رابطه پدرها باید با دخترها چگونه باشد؟
تاثیرگذارترین افراد در زندگی و سرنوشت هر کودکی، والدین او هستند. معمولا بیشتر از نقش، مسئولیت و اهمیت مادر در تربیت کودک سخن گفته میشود و کم تر پیش می آید اهمیت پدر و تاثیر او در زندگی فرزندان بررسی شود.
هنوز مدت زیادی از زمانی نگذشته که پدرها نقش رئیس خانه را بازی میکردند و همواره سعی میکردند بین خود و فرزندانشان شکافی ایجاد کرده و حریمها را نگه دارند.امروز برخلاف دیروز پدرها به فرزندانشان بسیار نزدیک شدهاند. موضوعی که تکرار آن هیچگاه اشتباه نیست. اینکه پدر هم به اندازه مادر برای کودکان مهم و باارزش است و برقراری تعادل بین روابط این دو با فرزندانشان میتواند از نظر روانی سبب رشد صحیح کودکان شود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آفتاب ، برخلاف بسیاری از پسرها، پدر برای دختر نوعی «تایید» است و معمولاً اولین مردی است که در زندگی خود میشناسد و به همین دلیل و دلایل دیگر روابط بین شان به طور ناخودآگاه برای هر دو طرف اهمیت و برتری خاصی دارد.با توجه به اهمیت موضوع این روزنامه در این زمینه با عاطفه کیانی نژاد، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی به گفتگو نشسته که در ادامه میخوانید:
وی در ابتدا گفت: در فرهنگ شرقی مسئولیت تربیت فرزند بر عهده مادر است. پدر بیشتر نقش نان آوری دارد و کمتر در امر فرزندپروری مشارکت میکند یا به نوعی مشارکت داده میشود. در ارتباط با بچهها نقش مادر- چه یک مادر سنتی باشد، چه مادری امروزی - مشخص و واضح است. اما هنوز در جوامع شرقی برای رابطه پدر و فرزند علی الخصوص پدر و دختر تعریف مشخصی وجود ندارد و غالبا سبک تلطیف شده قدیمی هم چنان ادامه دارد. البته این قاعده استثناهایی هم دارد. بعضی پدرها به اندازه مادر در تربیت دخترشان دخیل هستند و در این باره حتی گاهی بیش از مادر احساس مسئولیت میکنند.
کیانی نژاد در ادامه خاطرنشان کرد : به طور کلی نوع رابطه کودک با والد غیر هم جنس مستقیما بر نوع رابطه او در بزرگسالی با غیر هم جنس تاثیر میگذارد. به عبارتی دیگر شکل ارتباطی پسربچه با مادر و دختربچه با پدر زیربنای رابطه هر کدام از آنها را با همسران آینده شان تشکیل میدهد. این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در ادامه اظهار کرد : در صورتی که رابطه پدر و دختر با یکدیگر سرد باشد، دختر در ارتباط با مردها دچار مشکلات متعددی خواهد شد که برخی از آنها عبارتند از :
= دخترهایی که به شکل افراطی و مبالغه آمیزی به مرد (یا مردها) میچسبند و دخترهایی که به شکل غیر منطقی و بی دلیل از مردها بیزارند، در کودکی و نوجوانی رابطه خوبی با پدر نداشته اند.
= دخترهایی که در زندگی بزرگسالی با مردهای متعدد وارد رابطه میشوند، از سوی پدر خلاء عاطفی شدیدی را تجربه کرده اند.
= دخترهایی که در رابطه نمی توانند از خطاهای طبیعی و انسانی مردها بگذرند و آنها را نمی بخشند، اغلب پدرهایی داشته اند که نسبت به آنها رفتار بی مسئولیتی از خود نشان داده است. همین مثالهای ساده از اختلالات رفتاری در بزرگسالی، به خوبی اهمیت نقش پدر در تربیت دختر را روشن میسازد.
وی در پاسخ به این پرسش که پدران باردار چه کسانی هستند، بیان کرد : صمیمیت یک شبه و بی دلیل ایجاد نمی شود. اگر میخواهید با دخترتان دوست باشید، اول باید در طول زمان دوستی تان را ثابت کنید. این امر حتی پیش از به دنیا آمدن فرزندتان برمی گردد. دوران بارداری برای مادر یک پروسه سخت و پر مشقت است. نقشی که شما به عنوان همسر در تامین آرامش و آسایش همسرتان ایفا میکنید، بر روابط پدر فرزندی تاثیر مستقیمی میگذارد. در صورتی که به خوبی از عهده اش بر بیایید، اولین قدم را برای دوست شدن با دخترتان برداشته اید. به پدرهایی که در دوران بارداری همسرشان مسئولیتهایی از قبیل برقراری آرامش مادر و فرزند را برعهده میگیرند، در اصطلاح" پدر باردار" میگویند. در واقع تعبیری ست که نشان میدهد که شما هم درست به اندازه خانم در قبال کودک آینده تان احساس مسئولیت میکنید و درگیر تولد و تربیت فرزند عزیزتان هستید.
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در ادامه اظهار کرد : شاید این طور به نظر بیاید که اغلب آقایان تمایلی به مشارکت در انجام امور مربوط به نوزاد ندارند. اما قضیه قدری پیچیده تر است. گاهی پدر میخواهد در نگهداری فرزند سهیم باشد، اما مادر مانع میشود.
وی در پاسخ به این پرسش که دلایل مخالفت برخی مادران برای اینکه آقایان در نگهداری فرزند سهیم باشند، چیست، ادامه داد : این مخالفت و اجازه ندادن میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. از جمله شایعترین دلایل ممانعت مادر این است که:
= عملکرد پدر را در کارها قبول ندارد. فکر میکند خودش بهتر از پس کارها برمی آید. در حالی که این باور همیشه درست نیست و چه بسا عملکرد بهتر هم باشد. ولی این قضاوت نادرست، راه را بر همکاری در نگهداری کاملا میبندد.
= وقتی پدر کاری را انجام میدهد، مادر مدام به او درباره مسائل گوناگون تذکر میدهد. یا ایراد میگیرد و سعی میکند به پدر ثابت کند اشتباه میکند. در هر صورت غرور مرد جریحه دار میشود یا احساس بی عرضگی به او دست میدهد. بنابراین سعی میکند خود را در مضان سرزنش قرار ندهد و حاشیه امنش را به خطر نیندازد. پس دیگر در نگهداری فرزند به مادر کمک نمی کند.
= مادر به وسیله نگهداری فرزند به نوعی میخواهد توانایی اش را نشان دهد و ثابت کند.در این حالت اگر پدر در نگهداری از فرزند همکاری کند، انگار تواناییهای او زیر سوال میرود و احساس شرمساری میکند. بنابراین به پدر اجازه مشارکت نمی دهد و با هر مشقتی خوشد را مسئولیت نگهداری از فرزند را به عهده میگیرد.
= مادر از برقراری ارتباط صمیمانه دختر با پدر ناخودآگاه احساس نگرانی میکند. این نگرانی متوجه هر دو طرف میشود. یعنی ممکن است مادر از اینکه همسرش دخترشان را بیشتر از او دوست داشته باشد، ناخودآگاه دلش نخواهد آن دو رابطه صمیمانه ای داشته باشند. یا دلواپس این باشد که دختر بیش از اینکه به او (مادر) وابسته شود، به پدر علاقه نشان دهد. کیانی نژاد بیان کرد : دلیل ممانعت از شکل گیری رابطه صحیح دختر و پدر هر چه میخواهد باشد؛ نتیجه یکسان است. کودک به راحتی متوجه این اختلاف نظر بین پدر و مادر میشود و میفهمد آن دو یکدیگر را قبول ندارند. در نتیجه هر دو تکیه گاه را از دست میدهد. وی با بیان این نکته که "دخترها به دنبال جلب توجه پدرهستند"، عنوان کرد : دختر از سن سه تا پنج سالگی گرایش بیشتری به پدر پیدا میکند. این گرایش شکل و شمایل یک رابطه عاطفی را دارد. دختر، مادر را رقیب خود میداند و دست به هر کاری میزند تا توجه پدر را از مادر برباید و از آن خود کند. مثلا وقتی پدر و مادر کنار هم مینشینند، میآید و به زور خودشان را بین آن دو جا میکند. به پدر میچسبد. مدام نظر بابا را درمورد ظاهرش میپرسد. رقابت بین مادر و دختر در این سن طبیعی است. اما باید برخورد صحیحی با آن صورت بگیرد. این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در ادامه متذکر شد: دختر در سنین سه تا پنج سالگی میفهمد عشق پدر، مادر است. بنابراین تلاش میکند پدر را از چنگ مادر در بیاورد. اگر پدر همیشه و بی هیچ ملاحظه ای به دختر برتری بدهد و به او عشق بورزد، ناخودآگاه یک الگوی رفتاری با جنس مخالف در ذهن کودک نقش میبندد؛ دخترهایی که موفق میشوند بابا را تصاحب کنند، در بزرگسالی هم بیشتر سراغ مردان متاهل میروند و به شیوههای مختلف سعی میکنند مرد را از چنگ همسرش در بیاورند و با ارتباط برقرار کنند. از طرفی دیگر سردی و بی محبتی پدر هم میتواند همین قدر مخرب باشد و دختر در بزرگسالی به مردها اعتماد ندارد. یا به جبران محبت پدر با افراد نامناسب رابطه برقرار میکند یا روابط متعدد با جنس مخالف برقرار میکند. کیانی نژاد در پایان گفت : بهترین روش این است که بخصوص در سنین سه تا پنج سالگی پدر بی محابا به دخترش محبت کند و توجه نشان دهد. حتی شاید دخترها سعی کنند رفتارهای بزرگ ترها را ( مثل مادر) تقلید کنند. مثلا آرایش کنند و به لباس و سر و وضعشان بیش از حد اهمیت بدهند. اشکالی ندارد! پدر نباید برخورد تندی نشان بدهد. بلکه از دخترش تعریف کند و بگوید چقدر زیبا شده است و چقدر او را دوست دارد. اما حتما لازم است که مرزها را مشخص سازد. به این ترتیب که در عین مهربان بودن با دختر مثلا وقتی میخواهد شب را در اتاق خواب والدین بخوابد، پدر ( نه مادر!) باید به او بگوید که اینجا اتاق خواب او و مادر است و حالا او میخواهد کنار مادر بخوابد. یا وقتی مثلا حین تماشای تلویزیون دختر میآید بین او و مادر بنشیند، با ملاطفت و مهربانی بگوید که دلش برای مادر تنگ شده و میخواهد قدری هم کنار مادر بنشیند و با او صحبت کند یا فیلم ببیند. این لحظات برای کودک بسیار دردناک و تلخ است. اما مطمئن باشید که آسیبی به روان او نمی زند. در واقع او برای رشد صحیح به این شکست احتیاج دارد. یاد میگیرد که نتوانسته است، پدر را مال خود کند و جایگاه واقعی پدر، مادر و خود را در مییابد.