اصل فراموش شده در مدیریت کسب و کار
رهبر هر سازمان در هر اندازهای تاثیر فوقالعادهای بر آن سازمان و بهرهوری آن دارد. همه ما سازمانهایی را دیدهایم که قبلا دچار شکست شدهاند و وقتی مدیر جدیدی مسوولیت آنها را برعهده میگیرد، به نحو چشمگیری پیشرفت میکنند.
مدیر جدید سازمان معمولا دارای همان منابع و امکانات مدیر قبلی است یا حتی کمتر از او. اما آنچه مهم است خود مدیر است. برای رهبری سازمان در تمام سطوح، ضروری است که افرادش را به خوبی بشناسد، قابلیتها و محدودیت هایشان را بداند و به روشنی پیشبینی کند که آنها در هر موقعیتی چه واکنشی از خود نشان میدهند. هرچه بیشتر بتوان این کار را انجام داد، بهتر میتوان افراد را رهبری کرد. رهبری بر افراد پیچیده است و برای موفقیت در آن، باید هرکدام را به صورت جداگانه در نظر گرفت. به گزارش دنیای اقتصاد، برای شروع، میتوانید اسامی پرسنلتان را یاد بگیرید و اصلا مهم نیست سازمانی را که اداره میکنید چقدر بزرگ باشد. البته، تنها دانستن اسم فرد به معنای آن نیست که واقعا او را میشناسید، بلکه چیزهای بیشتری وجود دارد که باید انجام دهید. با این حال، یادگیری اسم افراد حتی اگر تعداد زیادی باشند، شروع خوبی است.
از دفترتان بیرون بیایید و با افرادی که رهبریشان میکنید حرف بزنید. آنچه میتوانید درباره افرادتان بدانید و یاد بگیرید تا حد زیادی بستگی به مدت زمانی دارد که آنها را رودررو میبینید. وقتی از اتاق کارتان بیرون میروید و افرادتان را میبینید یا آنها شما را میبینند، نه تنها از آنچه در جریان است مطلع میشوید، بلکه میفهمید افرادتان واقعا چه کسانی هستند و در مییابید که یک کارمند فقط دندانهای در یک چرخ دنده با مهارتهای خاص و کسی که از شما حقوق میگیرد و مقامی را در سازمان تان دارد نیست، بلکه این فرد یک همسر، دوست یا فرزند با امیدها و آرزوها، رویاها، مشکلات، پیروزیها و شکستهای منحصربهفرد خود است که باید دیده شود. هر فرد دارای کیفیتها، تواناییها، قابلیتها و محدودیتهای منحصربهفردی است و در مواجهه با موقعیتهای خاص، معمولا واکنش متفاوتی دارد. برای انجام موفق این کار توصیههای زیر میتواند تا حد زیادی راهگشا باشند:
1) وقتی به سرکشی امور در شرکت زیر نظرتان میپردازید، با آرامش عمل کنید چرا که افرادتان احساسات و عملکرد شما را به خودتان باز میگردانند.
2) در برابر پرسشها و نگرانیها گشاده رو و پاسخگو باشید. برخورد درست یک مدیر با پرسشگری و کنجکاویهای کارکنان میتواند به شکلگیری و گسترش فرهنگ انتقادپذیری و تعامل در شرکت یا سازمان تان کمک شایانی کند.
3) تماشا کنید، گوش بدهید و بگذارید همه این را ببینند. هنگامی که بهعنوان یک ناظر همه چیز را در مجموعه تحت رهبریتان میبینید، هم تسلط بیشتری بر امور مختلف پیدا میکنید و هم حضورتان را به همه اعلام میکنید.
4) مطمئن شوید ملاقاتهای شما اتفاقی و خودجوش به نظر برسد. معمولا کارکنان به ملاقاتهای اتفاقی با مدیرانشان بهعنوان نوعی مچگیری یا سرک کشیدن نگاه نمیکنند و در نتیجه واکنش مثبتی به آنها نشان میدهند.
5) با کارکنان در مورد دلبستگیهای خانوادگی، سرگرمی ها، تعطیلات یا ورزش مورد علاقه آنها صحبت کنید. تجربه نشان داده که گفتوگوهای صمیمانه بین مدیران و کارکنان و پرسیدن احوال خانواده آنها یا طرح موضوعات مورد علاقه کارکنان میتواند معجزههای کاری بزرگی را رقم بزند.
6) به دنبال پیشنهادها باشید تا عملکرد، محصولات، خدمات فروش و... را ارتقا دهید. گاهی اوقات کارمندان و کارگران یک شرکت ایدهها و پیشنهادهایی را مطرح میکنند که شاید به ذهن خلاقترین و کارآمدترین مدیران نیز نرسد. پس به ایدهها و پیشنهادهای کارکنان تان بهطور جدی توجه کنید.
7) تلاش کنید مدت زمان یکسانی را در تمام بخشهای سازمان تان صرف کنید. سرکشی کردن بیش از اندازه و انحصاری مدیران به یک یا چند بخش مشخص در شرکت ممکن است احساس ناخوشایندی را در بین کارکنان آن بخشها به وجود آورد، به نحوی که آنها حس میکنند دائم تحتنظر هستند. همچنین موجب سرخوردگی و مورد بیاعتنایی قرار گرفتن کارکنان سایر بخشها میشود.
8) به آنچه کارکنان به درستی انجامش میدهند توجه کرده و در مقابل دیگران آن را مطرح کنید. تحسین عملکرد مطلوب کارکنان در هر جا و به هر بهانهای تاثیر بسزایی در بهبود شناخت و صمیمیت مدیران و کارکنان نسبت به هم میشود.
9)کارکنان خود را تشویق کنید تا به شما نشان دهند که چه طور کار واقعی شرکت انجام میشود. حضور شما در محل کار افرادتان میتواند فرصتی باشد برای نشان دادن قابلیتها و موانع موجود بر سرانجام کارها و نوعی درد دل کارکنان با مدیران.
سایر ابزار شناخت کارکنان
شیوههای دیگری برای شناخت افراد وجود دارد. در بسیاری از این فعالیتها خود شما میتوانید آغازکننده باشید و به افراد نقشهای مختلفی واگذار کنید از جمله:
• فعالیتهای اجتماعی درون سازمانی؛
• فعالیتهای داخلی مرتبط با شغل؛
• فعالیتهای عامالمنفعه درون سازمانی؛
• فعالیتهای حرفهای برون سازمانی؛
• فعالیتهای عامالمنفعه برون سازمانی.
همه اینها در مشاهده و شناخت مدیران روی افرادشان در موقعیتهای گوناگون اهمیت دارد، چرا که بسیاری از این فعالیتها نیاز به نقشهای رهبری و مدیریت دارند. این کار به مدیران این فرصت را میدهد تا افرادشان را در عمل مشاهده کنند و ببینند آنها خودشان چگونه در نقشهای مختلف بهعنوان رهبر عمل میکنند که میتوان آنها را نقشهای «غیررسمی» رهبری نامید. با شناخت افرادتان بدون اینکه کاری انجام دهید، میتوانید بدانید هر روز در سازمان چه میگذرد، به افرادی که نیازمند کمک هستند کمک کنید، از افرادی که قابلیت دارند کمک بگیرید، مشکلات واقعی را کشف کنید، فرصتهایی که نمیدانستید وجود دارند را شناسایی کنید، افراد شایسته را بشناسید و به آنها پاداش دهید، اصلاحات لازم را انجام دهید، ایدههای خود را سریع به مرحله اجرا برسانید، دیدگاه خود را به سازمان تسری دهید و مطمئن شوید همه افرادتان اهداف شما را درک میکنند.