
بازاری که پیش از جنگ هم زخمی بود

درست است که در فضای رسانهای، جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران بهعنوان عامل اصلی سقوط اخیر بازار سرمایه معرفی شد اما انصاف حکم میکند کمی عمیقتر نگاه کنیم: آیا جنگ تنها مقصر این فاجعه بورسی است؟ آیا واقعا اگر جنگی در کار نبود، شاخص مسیر صعودی را طی میکرد؟
اقتصاد آنلاین – رجا ابوطالبی: درست است که جنگ ۱۲روزه، ضربه سنگینی به بازار سهام وارد کرد و در یک هفته، شاخص کل بیش از یازده درصد سقوط کرد و بسیاری از سهمها به محدودههای بحرانی برگشتند. درست است که در فضای پرالتهاب منطقهای، بسیاری از سرمایهگذاران احتیاط کنند، نقد شوند یا از بازار فاصله بگیرند. همچنین درست است که دولت، برای عبور از این بحران، تلاش کرد با بستههای حمایتی و وعدههایی نظیر اوراق همیار، از بازار حمایت کند. اما، مسئله اینجاست: بازار پیش از جنگ، زخمی شده بود.
بیایید واقعبین باشیم. شاخص کل از اواخر اردیبهشت وارد مسیر نزولی شده بود. روند خروج پول از بازار، حتی قبل از اولین ثانیههای آغاز حملات اسرائیل، شدت گرفته بود. به زبان ساده، بازار از درون ترک برداشته بود و جنگ، فقط ضربه آخر را زد. آن ترک، انتشار بیمهابای اوراق بدهی بود.
به اسفند کاری نداریم؛ اسفند هر سال، قصه تکراری خودش را دارد. دولت در پایان سال مالی، برای جبران کسری بودجه، به ابزار اوراق پناه میبرد؛ این را میدانیم و پذیرفتهایم. اما سوال اصلی بر سر خرداد است. چرا در خردادی که نه تنشی در کار بود، نه شوک اقتصادی خاصی رخ داده بود، یکباره حجم انتشار اوراق به بیش از ۷۴ هزار میلیارد تومان رسید؟ چرا سیاستگذار، بدون توجه به رمق بازار، دوباره شیر تامین مالی را باز کرد؟
در هیچکجای دنیا، انتشار اوراق بدهی امری مذموم یا مضر تلقی نمیشود؛ اما زمان انتشار، میزان انتشار، و تناسب آن با شرایط بازار مالی و سرمایهای دقیقا همان مولفههایی است که در ایران نادیده گرفته میشود.
از دولت انتظار نمیرود اوراق منتشر نکند؛ دولت راهی جز این ندارد. اما انتظار میرود زمان انتشار را بشناسد. انتظار میرود بازار سرمایه را بهعنوان یک شریک و نه یک قلک بداند. انتظار میرود بین نهاد سیاستگذار مالی و بازار سرمایه، حداقل یک هماهنگی نسبی برقرار باشد. اما اینروزها، بازار تنهاست؛ نه صدایش شنیده میشود و نه شرایطش دیده میشود.
عدم عقلانیت کافی به بعد از جنگ نیز کشیده شد. اینکه پس از آغاز جنگ، بستههای حمایتی یکی پس از دیگری معرفی شدند، فینفسه اتفاق خوبی بود. اما آیا نمیشد پیش از آنکه شاخص کل به آستانه سقوط برسد، عقلانیتی بر سیاستگذاری مالی حاکم شود؟ آیا نمیشد با مدیریت صحیح زمانبندی انتشار اوراق، بازار را در مسیر آرامتری هدایت کرد؟
اکنون که بازار در شوک جنگ، بیاعتمادی، و کمرمقی تقاضا فرو رفته، بهترین زمان برای بازنگری اساسی در سازوکارهای انتشار اوراق بدهی است. لازم است که نهادهای مسئول، نه فقط نرخ سود و رقم انتشار، بلکه مهمتر از آن، زمان انتشار و همپوشانی آن با شرایط بازار سهام را با دقت رصد و تنظیم کنند.
تجربه تلخ این ماهها باید تبدیل به نقطه عطفی در سیاستگذاری مالی کشور شود. بازار سرمایه ابزار تامین مالی است، اما نه به هر قیمتی. عقلانیت باید بر تصمیمات اقتصادی حاکم شود. سیاستگذار باید بداند که با انتشار بیمحابای اوراق، اعتماد را از بین میبرد، و هیچ بسته حمایتی قادر به احیای بازاری نیست که پیش از هرچیز، قربانی بیتدبیری و نبود هماهنگی در سیاستها شده است.
این حرف امروز نیست؛ تجربه چند سال گذشته است. بازار سرمایه، دیگر فقط نیاز به حمایت ندارد؛ نیاز به درک دارد.