x
۱۵ / مرداد / ۱۴۰۳ ۱۹:۴۹

ترور هنیه در تهران مانند ۱۱ سپتامبر در آمریکاست/ نفوذ چه شکلی است؟

ترور هنیه در تهران مانند ۱۱ سپتامبر در آمریکاست/ نفوذ چه شکلی است؟

همان گونه که آمریکا از فرصت 11 سپتامبر برای از بین بردن مخالفانش در دنیا استفاده کرد، ایران هم باید ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران را سکوی پرشی برای سیاست های امنیتی خود قرار دهد.

کد خبر: ۲۰۰۱۰۳۶
آرین موتور

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از خبرآنلاین، ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران، همانند ۱۱ سپتامبری است که باید سکوی پرشی برای سیاست های امنیتی ایران شود. همان گونه که آمریکا از فرصت ۱۱ سپتامبر برای از بین بردن مخالفانش در دنیا استفاده کرد و کوشید ساختار امنیتی جدیدی را در جهان بنا نهد، در ایران نیز ترور هنیه باید سرآغاز حمله گسترده داخلی به جریان نفوذ و قلع و قمع نفوذی هایی باشد که می کوشند ایران را به زمین بازی اسرائیل تبدیل کنند. کور کردن خط نفوذ در داخل، نه تنها منافاتی با برخورد با اسرائیل در داخل سرزمین های اشغالی ندارد که مقدمه و لازمه آن نیز هست.

بنابر روایت عصرایران، اما چگونه می توان خط نفوذ را تشخیص داد؟ قطعاً نیروهای امنیتی بهتر از هر کس دیگری با اصول این کار آشنایند. اما برای روشن شدن کلیت موضوع می توان چند جلسه فرضی در سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) با موضوع "راهکارهای اجرایی زدن ضربات کاری و راهبردی به ایران" تصور کرد. آیا به نظر شما، طرح این موارد در چنین جلسه هایی ای دور از ذهن است؟

۱ - صورت مسأله: ایران سرزمینی گرم و نیمه خشک است و در تمام تاریخ این این، "آب" جزو موضوعات محوری این سرزمین بوده است. کاری کنیم که "مسأله آب" در ایران به "بحران دائمی" تبدیل شود.

روش مصوب: جلوگیری از انتقال تکنولوژی های مدرن و کارآمد مدیریت آب با استفاه از تحریم و محدودیت های بانکی و ممانعت از سرمایه گذاری و نیز دستور دادن به عوامل نفوذی در ایران که به اسم کمک به کشاورزان، مجوز کشت در زمین های کم آب و نیز حفر پرتعداد چاه را صادر شود.

نتیجه: با حفر بی ضابطه چاه ها، میزان برداشت آب، از ذخایر زیر زمینی و توان تجدید آن فراتر می رود، دریاچه ها و رودخانه ها (مانند دریاچه ارومیه و زاینده رود اصفهان) خشک می شوند. زمین های جدید زیر کشت می رود و دولت ناگزیر از آب رسانی است و این، به بحران آب ضریب می دهد(در برخی مناطق، در تپه های نزدیک سدها، که هیچگاه کشت انجام نمی شد، ولو با پمپاژ آب، زمین های زراعی جدید و پرمصرف ایجاد شده است). فرو نشست زمین اتفاق می افتد و زمین، از زیر، شهرها، روستاها، تاسیسات صنعتی، جاده ها و زیرساخت های دیگر را می بلعد (کاری که بمباران گسترده نمی تواند انجام دهد).

همچنین با عدم سرمایه گذاری در ایران، این کشور در همه زمینه ها از حراست منابع آبی گرفته تا انتقال و هدررفت و بازچرخانی آب محروم می شود و وارد دوره نابودی سریع منابع آبی و متعاقب آن، زوال تمدنی می شود.

۲ - صورت مسأله: در ایران رهبران فکری و نیز افرادی وجود دارند که می توانند در بزنگاه ها افکار عمومی را به سمت منافع عمومی سوق دهند. باید این باید این جریان را از بین برد تا ایران فاقد مرجع فکری و سیاسی شود.

روش مصوب: عوامل ما در داخل، این افراد را شناسایی و برای خنثی سازی آنها اقدام کنند. درباره آنها دروغ و شایعه بسازند و آنان را مرتبط با بیگانگان و ضددین و ضدانقلاب و ضد مردم و غربگرا و حامی همجنسبازان و بی بند و باری جنسی و... معرفی کنند. برایشان پرونده سازی کنند و آنقدر درگیر مصائب نمایند که تمام توان و زمان آنها به جای اثرگذاری بر جامعه صرف خنثی سازی توطئه هایی شود که علیه شان صورت می گیرد.
دوستان ما همزمان افراد خودی را پررنگ کنند و از آنها چهره هایی دلواپس اسلام و انقلاب و ایران بسازند و جایگزین کنند و به مراکز تصمیم سازی نفوذ دهند.

نتیجه: اگر تا دیروز، افرادی - اعم از روحانیون و سیاستمداران و استادان دانشگاه و نویسندگان و سایر گروه های فکری مرجع - بودند که مثلاً یک سوم یا حتی نیمی از جامعه آنان و حرف و مسیرشان را بپذیرند، با ترور شخصیت های مستمری که شده، الان چنین افرادی وجود ندارند و تشتت و چندگانگی به طور آشکاری بر فضای فکری و سیاسی ایران حاکم است.

۳ - صورت مسأله: باید موضوع زن و حجاب در ایران به "مسأله اختلافی" تبدیل شود و بخش عمده ای از انرژی روانی و مادی جامعه و حکومت ایران در این زمینه هدر برود.

روش مصوب: عوامل داخلی ما با شعار دفاع از احکام دین و حجاب و عفاف، دو قطبی سازی را شروع کنند و نهادهای تصمیم گیر و اجرایی را به سمت برخوردهای تند و سلبی هدایت کنند.

نتیجه: از آنجا که علم می گوید مقولات فرهنگی و فکری با روش های سلبی همسو نیستند، نهایتاً نه تنها روز به روز بر بی حجابی افزوده می شود که نوعی مقاومت و بیزاری از حجاب در جامعه ایران شکل می گیرد.

۴ - صورت مسأله: ایران با اعضای شورای امنیت و آلمان توافقی به نام برجام کرده و تمام تحریم های ایران از بین رفته است. ایران بدون تحریم، یعنی بازسازی یک ابرقدرت اقتصادی در خاورمیانه. باید جلوی اجرایی شدن این توافق را بگیریم و اقتصاد ایران را مجدداً زمین بزنیم.

روش کار: عوامل داخلی ما در ایران، برجام را وادادگی و خیانت تیم مذاکره کننده و منهدم کننده توان هسته ای ایران و نیز محلی برای نفوذ غرب به ایران معرفی کنند. عوامل ما در آمریکا نیز برای لغو این توافقنامه تلاش کنند.

نتیجه: برجامی که رشد اقتصادی ایران را به بالاترین سطح و تورم را به کمترین میزان رسانده و نرخ ارز را کنترل کرده بود، از بین رفت و ایران وارد رکود و تورم و چند برابر شدن نرخ ارز و نارضایتی عمومی و نهایتاً روی کار آمدن دولت جدید با شعارهای ضدبرجامی شد. روند سرمایه گذاری خارجی در ایران متوقف شد که آثار آن در همه جا مشهود است، به عنوان مثال، عدم سرمایه گذاری در صنعت برق، باعث اخلال در توان تولید و انتقال برق در ایران شده که خود این امر، به تعطیلی گسترده کارخانه ها و توقف تولید به منظور تامین برق شهری شده است. با در زمینه بنزین، به دلیل عدم سرمایه گذاری خارجی و عدم استفاده از تکنولوژی های روز، بنزینی که تولید می کنیم، گران تر و کم کیفیت تر است یا هزینه استخراج نفت مان ۴۰ درصد بالاتر از روش های جدید استخراج است که در مقیاس کلان به معنای آسیب نامرئی و واقعی میلیاردها دلاری است و ... .

۵ - صورت مسأله: خبر رسیده که ایران موفق شده قراردادی با امارات منعقد کند و گازی را که روی فلرها می سوزد، به شرکت کرسنت بفروشد. این قرارداد گازی، "ارتباط استراتژیک مبتنی بر انرژی" بین دو کشور برقرار و امارات را به ایران وابسته می کند. این ارتباط و وابستگی می تواند طرح های فشار بر ایران را تا حد زیادی خنثی کند. پس باید کاری کنیم که این قرارداد محقق نشود تا هم ایران به درآمد نرسد و هم روابط دو کشور به هم پیوند نخورد.

روش مصوب: به عوامل خودمان در ایران خط می دهیم که به بهانه هایی مانند قیمت گاز ، کل قرارداد را هوا کنند.

نتیجه: گازی که قرار بود صادر شود و برای ایران دلار بیاورد و ارتباط استراتژیک ایجاد کند، روی فلرها سوخت و دود هوا شد. شرکت اماراتی علیه ایران شکایت کرد و موفق به دریافت حکم چند میلیارد دلاری علیه ایران شد. نه تنها ایران پولی نگرفت که باید پول هم بدهد؛ یک موضوع اختلاف برانگیز به اختلافات  داخلی ایران افزوده شد. یک تیر و چند نشان! بازی حساب شده تر از این؟!

۶ - صورت مسأله: مردم ایران باید درگیر سلامت باشند.

روش کار: باید در گام اول، جامعه پزشکی در ایران بدنام شود. سپس زمینه های خروج آنها از ایران فراهم شود. همچنین با طرح هایی مانند غربالگری، کاری کرد که درصدی از خانواده های ایرانی به طور مادام العمر درگیر فرزندان معلول شوند. عدم ارتباط با دنیا نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم بر سلامت ایرانی ها اثر می گذارد. بنابراین باید برای انزوای ایران از طرقی مانند تحریم و لیست سیاه fatf برنامه ریزی کرد.

نتیجه: جامعه ایران روز به روز از منابع انسانی حوزه سلامت خالی می شود. آلودگی هوای ناشی از خودروها، سوخت و صنایع فرسوده سم ۲۴ ساعته فضای ایران شده است. تجهیزات پزشکی اندک و عمدتاً قدیمی اند و برای یک MRI ساده که در تمام دنیا همان روز تجویز پزشک صورت می گیرد، در برخی مراکز استان ها باید نوبت ۳ تا ۶ ماهه گرفته شود. داروهای خارجی نمی رسد و بسیاری از داروهای داخلی، به اندازه مشابه های خارجی شان مفید نیستند و دهها مورد دیگر که خروجی اش خواهد بود جامعه ای با مردمانی بیمار و خانواده هایی که جز بیمارداری، کار دیگری نمی توانند بکنند و این یعنی فلج کردن خانواده ها به عنوان سلول های بنیادین توسعه.

۷ - صورت مسأله: باید از نوسازی ناوگان هوایی ایران جلوگیری کنیم.

روش کار: به عوامل مان در داخل دستور دهیم وقتی مدیران بوئنیگ به ایران آمدند تا در دوران برجام با ایران وارد مذاکرات فروش هواپیما شوند، شروع به تهدید آنها کنند. حتی در دوران خاتمی نیز که طبق یک توافق قرار شد آمریکا به جای پول های بلوکه شده، به ایران دهها فروند بوئینگ بدهد، با شعارهای به ظاهر ارزشی و مبارزه با استعمار آمریکا، به اتوبوس حامل توریست های آمریکایی که در آن یک مسافر ویژه حضور داشت، حمله شود.

نتیجه: ایران که زمانی خطوط هوایی اش جزو سرآمدان جهان بود، اکنون در شرایطی قرار دارد که نمی تواند یک هواپیمای نو و در خور شأن مردم بخرد. ناوگان فرسوده هوایی ایران، یکی از رنج ها و رنجش های مردم ایران است.

۸ - از این دستور کارها بسیار می توان پشت سر هم ردیف کرد. ما البته خبری از آنچه در موساد می گذرد نداریم و نیز مدعی نیستیم آنچه نوشتیم و اتفاقاتی که در زمینه های فوق رخ داده، ریشه در موساد و نظایر آن دارد. بلکه یک حرف منطقی داریم: وقتی مجموعه ای از تصمیم گیری ها و اتفاقات که تقریباً پشت سر همه شان، یک جریان خاص وجود دارد، به طور تکرار شونده ای به زیان ایران تمام می شود، حتماً باید با بدبینی و تردید به آن نگریست. مثلاً خروجی ۷ مثال فوق، آیا به زیان ایران تمام نشده است؟

ممکن است یک فرد یا یک جریان سیاسی خاص، اشتباهاتی مرتکب شود که طبیعی است ولی ممکن نیست این اشتباهات - حتی در بدیهیات - تبدیل به فرمول دائمی شوند و دست بر قضا(!) همه شان هم به زیان ایران و به نفع اسرائیل تمام شوند. شناسایی کلیت جریان نفود، کار سختی نیست، فقط باید دید این فرمول کجا و توسط چه کسانی به طور مستمر دارد کار می کند؟

نوبیتکس
برچسب ها:
اسرائیل
ارسال نظرات
x