
اقتصاد زیر آتش/ چگونه مردم میتوانند در زمان جنگ به پایداری اقتصادی کمک کنند

در شرایطی که موشکها سقف خانهها را میشکافند و جادهها بسته میشوند، تنها چیزی که میتواند ستون فقرات یک کشور را نگه دارد، اقتصاد مردمی مقاوم است. جنگ نهفقط میدان نبرد نظامی، بلکه میدان بقا برای معیشت و تولید است.
به گزارش اقتصادآنلاین، هرگاه صدای انفجار در خیابانها میپیچد، کسبوکارها میلرزند، فروشگاهها تعطیل میشوند و زنجیرههای تأمین دچار وقفه میگردند. اما برخلاف تصور رایج، جنگ تنها از طریق گلوله و توپ آسیب نمیزند. بزرگترین هدف نامرئی آن، فروپاشی زیرساختهای اقتصادی است؛ درست همانجا که زندگی مردم جریان دارد.
اقتصاد کشورها در زمان جنگ به دلیل کاهش تولید، افزایش بیکاری، کمبود منابع، افزایش قیمتها و فرار سرمایه دچار بحران مضاعف میشود. با این حال، تجربه کشورهایی مثل اوکراین، سوریه یا حتی ایران در دهه ۶۰ نشان داده که اگر مردم خود را جزئی از ستون اقتصاد بدانند، میتوانند چرخهای تولید و توزیع را حتی در بدترین شرایط هم بچرخانند.
نقش مردم در ثبات مالی روزمره
شاید بزرگترین اشتباه در دوران جنگ این است که تصور شود اقتصاد، فقط حوزه دولت است. اما حقیقت آن است که مردم، از بقال محلی گرفته تا فروشنده آنلاین، از کشاورز تا برنامهنویس، نقشی اساسی در حفظ جریان مالی کشور دارند. اولین گام، حفظ فعالیت شغلی به هر شکل ممکن است، دورکاری، فروش آنلاین، ارائه خدمات در سطح محله یا حتی مبادله کالا به کالا.
در روزهایی که انتقال پول و کالا دشوار میشود، اقتصادهای محلی اهمیت دوچندان پیدا میکنند. خانوادههایی که از تولیدات خانگی، غذاهای محلی یا صنایعدستی حمایت میکنند، نهفقط چرخ کسبوکار را میچرخانند، بلکه مانع از گسترش بیکاری و ناامیدی میشوند. در واقع، حمایت از اقتصاد در جنگ، فقط با واریز پول نیست؛ با اعتماد، وفاداری و مشارکت نیز ممکن است.
پرهیز از خرید هیجانی: کنترل روانی در اقتصاد بحرانی
در ابتدای بحرانهای جنگی، بازارها دچار تب میشوند؛ مردم به فروشگاهها هجوم میبرند، کالاها را انبار میکنند، و همین رفتارها باعث افزایش قیمت، کمبود مصنوعی و اختلال در بازار میشود. این مسئله، بیشتر از هر چیز، ریشه در ترس دارد؛ ترسی که توسط شبکههای اجتماعی، شایعات و خاطرات تاریخی تشدید میشود.
در این شرایط، آگاهی عمومی و خونسردی جمعی نقش تعیینکننده دارند. اگر خانوادهها با برنامهریزی منطقی، مصرف منابع را تنظیم کنند، و بهجای انبارکردن، به اشتراکگذاری فکر کنند، میتوانند به تعادل نسبی بازار کمک کنند. مسئولیت رسانهها و دولت نیز در این مرحله حیاتی است، انتشار اطلاعات دقیق، پیشگیری از شایعات و اعتمادسازی با شفافیت میتواند از فروپاشی روانی بازار جلوگیری کند.
کوچک، اما کارآمد
یکی از نقاط قوت اقتصاد در زمان جنگ، انعطافپذیری کسبوکارهای کوچک و خانگی است. آنها نیاز به زنجیره تأمین پیچیده ندارند، با سرعت بیشتری خود را با شرایط وفق میدهند و در محیطهای محدودتر، با نیروی انسانی کم، تولید میکنند. از تهیه نان محلی گرفته تا ساخت ماسک، بستهبندی داروهای گیاهی، تعمیر لوازم یا تولید محتوای دیجیتال، این مشاغل میتوانند اقتصاد را زنده نگه دارند.
بهویژه برای زنان، سالمندان و افراد ناتوان از خروج از خانه، این مشاغل فرصتی برای مشارکت اقتصادی، حفظ استقلال مالی و تقویت حس معنا در شرایط دشوار هستند. دولتها میتوانند با ارائه زیرساختهای دیجیتال ساده، خطوط ارتباطی امن و مشوقهای مالی خرد، از این ظرفیت نهفته برای تقویت پایداری اقتصادی بهرهبرداری کنند.
گردش پول، نه احتکار آن
یکی از اشتباهات خطرناک در شرایط بحران، خارج کردن پول از گردش است. وقتی مردم از ترس آینده، پول نقد را نگه میدارند یا در معاملات مشارکت نمیکنند، اقتصاد دچار رکود و مرگ تدریجی میشود. جریان پول مانند جریان خون است، اگر متوقف شود، اندامها فلج میشوند.
در این شرایط، استفاده از خدمات بانکی دیجیتال، پرداختهای خرد، تراکنشهای محلی و اعتماد به سیستمهای مالی درونمحلی، اهمیت ویژهای دارد. اگرچه برخی زیرساختها ممکن است در جنگ آسیب ببینند، اما تجربه کشورهای درگیر نشان داده که شبکههای سادهی مالی مانند کیف پولهای موبایلی یا تراکنشهای آفلاین میتوانند راهحل مناسبی برای ادامه مبادله باشند.
داوطلبان اقتصادی، شکلگیری شبکههای همیاری مردمی برای پایداری مالی
در روزهایی که منابع کمیاب میشوند، برخی از شهروندان داوطلبانه وارد میدان میشوند؛ نه برای جنگ، بلکه برای زندگی. از شبکههای همیاری غذایی گرفته تا صندوقهای محلی قرضالحسنه، از تعمیرگاههای رایگان تا کمپینهای جمعآوری کمک برای کارگاههای آسیبدیده، مردم نقش داوطلبان اقتصادی را ایفا میکنند.
این اقدامات، بیش از آنکه جایگزین سیاستهای رسمی باشند، مکمل آنها هستند. اعتماد اجتماعی، شفافیت و همدلی، سه مؤلفه اصلی موفقیت این شبکههاست. در بحرانهایی مانند زلزله بم یا سیل گلستان، این مدلهای داوطلبانه توانستهاند نقش حیاتی در زنده نگه داشتن معیشت ایفا کنند؛ اکنون در جنگ، باید از آنها الهام گرفت.
اقتصادِ پس از آتش: آمادگی برای بازسازی از همین امروز
جنگ تمام میشود، اما خرابیهای آن اگر با برنامهریزی مواجه نشود، باقی میماند. بازسازی اقتصادی، فرآیندی است که باید همزمان با بحران آغاز شود. کسبوکارهایی که اکنون بذر بقا را میکارند، فردا پایههای رشد خواهند بود. سرمایهگذاری در مهارتهای دیجیتال، حفظ ارتباط با بازارهای بیرونی، و تلاش برای مستندسازی آسیبها و ظرفیتها، همه بخشی از نقشه راه بازسازی هستند.
مردمی که در زمان جنگ فقط به نجات جان فکر میکنند، شاید زنده بمانند؛ اما مردمی که همزمان به اقتصاد نیز توجه دارند، آینده را نجات میدهند. بازسازی پس از جنگ، نه با سیمان و میلگرد، بلکه با امید، اعتماد و مشارکت اقتصادی آغاز میشود.
بقا در میدان اقتصاد، با سلاح خلاقیت و مشارکت
در نهایت، کمک به اقتصاد در زمان جنگ، یعنی مقاومت در برابر فروپاشی روانی، مالی و اجتماعی. یعنی ماندن در میدان کار، حتی وقتی سلاحی در دست نداری. یعنی چرخاندن چرخ کسبوکار، حتی با حداقل امکانات. جنگ اقتصاد را تهدید میکند، اما خلاقیت، مشارکت و همبستگی مردمی میتواند آن را نجات دهد.
در روزگاری که توپ و تانک حرف اول را میزنند، شاید مهمترین مقاومت، همان خرید ساده از همسایهای باشد که نان میپزد، یا پرداخت بیمنت به تاکسی محل، یا راهاندازی یک کارگاه خانگی کوچک. اقتصاد جنگ، اقتصاد زندههاست؛ و هرکس که زنده است، سهمی دارد، حتی اگر فقط یک ریال، یک ایده، یا یک دست یاری باشد