روابط خارجی استفاده کنیم در حالی که روسیه چنین نقشی به صنعت نفت و گاز خود داده است. به نظر می‌رسد برای استفاده از نفت به‌عنوان ابزاری در راستای چیدمان روابط استراتژیک بین‌المللی باید فراتر از مجموعه وزارت نفت رفت.

بله، به نکته خوبی اشاره کردید. اخیرا نیز شاهد اظهارات گوناگونی پیرامون مساله هند و ایران بر سر توسعه میدان گازی «فرزاد بی» ‌بوده‌ایم. اما در این مساله به نظر می‌رسد، طرف مقابل ما نه تنها یک شرکت بلکه، دولت هند هم ذی‌نفع است. بنابراین انتظار حل مشکل با هندی‌ها را نباید از وزارت نفت یا شرکت ملی نفت داشت بلکه باید در سطوح بالاتری از دولت برای حل این مساله اقدام شود. چراکه کارشرکت نفت به‌طور طبیعی این است که بررسی کند که آیا پیشنهاد هند برای توسعه این میدان اقتصادی است یا نه و بر اساس آن تصمیم‌گیری ‌بکند. اما زمانی‌که دولت در سطحی بالاتر و کلی‌تر از وزارت نفت به مساله ورود کند، براساس مصالح روابط بین دو کشور و نه تنها بر اساس سود و زیان اقتصادی با این موضوع برخورد خواهد کرد. یعنی ممکن است وزارت نفت اعلام کند پیشنهاد هند موجب می‌شود که ظرف مثلا 20 سال فلان مقدار شرکت نفت زیان ببیند. اما دولت در مقابل ممکن است اعلام کند به دلیل کاری که هند برای کشور در حوزه دیگری مثلا توسعه بندر چابهار یا کل استان سیستان‌وبلوچستان انجام خواهد داد، این زیان را هند آنجا جبران کند. در واقع منافع ملی به شکل کلی‌تر دیده و از بخشی‌نگری خارج می‌شود. در مساله ترکمنستان نیز وضع به همین منوال است. ما در واردات گاز از ترکمنستان نیز با دولت این کشور و شخص رئیس‌جمهوری ترکمنستان مواجهیم، در این کشور رئیس‌جمهوری خود شخصا رئیس شرکت گاز را تعیین می‌کند. بنابراین نباید حل این مساله را تنها از شرکت ملی گاز یا وزارت نفت انتظار داشته باشیم.

ایجاد روابط چندجانبه چگونه می‌تواند به کمک کشور بیاید؟

در حال حاضر ما در شرایط سختی هستیم، از این لحاظ که نیاز به انعقاد قرارداد با شرکت‌های خارجی برای جذب سرمایه خارجی در صنعت نفت داریم، در حالی که بانک‌ها چندان با ما همکاری نمی‌کنند. انعقاد قرارداد در چنین شرایطی روابط خاصی را می‌طلبد. یعنی ایجاد روابط استراتژیک با مصرف‌کنندگان بزرگ که توانایی سرمایه‌گذاری را نیز دارند، اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. به‌طور مثال ارتباط با چین. کاری که در ارتباط با طرح توسعه فاز 11 میدان گازی پارس جنوبی شد، یعنی قرارداد مشترک بین پتروپارس، ساینوپک چین و توتال بسیار اقدام مثبتی بود و باید سعی شود از این الگو بیشتر استفاده شود.

یعنی شما در امضای قرارداد فاز 11 حضور چین را نیز مهم می‌دانید؟

به اعتقاد من در این قرارداد سوای اهمیت مشارکت با توتال به‌عنوان شرکت صاحب تکنولوژی وسرمایه، ایجاد ارتباط بلند و پایدار با کشوری مانند چین که برای سرمایه‌گذاری آماده و برای تامین انرژی مورد نیاز کشورش نیز علاقه‌مند است، اهمیت ویژه‌ای دارد. ایجاد روابطی از این دست تنها به سود ما از توسعه فاز 11 محدود نمی‌شود و درصورتی می‌توانیم منفعت بیشتری کسب کنیم که به‌طور مثال چین در قبال عقد این قرارداد کار دیگری نیز برای ما انجام دهد. مثال بارز چنین رابطه‌ای ساخت فولاد مبارکه اصفهان در زمان جنگ است که در ازای صدور نفت به یک شرکت ایتالیایی ساخته شد. این کارخانه در حال حاضر یکی از مهم‌ترین تامین‌کنندگان فولاد کشور است و انجام بسیاری از پروژه‌های استراتژیک کشور در نبود فولاد مبارکه ممکن نبود. به نظر من در 5-4 سال آینده ما باید از دوری که در آن گرفتار شده‌ایم، خارج شویم. کشورهایی که برای ما مشکل ایجاد می‌کنند و شرکت‌ها و بانک‌های خارجی را نسب به همکاری با ما نگران کرده‌اند، نمی‌خواهند ما از این چرخه خارج شویم.

شما خروج از این دور باطل را منوط به گسترش روابط اقتصادی با همه کشورها اعم از اروپایی و آسیایی می‌دانید؟

بله، از ابتدای انقلاب سیاست خارجی نه شرقی نه غربی دنبال می‌شده است اما این شعار در حوزه تجارت و نفت در راستای تامین منافع کشور باید به شعار هم شرقی شامل کشورهایی مانند چین، هند، روسیه و هم غربی تغییر کند. در حال حاضر شرکت‌های کوچکی در اروپا و آسیا هستند که منابع مالی مستقل دارند و برای سرمایه‌گذاری به منابع بانک‌های بزرگ وابسته نیستند. باید به دنبال راهکاری باشیم که نفت به وسیله‌ای برای توسعه کشور تبدیل شود. مانند روسیه که روابطش با برخی کشورها مثل آلمان و چین را فراتر از مساله تجاری و به‌صورت استراتژیک می‌بیند.

در این میان برخی بر این باورند که چون در حال حاضر ترامپ در آمریکا به قدرت رسیده و خطر بازگشت تحریم‌ها وجود دارد، برنامه جذب سرمایه خارجی را رها کرده و سعی کنیم با استفاده از منابع داخلی میادین نفتی و گازی خود را توسعه دهیم. به نظر شما آیا می‌توانیم با چنین سیاستی به توسعه برسیم؟

به نظر من این دیدگاه اشتباه است. در واقع زمانی‌که شرایط دشوارتر می‌شود، باید کارآ‌تر باشیم و راهکارهایی بیابیم که مسیر توسعه را دنبال کند. در این شرایط در خود‌ماندگی نمی‌تواند کارآ باشد، بلکه ‌باید شرکای استراتژیک بیشتری برای کشور ایجاد کنیم. در شرایط کنونی ما باید رابطه با چین را از حد رابطه دو شرکت خارج کرده و به بالاترین سطح ممکن ارتقا دهیم. در واقع رابطه با اینگونه کشورها باید رابطه بین دو کشور باشد تا چین به شریکی استراتژیک برای ایران تبدیل شود. روابط استراتژیک را می‌توان حتی با شرکت‌های بین‌المللی نیز داشت. باید جذابیت دو سویه در روابط خودمان ایجاد کنیم و رابطه با شرکت‌ها و کشورهای خارجی را فراتر از تجارت‌های نفتی ببریم. مثلا فرانسه صنعت ریلی بسیار پیشرفته‌ای دارد و به یقین این کشور به دنبال بازاری برای این صنعت است که در آن پیشرفت زیادی کرده است. در مقابل ایران نیز به شدت نیازمند توسعه خطوط ریلی، هم درون شهری و هم بین شهرها است تا بلکه بتواند مقداری از حوادث جاده‌ای کشور بکاهد.

یعنی شرایط بازار نفت الزام افزایش روابط استراتژیک با دیگر کشورها یا شرکت‌های خارجی را بیشتر می‌کند؟

توجه کنید که در شرایط کنونی اوپک تولید خود را کاهش داده و توان کاهش بیشتر را ندارد، در حالی که چندان قیمت نفت رشد نداشته است. از سویی تداوم تولید شیل اویل بسته به قیمت‌ بالای نفت است و همچنین عربستان و روسیه نیز برای تامین نیازهای اقتصادی خود به قیمت‌ بالای نفت نیاز دارند، اگر قیمت‌ها بیشتر کاهش یابد، بعید نیست که ترامپ ایجاد بحران‌های مصنوعی کند تا با فشار ژئوپلیتیک قیمت نفت افزایش یابد. مانند سال‌های 2012 تا 2014 که به دلیل مسائل ژئوپلیتیک از جمله تحریم ایران و جنگ‌های داخلی لیبی قیمت‌ها به بالای 100 دلار رسیده بود. هرچند که بحران‌های ژئوپلیتیک به‌طور مقطعی بر بازار نفت اثرگذار است، اما فشار زیادی بر قیمت‌ها وارد می‌کند. در چنین شرایطی ما باید مراقب باشیم که روابطمان را با کشورهایی که استراتژیک هستند مثل چین، هند و حتی روسیه گسترش دهیم و منافع آنها را را به منافع خودمان گره بزنیم.

آیا دادن امتیازات جذاب به شرکت‌های خارجی می‌تواند کمک کند که ما به مقابله با سیاست‌های ترامپ رفته و اقدامات این کشور را بی‌اثر کنیم؟

اگر ما در قراردادهای خود بتوانیم جذابیت دوسویه ایجاد کنیم، این موضوع به ما بسیار کمک خواهد کرد. این شیوه را درخصوص همه کشورهای طرف قرارداد می‌توانیم اعمال کنیم. یعنی باید از توانایی خاص هند، چین و... استفاده کرده و قراردادهایی چند‌جانبه با آنها منعقد کنیم. به‌طور مثال گازی که داریم و سوخته می‌شود، در مقابلش خطوط راه‌آهن کشور را گسترش‌ بدهیم. درخصوص این موضوع نظام و سطوحی بالا باید تصمیم‌گیری ‌کنند. در این شرایط کشور مقابل از آنجا که هم منافع انرژی با ایران دارد و هم اینکه بازار دیگری نیز در ایران در اختیار می‌گیرد، بیشتر از همیشه به همکاری با ایران جذب می‌شود. یعنی رابطه‌ای چند سویه که تنها وزارت نفت نمی‌تواند در‌باره آن تصمیم‌گیری کند؛ بنابراین چون ما در شرایط عادی و ساده‌ای نیستیم باید راهکارهای جدید و پیچیده‌تری برای جذب سرمایه‌گذار خارجی و ایجاد روابط استراتژیک با کشورهای دیگر داشته باشیم. در این راستا وزارت خارجه برای ایجاد روابط اقتصادی با کشورهایی که می‌توانند نقش شرکای استراتژیک با ایران را بازی کنند، باید نقش فعال‌تری بازی کنند. حتی به اعتقاد من درخصوص این موضوع باید کار از وزارت خارجه نیز فراتر رود و خود رئیس‌جمهوری نیز وارد عمل شود. همان‌طور که پوتین چنین نقشی را برای کشورش ایفا می‌کند یا حتی ما دیدیم چند ماه پیش ملک سلمان که بسیار ناتوان و فرتوت است برای ایجاد روابط اقتصادی عمیق‌تر با دردسرهای زیادی به کشورهای مختلف سفر کرد. در واقع در چنین شرایطی به جای اینکه در خود فرو برویم، باید نقش فعال‌تری در اقتصاد جهان ایفا کنیم. در حال حاضر ما برای جهان اهمیت بی‌بدیل نداریم و تنها با اتصال منافع دیگر کشورها به منافع خودمان می‌توانیم این موقعیت را به دست ‌آوریم.

جناب یارجانی اجازه دهید کمی هم به اوپک و تاثیر آن بر شرایط بپردازیم. کمی درخصوص شکل‌گیری اوپک و قدرت گرفتن این سازمان در بازار نفت توضیح دهید.

از ابتدا به این شکل بوده که برخی در داخل کشور در اهمیت جایگاه اوپک و نقش آن در برنامه‌های نفتی کشور اغراق می‌کرده‌اند و در مقابل نیز عده‌ای بوده که این سازمان را بیش از اندازه کم اهمیت جلوه می‌داده و حتی توصیه به خروج کشور از این سازمان می‌کردند اما هیچ‌کدام از این دو دیدگاه درست نیست. اوپک اولین سازمان کشورهای جهان سوم است که به دلیل فشار شرکت‌های نفتی که بدون مشورت با کشورهای دارنده منابع نفتی قیمت‌ها را پایین می‌آوردند، تشکیل شد تا از منافع خود در برابر شرکت‌های نفتی دفاع کند. از ابتدا هم به این شکل بود که کشوری که تولید بیشتری دارد، اهمیت بیشتری در داخل سازمان داشته است.

اوپک در 10 سال اول تنها توانست شرکت‌های نفتی را قانع کند که هرگاه خواستند قیمت نفت را کاهش دهند و در بازار دست ببرند، با کشورهای دارنده مخازن مشورت کنند. یعنی در سال‌های اول اوپک دستاوردهای بسیار کوچکی داشت. این مسائل ژئوپلیتیک خارج از اوپک-مانند جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم نفتی کشورهای عرب عضو اوپک در سال 1973- بود که قیمت نفت ناگهان 4 برابر افزایش پیدا کند. در واقع مبدع تحریم نفتی عربستان بود، چراکه ملک فیصل پادشاه وقت این کشور شدیدا به دنبال پیروزی آرمان فلسطین بود و حمایت همه‌جانبه آمریکا و هلند از اسرائیل موجب شروع تحریم‌های نفتی شد. از وی نقل قول می‌شود که گفته بود «آرزو دارم در قدس نماز بخوانم». اما جالب این است که چندی بعد از تحریم نفتی به دست برادرزاده‌اش که از آمریکا برگشته بود به قتل رسید. در آن زمان بسیاری نهاد‌های امنیتی آمریکا را پشت پرده قتل ملک فیصل می‌دیدند و بعد از این واقعه بود که عربستان به تدریج به طرف هماهنگی کامل با سیاست‌های به خصوص نفتی آمریکا کشانده شد.

در آن زمان ایران در چه شرایطی بود و این وقایع چه تاثیری بر شرایط داخلی کشور داشت؟

سال 1973 که قیمت‌ نفت تقریبا چهار برابر شد و موجب ‌شد بسیاری از سیاست‌های متوازن کشور که در راستای رشد اقتصادی وضع شده بود، توسط شخص شاه کنار گذاشته ‌شود. شاه اعتقادش بر این بود که رشد قیمت‌ها و درآمدهای بالای نفت همیشگی است. این به باز شدن مرزها و واردات بی‌حد و اندازه انجامید که به شدت به اقتصاد ملی ضربه زد و کشور را از مسیر درستی که در آن قرار داشت، منحرف کرد. در واقع رشد قیمت نفت موجب پولدار شدن حکومت در زمان شاه شد اما هیچ‌وقت به ثروتمند شدن کشور نینجامید. از این رو بسیاری از تحلیلگران یکی از دلایل تسریع در وقوع انقلاب اسلامی ایران را همین نوع خرج کردن شاه و نوسانات قیمت نفت می‌دانند.

فکر می‌کنم پس از آن نیز شرایط مشابهی رخ داد؟

بله در سال‌های اخیر نیز که قیمت‌ها به بالای 100 دلار رسید و دولت را از اعتدال خارج کرد. در آن زمان من مسوول امور اوپک وزارت نفت بودم وبه‌عنوان کارشناس درخصوص رشد قیمت‌ نفت که بسیار سریع داشت اتفاق می‌افتاد هشدار دادم که بالا رفتن درآمدهای نفتی موجب «توهم ثروت» شده است. احساس «ثروتمند شدن» توهم بود؛ چراکه رسیدن قیمت‌ها به بالای 100 دلار به معنای پولدار شدن کشور بود نه ثروتمند شدن آن. زمانی پول نفت به ایجاد ثروت در کشور می‌انجامد که بتوان سرمایه زیرزمینی را به روی زمین آورده و با استفاده از آن به رشد و توسعه اقتصادی دست یافت.

جناب یارجانی به موضوع حذف نظام سهمیه‌بندی در اوپک(quota system opec) بپردازیم. چه شد که نظام سهمیه‌بندی از اوپک حذف شد؟

برای رسیدن به این موضوع باید کمی عقب‌ برویم. در واقع تابستان 2008 قیمت‌ها به حدود 140 دلار رسیده بود در آن زمان آقای نوذری وزیر نفت بود. اعضای اوپک در ریاض گرد هم آمدند و نخست‌وزیر وقت انگلیس، گوردون براون به‌عنوان نماینده کشورهای ثروتمند در این جلسه شرکت داشت. در آن جلسه همه نگران رشد بی‌رویه قیمت‌ها بودند و اوپک اعلام کرد که همه اقدامات لازم را انجام داده اما قیمت‌ها کاهش نمی‌یابد. قرار شد جلسه بعدی به منظور چاره اندیشی برای جلوگیری از رشد قیمت‌ها در لندن برگزار شود. اما بین این دو نشست بحران اقتصاد جهانی رخ داد و زمانی که در ماه دسامبر همان سال در جلسه لندن شرکت کردیم قیمت‌ها به زیر 40 دلار در هر بشکه رسیده بود. بعد از لندن، جلسه اوپک در الجزایر تشکیل شد. در این جلسه که هنوز آقای نوذری وزیر نفت بودند اوپک تصمیم گرفت تولیدش را بیش از 2/ 4 میلیون بشکه کاهش دهد. اما در آن زمان برخی کشورها چون عربستان در زمان نفت 140 دلاری تولیدات خود را به شدت افزایش داده بودند و سهمیه تولید در اوپک رعایت نمی‌شد. در واقع کشورهایی چون ایران و ونزوئلا تولیدشان نسبت به سهمیه اوپک چندان افزایش پیدا نکرده بود، اما کشورهای دیگری که از تکنولوژی و سرمایه خارجی استفاده می‌کردند تولیداتشان را به شدت افزایش داده بودند. بنابراین تصمیم گرفته شد که مقدار 2/ 4 میلیون بشکه از تولید واقعی کم شود. بنابراین ایران یا باید توافق را قبول نمی‌کرد که در شرایطی که قیمت‌ها به شدت افت کرده و درآمد کشور به شدت کاهش یافته بود چندان منطقی به نظر نمی‌رسید یا اینکه راه حل دیگری می‌یافتیم، بنابراین ایران و ونزوئلا پذیرفتند که مبنا کاهش تولید واقعی اعضا باشد اما در توافقنامه تصریح کردند که تولیدهای توافق شده به معنای سهمیه تولید اعضا نیست و سهمیه‌بندی قبلی به قوت خود باقی است. بعد از این توافق نیز قیمت‌ها شروع به افزایش کرد.

آیا این موضوع موجب حذف نظام سهمیه‌بندی شد؟

خیر. من برای شفاف شدن مساله ماجرای مشابه دیگری را تعریف می‌کنم. در اولین جلسه‌ای که آقای وزیری هامانه به‌عنوان وزیر نفت ایران در اوپک حضور داشت، من با صلاحدید ایشان وآقای کاظم‌پور به‌عنوان مترجم همراه آقای وزیر در جلسه بسته وزرا حضور پیدا کردم. در جلسات اوپک وزرا می‌توانند یک نفر را به‌عنوان مترجم با خود به داخل نشست بسته ببرند که معمولا آن فرد علاوه بر ترجمه با هماهنگی دیگر اعضای هیات به وزیر مشورت کارشناسی هم می‌دهد. در این جلسه خاص برخی اعضا سعی داشتند که تولید واقعی کشورها براساس گزارش منابع ثانویه را به جای سهمیه تولید به کار ببرند که به آقای وزیری گفته شد در جلسات قبلی ایران این موضوع را قبول نکرده‌ و این موضع در صورتجلسه قبلی نوشته شده است. آقای وزیری نیز ماجرای تحفظ ایران را گوشزد کرد و باعث شد که در آن نشست سهمیه اعضا به‌صورت قبلی حفظ شود.

من دو ماجرا تعریف کردم، ماجرای دوران آقای نوذری نشان می‌دهد که ایران کاملا آماده کاهش تولید و کمک به رشد قیمت‌ها بود اما از سویی نگران از دست رفتن سهمیه‌بندی بود بنابراین به‌صورت کتبی موضع ایران در قطعنامه به‌صورتی که گفتم تصریح شد. ماجرای اعتراض آقای وزیری هامانه نیز نشان دهنده اهمیت کار کارشناسی و دادن اطلاعات صحیح به وزراست. اما متاسفانه در برهه‎‌ای (دسامبر 2013) به دلیل اینکه کشور دچار تحریم شده و تولید نفت ایران کاهش یافته بود و این فرض وجود داشت که ما نمی‌توانیم به اندازه سهمیه خود تولید کنیم، ایران با سقف تولید کلی 30 میلیون بشکه‌ای اوپک موافقت کرد بدون آنکه بر تحفظ خودش تاکید کند. این در حالی است که تصمیمات اوپک بر مبنای quota system اثرگذار است و بدون سهمیه‌بندی اوپک کارآیی خود را از دست می‌دهد. به دلیل این خطا برگرداندن نظام سهمیه‌بندی به شدت کار دشواری بود که در ماه نوامبر ۲۰۱۶ به بار نشست. همین نبود نظام سهمیه‌بندی موجب شده بود که توافق در جلسات سال گذشته اوپک بسیار دشوار شود، به خصوص بعد از لغو تحریم‌ها که ایران تولیداتش را افزایش می‌داد ودر این راه فشار زیادی را باید تحمل می‌کرد.

در دوران تحریم‌ها وضعیت تولید نفت ایران و دیگر اعضای اوپک به چه شکل بود؟

دوران تحریم و در نبود ما، تولید نفت رقبا به شدت افزایش یافت. در واقع در روزهایی که ایران و لیبی تولید چندانی نداشتند، با وجود ضعیف بودن عوامل بنیادین بازار، عوامل ژئوپلیتیک قیمت‌ها را بالا برده بود. کشورهای دیگر هم به علت کمرنگ شدن نقش ایران در بازار تولیدشان را افزایش می‌دادند و درآمد بیشتری کسب می‌کردند، در حالی‌که ایران عملا در حال زیان دادن بود. ما شرایط بدی داشتیم و معدود مشتریان ما نیز با هماهنگی آمریکا و در سطحی تعیین شده نفت خریداری می‌کردند. افرادی که در بطن کار بودند می‌دیدند که چه شرایط بدی بر صنعت نفت ایران حاکم است و کم‌کم در حال رسیدن به وضعیت نفت در برابر غذا بودیم و سمت و سوی اتفاقات به این جهت بود.

با جدی شدن مذاکرات هسته‌ای و احتمال لغو تحریم‌ها، آقای وزیر اعلام کردند که تولید نفت ایران را به هر قیمتی افزایش خواهند داد. اما برخی از این سیاست ایران انتقاد کردند و می‌گفتند که این اظهارات موجب افت قیمت‌ها شده است. نظر شما درخصوص این دیدگاه چیست؟

بله این دیدگاه وجود دارد. اما سیاستی هم هست که از اوپک به‌عنوان محلی برای اعلام برنامه‌های آتی تولید نفت استفاده شود. بسیاری معتقد بودند به هر حال ایران با وجود لغو تحریم‌ها توان تولید خود را از دست نداده و دیر یا زود پس از لغو تحریم‌ها وارد بازار خواهد شد و این یک واقعیت است، بنابراین اعلام افزایش تولید نفت ایران چیز عجیبی نبود. در آن زمان عوامل مختلفی بر بازار نفت حاکم شد که نتیجه آن افت قیمت‌ها بود. در واقع رفع تحریم‎‌ها و افزایش واقعی تولید نفت ایران تنها یکی از عوامل افت قیمت‌ها بود. اما ایران چاره دیگری جز افزایش تولید نداشت. آیا ما می‌توانستیم صبر کنیم و تولید خود را افزایش ندهیم تا قیمت‌ها بالا برود و دیگر کشورها از آن سود ببرند؟ درست زمانی که ایران شروع به افزایش تولید خود کرده بود، مساله فریز نفتی مطرح شد که با استقبال زیادی در اوپک مواجه شد. به قول آقای زنگنه پیش‌تر از سوی کشورهای غربی تحریم شده بودیم سپس اوپک با طرح فریز قصد تحریم ما را داشت.

اما بعدها شاهد تغییر رویکرد عربستان بودیم و ایران به نوعی از توافق نفتی برای کاهش تولید کنار گذاشته شد. این تغییر رویکرد به چه دلیل رخ داد؟

دلایل زیادی برای رویکرد عربستان، مبنی بر مخالفت با کاهش تولید اوپک در بازار نفت مطرح شد، از جمله فشار به روسیه به دلیل درگیری‌های اوکراین که به اوج خود رسیده بود یا فشار به ایران که تحت تحریم‌های غرب قرار داشت. اما کاهش قیمت نفت شرایط را برای ما به اندازه دیگر کشورهای نفتی دشوار نکرد. به‌طور مثال عربستان در سال اول کاهش قیمت‌ها 100 میلیارد دلار کسری بودجه پیدا کرد و صندوق بین‌المللی پول اعلام کرد که ادامه این روند موجب می‌شود در عرض 5 سال صندوق ذخیره عربستان به صفر برسد. این فشارها موجب شد که عربستان طرح فریز نفتی را مطرح کند که در این طرح روسیه را نیز با خود همراه کرده بود. اما دیدیم که در نشست دوحه در سال ۲۰۱۶ محمد بن‌سلمان که آن زمان جانشین ولیعهد عربستان بود، در لحظه آخر امضای توافق را منوط به حضور ایران کرد و دیدیم که آن نشست به شکست منتهی شد. بعد از آن جلسات فشرده‌ای در سطح نماینده‌های کشورهای عضو تشکیل می‌شد و فشار زیادی برای محدود کردن تولید نفت ایران وارد می‌شد. اما بالاخره اعضای اوپک فهمیدند که ایران از حق خودش در رشد تولید کوتاه نخواهد آمد. بنابراین فشار اقتصادی، کاهش شدید قیمت‌ها به زیر 30 دلار وهشدارهای آژانس بین‌المللی انرژی درخصوص کاهش سرمایه‌گذاری‌ها که رشد شدید قیمت نفت در سال‌های آتی را پیش‌بینی می‌کرد، موجب انعطاف عربستان در برابر مواضع ایران شد.

ایران قصد دارد توان تولید خود را در دوران پسابرجام تقویت کند، اما ما چگونه قادر به افزایش تولید خواهیم بود در حالی‌که به هر حال در اوپک سقف خاصی برای تولید ایران در نظر گرفته شده است. این تناقض چگونه قابل توضیح است؟

تاریخ نشان داده که وقتی توان کشوری برای تولید نفت افزایش می‌یابد، بازار مجبور به پذیرش رشد تولید نفت آن کشور می‌شود. در ابتدا ممکن است مقاومت‌هایی برای جلوگیری از رشد تولید بشود اما بالاخره بازارو اوپک مجبور به پذیرش آن می‌شوند. به‌طور مثال عراق بعد از سال‌ها جنگ و تحریم، زمانی که تصمیم گرفت تولیدات خود را افزایش دهد با فشارهای بسیاری مواجه شد. این کشور به سختی توانست تولید خود را افزایش دهد، اما زمانی که به رشد نسبی تولید رسید دیگر کسی نتوانست جلوی آن را بگیرد. بنابراین نمی‌توان از ترس اینکه بازار وجود نداشته باشد، توان تولیدمان را افزایش ندهیم. به خصوص اگر اینکه در بازاریابی تمهیداتی اندیشیده شود که به روابط استراتژیک با کشورهای مصرف‌کننده بزرگ بینجامد. مثلا اگر ما نمی‌توانیم جایگاه اول را در بازار نفت چین داشته باشیم، باید تلاش کنیم که حداقل به جایگاه دوم برسیم. این شرایط باید در دیگر بازارهای نفت از جمله بازار هند و اروپا نیز رخ دهد.

آیا افزایش توان تولید ریسک‌های ژئوپلیتیک را افزایش نمی‌دهد، به این معنا که مقاومت‌های اولیه برای جلوگیری از رشد تولید به افزایش ریسک‌های ژئوپلیتیک بینجامد؟

این شرایطی است که ما در حال حاضر هم با آن درگیر هستیم. یقین داشته باشید که مهم‌ترین‌ هدف از مقاومت‌هایی که در آمریکا و منطقه علیه ایران می‌شود برای جلوگیری از رشد تولید نفت ایران و جلوگیری از پیشرفت کشور است. از اول انقلاب و از زمان آقای داماتو (آلفونسو مارچلو آل داماتو سناتور جمهوری‌خواه ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۹ میلادی. وی مبدع تحریم‌های ایلسا است) ما را برای نفت‌مان تحت فشار قرار داده‌اند. چون می‎‌دانند که نفت موتور اقتصاد ایران است. در این شرایط آیا عقلانی است که ما بگوییم چون به موتور اقتصاد حمله می‌کنند خودمان آن را خاموش کنیم؟

در این زمینه توجه به یک رویداد تاریخی عبرت‌آموز است. در سال ۱۳۰۲ ایران با شرکت نفت آمریکایی سینکلر قرارداد پنجاه ساله امضا می‌کند که درتولید نفت درپنج استان شمال کشور که به دلیل همسایگی با روسیه جزو قرارداد با شرکت نفت ایران و انگلیس نبود مشارکت کند. ماژوررابرت ایمبری، یکی از کارمندان کنسولگری آمریکا در تهران به سقاخانه‌ شیخ هادی رفته بود که شایع شده بود معجزه‌ای در آن رخ داده و از تجمع مردم شروع به عکس گرفتن می‌کند؛ اما با تحریک فردی و به اتهام توهین به مقدسات مذهبی به شکل غیرعادی از سوی مردم مورد حمله قرار گرفته و در این بلوا ایمبری کشته می‌شود. پس از این حادثه مشکوک موضوع استخراج نفت از میادین نفتی شمال کشور از سوی آمریکایی‌ها به‌طور کلی به فراموشی سپرده می‌شود وقرارداد امتیاز با شرکت مذکور در ۱۳۰۴ملغی می‌شود. برخی بر این باورند که پشت صحنه این اتفاق روس‌ها قرار داشتند که نمی‌خواستند شرکت‌های نفتی آمریکایی در صنعت نفت ایران ودر مرزهای آنها حضور داشته باشند. برخی نیز شرکت نفت ایران و انگلیس را در این واقعه دخیل می‌دانند که خود در میادین جنوب ایران مشغول به تاراج بردن نفت ایران بودند. این ماجرا نشان می‌دهد که شرایط پیچیده در صنعت نفت ایران و رقابت بازیگران بزرگ برای ضربه زدن به رقیب وجلوگیری از پیشرفت این صنعت درایران موضوع جدیدی نیست و همیشه وجود داشته است و اکنون نیز به‌صورت پیچیده‌تری خصوصا از طرف رقبای منطقه‌ای ما وبا کمک هم پیمانانشان به شدت دنبال می‌شود، بنا بر این همان‌طور‌که در سال‌های اخیر نشان داده شده درایت بسیار و از همه مهم‌تر وحدت ملی در امر جلب سرمایه‌گذاری را از طرف ما لازم دارد تا بتوانیم به سلامت از این دوران سرنوشت‌ساز عبور کنیم.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x