
فقیران چگونه بار هزینههای پنهان انرژی را بر دوش میکشند؟

سالها انگاره پرمصرفها مرفهنشین هستند، ذهن سیاستگذار را درگیر خود کرده اما دادههای جدید خلاف این حرف را اثبات میکند.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از فارس، تصورش سخت بود؛ همان مردمی که سالها در سخنرانیهای کارشناسی، بهعنوان «مرفههای انرژیخوار» معرفی میشدند حالا زیر نور اعداد و ارقام، چهره دیگری نشان میدهند.
گزارهای کهنه، مثل بخاریهای دودزده قدیمی، اینبار با وزوز دادههای رسمی خاموش شد. تحقیقات تازه، خط بطلانی کشیده بر باوری که دههها سیاستگذاریها را هدایت میکرد: «پرمصرفها، ثروتمند نیستند.»
زمزمههای یک اسطوره
سالها بود که هرگاه صحبت از اصلاح الگوی مصرف گاز میشد، انگشت اتهام به سمت دهکهای بالایی میچرخید.
تصویر عمارتی بزرگ در شمال تهران، با شومینههای روشن و پنجرههای باز، نماد «پرمصرفی» بود.
سیاستهای تنبیهی تعرفهها، یارانههای هدفمند و حتی گفتمان رسانهای، همه بر این فرض بنا میشد که «بالاترین دهکها، گرانترین قبضها را میپردازند.».
اما دادههای وزارت کار و شرکت ملی گاز، روایتی متفاوت تعریف میکنند؛ گویی فقر و غنا، هر دو در دامن زدن به آتشِ مصرف گاز دست دارند.
رقص اعداد در سرما
تحلیل دادههای ۱۰ میلیون مشترک گاز طبیعی، پرده از واقعیتی شگفت برداشت.
از میان ۵۰ درصد پُرمصرفهای کشور، تنها ۹.۵ درصد متعلق به دهک اول (فقیرترین) و ۸.۲ درصد به دهک دهم (ثروتمندترین) است.
دهکهای میانی (۴ تا ۷) با سهم ۱۱.۵ تا ۱۰.۱ درصدی، بالاترین سهم را در پُرمصرفی دارند.
اختلاف سهم دهکها به قدری ناچیز است که نمیتوان الگوی مشخصی از پیوند مصرف و ثروت ترسیم کرد.
«مصرف گاز در ایران، دموکراتیک شده است.» این را سینا حسینی، اقتصاددان انرژی، میگوید: «برخلاف تصور، یک خانهی فرسوده در حاشیهی شهر با عایقبندی خراب، ممکن است به اندازهی یک ویلا در تجریش گاز مصرف کند. فقرِ ساختمان، نه فقرِ صاحبخانه، متهم اصلی است.»
پشت پردهی آمار؛ فقر گرانقیمت
کارشناسان میگویند این آمار، گویای یک تضاد است:
۱. ساختمانهای فرسودهی دهکهای پایین که هر ذره گرمایششان به بهای هدررفت انرژی است.
۲. سیاستِ یارانهی انرژی که مصرفِ بیرویه را برای همهی دهکها مقرونبهصرفه میکند.
۳. فقدانِ آموزش و دسترسی به فناوریهای کممصرف در مناطق محروم.
رضا احمدی، جامعهشناس، هشدار میدهد: «این دادهها نشان میدهد فقرا نهتنها زیر بار تورم، که زیر بار هزینههای پنهانِ انرژی هم له میشوند. یک خانوادهی کمدرآمد مجبور است برای گرمکردنِ خانهاش، سهم بیشتری از درآمدش را نسبت به یک ثروتمند هزینه کند.»
مرگ یک کلیشه، تولد یک چالش
سقوط این گزارهی کارشناسی، پرسشهای تازهای را به سیاستگذاران تحمیل میکند:
آیا افزایش تعرفههای پلکانی، واقعا عدالت را برقرار میکند؟
آیا بهجای تنبیه مصرفکننده، باید به نوسازی زیرساختها پرداخت؟
و آیا وقت آن نرسیده که بهجای دهکها، به «کارایی انرژی» خانهها نگاه کرد؟
همانطور که یک کارمند بازنشسته در حاشیهی مشهد به ما میگوید: «ما نه شومینه داریم، نه پنجرهی دوجداره. همینکه دیوارهای ترکخوردهمان را با پتو میپوشانیم، گازمان سهبرابر میشود. مگر پول داریم که پُرمصرف باشیم؟»
پایان یک داستان
شاید این تحقیق، نقطهی پایانی باشد بر یک قصهی طولانی؛ ثروت، ردای همیشگی پُرمصرفها نیست.
واقعیت این است که در کشوری با ساختمانهای بیمار، یارانههای نامرئی و شکاف عمیق آموزشی، مصرف انرژی به بازیای تبدیل شده که برندهی مشخصی ندارد.