تابوشکنی سعودی
در خیابانهای ریاض، در فروشگاهها و مغازههایش و در اماکن عمومی، پلیس مذهبی عربستان حضوری چشمگیر داشت. آنها میتوانستند وارد حریم خصوصی افراد نیز بشوند و کمتر فرد یا نهادی بود که قدرت چالشگری در برابر پلیس مذهبی را داشته باشد، چراکه مستظهر به قدرت نهادهای دینی بود.
برای مردمانی که دائم در زیر سایهای از ترس میزیستند اواخر زمستان سالجاری لحظهای جدید در زندگی خود داشتند. در گوشهای از شهر و در یک ساختمان 10متری که نماد برنامه اصلاحی 2030 بود فردی حضور داشت که کمتر کسی جرات به چالش کشیدن فرامینش را داشت. یکی از تاجران تاثیرگذار ریاض به گاردین میگوید: «آن لحظه زمانی بود که دولت اعلام کرد قدرتمندتر از پلیس مذهبی است. آن لحظه، لحظهای بود که پلیس مذهبی دیگر اهمیت نداشت. آنها قدرت خود را از دست داده بودند و اعتبار و وجهه خود را نیز.»
گاردین در گزارش خود مینویسد سقوط ناگهانی یکی از ستونهای قدرت در جامعه محصول چهره جدیدی بود که در این پادشاهی رخ نموده بود: محمد بنسلمان. به گزارش دنیای اقتصاد ، گاردین معتقد است بنسلمان اکنون در چهره ناجی و اصلاحگر رخ نموده و میخواهد چهره کشورش را دگرگون سازد. قدرت این شاهزاده زمانی کامل شد که روز چهارشنبه (31 خرداد 96) پدرش او را رسما ولیعهد خود کرد. این «تازهوارد عرصه قدرت» نماینده تغییر در عربستان است.
فرمان پادشاه این است: در اقتصاد بیمار بازنگری کنید، جامعه بسته را باز کنید و تاثیرگذاری کشور را به شکلی محتاطگونه تغییر دهید. پادشاه در انجام این کار بر وظایف محمد افزود و بار سنگین اصلاح چهره کشور را بر دوش او گذاشت. بسیاری در عربستان محمد 31 ساله را تنها راه حل موجود برای تهدید موجودیتی عربستان میدانند. شرکتهای خصوصی اصلاح شدهاند، سینماها در حال بازگشاییاند و کنسرتها هم برگزار میشود(هرچند فقط برای مردان). با این حال، به تعداد بیشتری از زنان اجازه داده شده که رانندگی کنند.
ساکنان ریاض به گاردین میگویند صدای تغییر اکنون طنینانداز است و شنیده میشود. اما سخن گفتن کافی نیست باید عمل شود. «سمیه فیاض»، فروشنده در یکی از بازارهای ریاض به گاردین میگوید: «یقینا چیزی دارد رخ میدهد. حس متفاوتی داریم. دیگر مثل قبل احساس محدودیت ندارم. پیشرفتهایی در آزادیهای فردی بوده زیرا دیگر از کسی نمیترسیم.» با این حال، طی دو سال اخیر این کشور درهای اقتصاد خود را به روی سرمایهگذاران گشوده، جنگ در یمن را شروع کرده، قرار است سهام آرامکو را در بورس عرضه کند و قطر را تحریم کرده و الخ. محمد در این دو سال خود را به چهرهای قدرتمند در درون خاندان سلطنت و جاهای دیگر تبدیل کرده است. «تغییر» محدودیتهایی بر اقتدار دولت داشته و اراده جمعیتی در حال انفجار را تا حدودی مهار کرده است. میتوان گفت اگر این تغییرات مطرح نمیشد و ندای تغییر سر داده نمیشد جمعیت معترض چه بسا تاکنون به حالت انفجار در آمده بودند. ندای تغییر همچون هواکشی برای خروج بحران یا تنفسگاهی برای آسایش رژیم عمل کرده است. اما تغییر دیگری هم رخ داده است: «گذار نسلی.» در کشوری که «سرزمین پیرمردان» نامیده میشود و مشخصه اصلی آن تا دوران ملک عبدالله (پادشاه پیشین) محافظهکاری بود، اکنون شاهد یک تغییر جهت بهسوی جوانگرایی هستیم. ملک سلمان سیاست «پیرمردگرایی» را وانهاده و دست به تابوشکنی زده است. این پیرمرد 81 ساله در روزهای آخر عمر، پسرش محمد را از فرش به عرش رساند تا هم جوانگرایی را وارد ساختار قدرت در عربستان کند (همان گذار نسلی) و هم قدرت را در نسل فرزندش محمد نهادینه کند. این محمد اما ویژگیهایی دارد: بهعنوان شاهزادهای «خارج نرفته» شناخته میشود؛ برخلاف سایر شاهزادهها که آمریکا را بهعنوان مقصد تحصیلی برمیگزینند او همواره در داخل مانده و در عربستان تحصیل کرده است؛ همواره صندل به پا دارد؛ اجازه میدهد دیدگاههایش به چالش کشیده شود تا چهرهای دموکرات از خود نشان دهد اما دیدگاههایش را تغییر نمیدهد. گاردین به نقل از دیپلماتهای غربی مینویسد: «برخی مقامهای ارشد میگویند آنچه در عربستان رخ میدهد یک انقلاب فرهنگی است.» با این حال، مشکل دیگری هم هست: ارتباط میان نهاد دینی با نهاد پادشاهی. نوسازی این پادشاهی ممکن است با مانع دینی در داخل مواجه شود اما نکته این است که وابستگی متقابل این دو نهاد و اتکایی که به هم دارند ممکن است به دو طرف کمک کند که بر مشکلات فائق آیند بدون اینکه حریمشان خدشهدار شود.