در انتهای دالان تنهایی
از ابتدای تیرماه که سردی فضای رقابتهای انتخاباتی در پی اعلام اسامی نفرات تایید صلاحیت شده، ساحت سیاست ایران را با دلمردگی و یاس همراه ساخته بود، دوگانهی پزشکیان-اصولگرایان رفته رفته تنور انتخابات را گرم کرد.
ابعد از شوک عدم مشارکت ۶۰درصدی در دور اول، سنگ تمام کمپین دکتر پزشکیان با حضور ستارههای سیاسی و دانشگاهی موفق شد مرددین را با تبعات پیروزی جلیلی مواجه نماید. ترس از سقوط، باعث شد برخی از عقلای قوم نیز همراه با بخش بزرگی از مرددین در صف رای به پزشکیان حاضر شده و در دور دوم با اختلاف قابل قبولی این نمایندهی مجلس که تا یک ماه پیش از آن در آرامش به طبابت و مردمداری مشغول بود را به یکباره به دهان اژدهای سیاست بیاندازند. کت و شلوار ریاست جمهوری برای پزشکیان لباس ناراحتی بود که اصلاحطلبان و شورای نگهبان برایش بریده و دوخته بودند. این پزشک کمحاشیه در طول رقابتهای انتخاباتی بارها گفت من میدانم که نمیدانم چه باید بکنم، اما مشاورینی برای خود برگزید که هم سرمایه اجتماعیاش شدند و هم در کوران مناظرات و مجادلات یاریگرش بودند. او نه عدد و رقم میدانست نه دیپلماسی خارجی بلد بود، فقط آمده بود که در یک دست نهجالبلاغه و در دست دیگر ترازو بگیرد و حق را به حقدار برساند. از برنامههایش که میپرسیدند، به برنامهی هفتم توسعه ارجاع میداد و از ایدهآلش که میپرسیدند به وحدت کلمه و حقمداری تاکید میکرد.
سرانجام با کسب رای ملت، به ناگاه خود را در حلقهی محافظان رییس جمهور و در صف اول ولایتمداران دید و یادش افتاد هرآنچه در کوران رقابتها از اصول و فروع اقتصاد و سیاست خارجی و حقوق اجتماعی بانوان و اقوام و اقلیتها بر زبان رانده بود، در پس جادهی صعبالعبور سیاست داخلی، کیمیایی نادر است. درست در روزی که ادای سوگند به اجرای قانون اساسی میتوانست برای او و دولتش خاطرهساز و نقطه عطفی مبارک در تاریخ معاصر باشد، شبیخون امنیتی اسراییل، قلب طبیب حاذق را لرزاند. او حالا دیگر نمیداند راهحل هضم این بحران، بازوی دیپلماتیک اوست یا قوای حاضر در میدان. نمیداند باید کاپشن بهاره به تن کند و اهداف اقتصادیاش را پی بگیرد، یا فانوسقه ببندد و از اتاق جنگ کشورش را مدیریت کند.
در این شش و بش، تاریخ اعلام اسامی وزرا فرا میرسد. شورای راهبری که دکتر محمدجواد ظریف برای انتخاب وزرا تشکیل داده بود و بیش از ۴۵۰ نخبه را مامور بررسی و اعلام فهرستی از کاندیداها کرده بود، از چپ و راست تحت فشار همان همیشگیهای ذینفوذ بود. در نهایت نیز خروجی اولویتهای این شورا، سه وزیر از ۱۹ وزیر شد. هفت نفر هم ناپلئونی از شورا وارد لیست نهایی شدند و نُه نفر دیگر نیز از همان همیشگیها انتخاب شدند. البته بهجز معاون اولش، به نظر میرسد رییس دفتر و سایر معاونینی که تا کنون انتخاب شدهاند تا حدودی با سلیقه خود رییس جمهور تعیین شده باشند. پاشنه آشیل این انتصابات، آقایان آذری جهرمی، طیبنیا، عبدالعلیزاده و ظریف هستند. برندهایی که اصلیترین King Makerها بودند. آذری جهرمی از همان اول و با آمدن نام اصلاحطلبهای پیر قهر کرد و خانه نشین شد. ظریف اما کمی دیپلماتیک عمل کرد و تا روز شنبه که رسماً استعفا کرد، کجدار و مریز پیش رفت و از جان مایه گذاشت؛ هرچند پیشتر و در کسوت وزیر خارجه و وزیر خارجهی سابق و اسبق هم بارها صابون تندروی به تنش خورده بود و این وضعیت برای او قابل پیشبینی مینمود. طیبنیا از اول گفت هستم ولی سِمت نمیگیرم؛ همان هم شد. عبدالعلیزاده هم مانند یک سناتور جنتلمن آمد، پیروز شد و رفت. اینکه چرا تنها سه نفر از اولویتهای آن شورا به مجلس معرفی شدند، دستکم دو دلیل دارد: یک دلیل آن است که برندها خوب میدانند دولت چهاردهم دولت منازعات و کشمکشهای داخلی و عرصهی نبردهای بینالمللی است و دامن خود را به آهستگی جمع میکنند و برای دولت آرزوی موفقیت میکنند. دلیل دوم هم امتیازگیری همان همیشگیها و الزام به اصل تایید برخی از وزرا از مراجع عالیتر است. اگرچه برای اصحاب سیاست این صحنه بسیار عادی و عاری از عجایب است، اما همذات پنداری جامعهی بحرانزدهی ایران با مظلومیت اساتید اخراجشده از دانشگاه که حامیان اصلی پزشکیان بودند، و فریادهای بلند رییس جمهور پزشکیان در انزجار از تحدید جامعهی واقعی و مجازی با طرحهای نورانی و انسدادی، و اکران تصویر حقمداری و رعایت حقوق شهروندان از هر طیف و قوم و عقیده، موجب نوعی دلخوشی و گاهی نشئگی امید به تغییر شد که اینک و با شوک اسامی اعلامی و استعفای ظریف، به یکباره موجی از تردید و دلسردی را در میان رای دهندگان ایجاد کرد. کارزار انتخاب وزرا برای پزشکیان سختتر از کارزار انتخابات است؛ چرا که او اینبار تنها است و با موجی از انتقادات از سوی یاران و طرفدارانش روبروست.
باید دید آیا سید اصلاحات میتواند معجزهای کند یا باید دست پزشکیان را از دست اصلاحطلبان جدا دید.
آیا او همانگونه که در مناظرهی آخر از تحزب تبرّی میجست، بعد از این نیز خود را مستقل از احزاب میداند یا توفیق خود را در حفظ ارتباط با اصلاحات و شاهکلیدهای آن میبیند. دولت چهاردهم در ابتدای راه است و نه ارکان اقتصادیاش کامل شده و نه حتی میداند قرار است بر استراتژی توسعه متمرکز شود یا جنگ با اسرائیل؛ اما باید به خوبی بداند که این دو راهبرد با یکدیگر قابل جمع نیستند. شاید بتوان ۱۰۰ روز دیگر قضاوت نسبی از عملکرد پزشکیان و کابینهاش داشت، ولی اکنون تنها میتوان برای او آرزوی موفقت کرد. چرا که برخی این را آخرین فرصت سیاستورزی مسالمتآمیز در این کشور میدانند.
طوفان عزیزی
۲۱ مرداد ۱۴۰۳