آلمان در خاورمیانه چه نقشی ایفا خواهد کرد؟
بهنظر میرسد، کشور آلمان ظرفیت و اراده لازم، برای دستیابی به موقعیت یک بازیگر تاثیرگذار در خاورمیانه را داشته باشد. صدراعظم آلمان اخیرا به منطقه خاورمیانه سفر کرد. البته بهصورت رسمی اعلام شده است که مهمترین هدف سفر خانم مرکل به عربستان، فراهمآوردن مقدمات اجلاس گروه بیست در هامبورگ و همچنین متقاعدکردن عربستان به پذیرش رژیمهای جدید در حوزه تغییرات آب و هوایی بوده است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، با وجود اعلامیههای رسمی، به نظر میرسد با نگاهی کلی به سیاستهای خاورمیانهیی آلمان، بتوان دیدگاه جامعتری نسبت به ظرفیتها و سیاستهای این کشور در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به دست آورد. سیاستهایی چون نبرد علیه تروریسم؛ تضمین امنیت اسراییل و پایبندی به ایجاد دو دولت- ملت فلسطین و اسراییل؛ افزایش نقش آلمان در برسازی پویشهای سیاسی آینده منطقه؛ ایجاد یک ساختار امنیت منطقهیی فراگیر با مشارکت تمام بازیگران موثر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و ممانعت از فروپاشی ساختارهای دولت ملت در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا. لازم به یادآوری است آلمان در تلاش است با استفاده از ظرفیتهای اتحادیه اروپا و در هماهنگی با این اتحادیه، تحقق سیاستهای فوق را تسهیل نماید.
1-نبرد علیه تروریسم
میدانیم که «تهدید جان شهروندان اروپایی»، ازجمله نگرانیهای مهم اتحادیه اروپا و کشورهایی چون آلمان بوده است. در این راستا، حضور موثر در ائتلاف ضد داعش و مواجهه با جهادگرایی سلفی یکی از مهمترین اهداف سیاست خارجی آلمان در حوزه مرزهای جنوبی اتحادیه اروپا است و خواهد بود.
2-تضمین امنیت اسراییل و پایبندی به ایجاد دو دولت- ملت فلسطین و اسراییل
مهمترین سیاستهای آلمان برای مواجهه با مناقشه اسراییل – فلسطین، 1- تلاش برای مدیریت و حل مناقشه اسراییل – فلسطین به عنوان پیششرط پیشبرد فرایندهای دموکراتیزاسیون در کشورهای منطقه و مقابله با تروریسم و اسلامگرایی افراطی 2- تلاش برای ایجاد دو دولت ملت مستقل اسراییل و فلسطین به عنوان پیششرط تضمین امنیت و موجودیت اسراییل و 3- تلاش برای موازنه بخشی در روابط با اسراییل و اعراب بوده است.
کشورهایی چون آلمان و فرانسه و همچنین اتحادیه اروپا بر این باورند ازآنجاکه بسیاری از نظامهای غیردموکراتیک منطقه، از مناقشه فلسطین برای توجیه استمرار کنشهای حکمرانی خود استفاده میکنند، حلوفصل مناقشه فوق، برای اصلاحات دموکراتیک در منطقه ضروری است. از دیگر سو، آلمان و کشورهای اروپایی بر این باورند که مناقشه اسراییل – فلسطین، مهمترین سوخترسان دستگاه تبلیغاتی گروههای چون القاعده و داعش است. نگرانی آلمان و اتحادیه اروپا از حمایت افراطگرایانه امریکا از اسراییل، به عنوان عامل اصلی تحریک جوامع اسلامی نسبت به جهان غرب نیز در راستای همین باور قابلارزیابی است. آلمان و اتحادیه اروپا، تعهد به ایجاد دو دولت ملت مستقل اسراییل و فلسطین را به عنوان مهمترین عامل تهدیدزدا هم برای اسراییل و هم برای منطقه بهشمار میآوردند و در راستای تحقق راهبرد ایجاد دو دولت ملت، سیاست اعمال فشار به هر دو طرف مناقشه را در پیشگرفتهاند.
از این منظر، آلمان به همراه فرانسه، تردیدهای ترامپ در خصوص ایده دو دولت ملت را خطرناک ارزیابی میکنند. به نظر میرسد در چارچوب این نگاه باشد که در مبانی اصلی سیاست خاورمیانهیی آلمان که بخش از متن توافق ائتلاف بزرگ دولت آلمان است، تعهد به راهحل دو ملت، تعهد به امنیت اسراییل به عنوان دولتی یهودی و یافتن راهحلی سیاسی برای بحران سوریه در قالب کنشهای مشترک اتحادیه اروپا مورد تاکید قرار گرفته است.
3-افزایش نقش آلمان در برسازی پویشهای سیاسی آینده منطقه
افزایش نقش آلمان در برسازی پویشهای سیاسی آینده منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، ازجمله تاثیرگذاری بیشتر بر فرایندهای تصمیمگیری کشورهایی چون سوریه، یکی از اهداف میانمدت و بلندمدت آلمان در این منطقه است. «آلمان احساس میکند که در موقعیتی ممتاز و ویژه در حوزه قدرت نرم قرار دارد که امکان تاثیرگذاریش را بر پویشهای سیاسی و اجتماعی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا افزایش میدهد. منطقهیی که مواجه با عدم قطعیت حاصل از حکمرانی ترامپ و جنگهای نیابتی است.
آلمان بزرگترین پذیرنده پناهجویان سوری و عراقی در جهان است و این سیاست آلمان، احتمالا به افزایش نفوذ این کشور در سطح نخبگی و سیاسی این کشورها در میانمدت و بلندمدت منجر خواهد شد. آلمان در مذاکرات هستهیی ایران نیز نقشی مهم و میاندارانِه بر عهده داشت. همچنین در منازعه فلسطین-اسراییل، آلمان توانسته است تا حدودی خود را به عنوان یک میانجی بیطرف معرفی کند. این ظرفیتهای حوزه قدرت نرم، احتمالا این امکان را برای آلمان مهیا خواهد کرد که هم نقش میانجی و هم نقش ضامن رعایت توافقات صلح در منطقه را بر عهده گیرد.
تاثیرگذاری بر فرایندهای تصمیمگیری عربستان ازجمله به دلیل نیاز این کشور به آلمان برای تحقق اهداف بلندمدت اقتصادی ازجمله عربستان 2030، از دیگر اهداف سیاست خارجی آلمان است. دیگر آنکه آلمان بهدنبال آن است که دغدغههای خود را درخصوص گسترش وهابیگری به عربستان منتقل کند. به نظر میرسد، اعتقادی فراگیر در آلمان و فراتر از آن به وجود آمده است که عناصر اسلام وهابی به عنوان یکی از پایههای مرکزی دولتسازی در عربستان، نقش مهمی در گسترش سلفیگرایی جهادی بر عهده داشتهاند. در این نگاه، تلاش برای نوسازی و انجام اصلاحات در نظامهای پادشاهی منطقه، صرفا از طریق حفظ تعامل با ساختارهای رهبری این کشورها و سیاست درگیرکردن آنها در مناسبات و هنجارهای نظام بینالملل ممکن خواهد بود.
4- ایجاد یک ساختار امنیت منطقهیی فراگیر با مشارکت تمام بازیگران موثر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا
ایجاد یک ساختار امنیت منطقهیی جامع با مشارکت تمام بازیگران موثر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا مانند الگوی سازمان همکاری و امنیت اروپا، یکی از اهداف و راهبردهای مهم منطقهیی آلمان است. درواقع در چارچوب راهبرد فوق است که آلمان، سیاست ابقای نقش امنیتساز امریکا در منطقه؛ میانجیگری برای حل اختلافات و منازعات ایران عربستان و ایفا نقش متوازنکننده میان دو ائتلاف رقیب در منطقه را دنبال میکند.
4-1- ابقای نقش امنیتساز امریکا در منطقه
آلمان کشوری است که از برقراری چتر امنیتساز امریکا در اروپا، خاورمیانه و جهان، بیشترین بهره اقتصادی را کسب کرده است. بدیهی است تلاش برای ابقای نقش امنیتساز امریکا در عصر ترامپ، ازجمله اهداف راهبردی آلمان خواهد بود. شاید از این منظر است که «آلمان بهشدت با توصیههای گروه کاری ناتو به رهبری مارتین آلبرایت و استفن هادلی همرأی است که رهبری امنیتی امریکا در عراق و سوریه باید استمرار داشته باشد و این نقش رهبری به میزان قابلتوجهی تقویت شود. در مورد بحران لیبی نیز، این گروه کاری، بر لزوم ایفای نقش امنیتساز اصلی توسط اتحادیه اروپا، همراه با ایفای نقش حامی توسط امریکا تاکید کرده است.
4-2- میانجیگری برای حل اختلافات و منازعات ایران عربستان
آلمان بر این اعتقاد است که حل اختلافات و منازعات ایران عربستان، ازجمله شروط لازم ایجاد ساختار امنیت منطقهیی فراگیر و یافتن راهحل سیاسی برای بحرانها و منازعات سوریه، لبنان، عراق و یمن است.
4-3- ایفای نقش متوازنکننده میان دو ائتلاف رقیب در منطقه
میدانیم که نظریههای جدید امنیتی روابط بینالملل بر این باورند که گفتمان امنیتی هر کشور حاصل تصورات و کدهای ژئوپلیتیک آن است که ازجمله مشخص میکنند دشمنان/ همپیمانان و تهدیدات/ فرصتها کدامند و نحوه مواجهه با این دشمنان و همپیمانان چگونه باید باشد. تفاوت رویکرد امنیتی آلمان و اتحادیه اروپا از یکسو و کشورهایی چون انگلستان و امریکا از دیگر سو، در مواجهه باسیاستهای خاورمیانهیی روسیه و ایران نیز تا حدود زیادی به تفاوتهای موجود میان کدهای ژئوپلیتیک دو طرف بازمیگردد.
در واقع، درحالی که انگلستان از ابتدا مخالف گسترش نفوذ روسیه در خاورمیانه بود و امریکا نیز باوجود مواضع اعلامی آقای ترامپ احتمالا در مسیر اعمال سیاست تحدید نفوذ روسیه در منطقه قرار گرفته است، آلمان و اتحادیه اروپا بر این نکته تاکید میکنند که بدون مشارکت و همراهی کشورهای ایران و روسیه، یافتن راهحلی پایدار برای مناقشات خاورمیانه دور از ذهن است. از این منظر، ایفای نقش متوازنکننده بین ائتلاف به رهبری امریکا و ائتلاف به رهبری روسیه، ازجمله پیششرطهای آلمان برای ایجاد یک ساختار امنیت منطقهیی فراگیر با مشارکت تمام بازیگران موثر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است. سفر همزمان مرکل به ریاض و مسکو را نیز باید در راستای پیشبرد راهبرد فوق ارزیابی کرد.
5-ممانعت از فروپاشی ساختارهای دولت ملت در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا
آلمان واقف است که دو پدیده تروریسم و پناهجویان که توان گسستن تمامی دستاوردهای اتحادیه اروپا و به مخاطرهافکندن سپهر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آلمان را دارند و بازتابی از در هم تنیدگی امنیت خاورمیانه و آلمان هستند، خود تا حدود زیادی از افزایش تعداد «دولتهای ورشکسته» در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ناشی میشوند.
در این راستا، اعطای کمکهای توسعهیی و بشردوستانه برای مدیریت بحرانهای منطقهیی در چارچوب مفهوم «امنیت فراگیر»، ازجمله راهبردهای آلمان در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است. «بر اساس آمارهای موجود، کمکهای بشردوستانه و توسعهیی آلمان از سال 2011 دو برابر شده است. بر اساس ابتکار توانمندسازی و ارتقا (3) نیز، آلمان، در طول دو سال، 220 میلیون میلیون یورو به کشورهای اردن و تونس اعطا کرده است.»
بدیهی است، حضور منطقهیی آلمان، اهداف دیگری چون استفاده از ظرفیتهای اقتصادی روابط با کشورهای منطقه و تلاش برای به مشارکت فراخواندن کشورهای ثروتمند منطقه برای نقشآفرینی بیشتر در بحران پناه جویان را نیز در بر میگیرد.
دستاورد
آلمان به دنبال گسترش حضور در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بهویژه کشورهای حوزه خلیجفارس البته با احتیاطی بیشتر و هیاهویی کمتر است. بااینوجود، سیاست خاورمیانهیی آلمان همچنان با معمای تعادل میان منافعی متعارض مواجه است. منافعی چون امنیتسازی؛ گسترش صادرات ازجمله صادرات اسلحه؛ گسترش دموکراسی و حقوق بشر؛ مشارکت در حلوفصل منازعات و جنگ علیه تروریسم.
به نظر میرسد، بخشهای مهمی از اهداف و سیاست خاورمیانهیی آلمان، برای ارتقای موقعیت ایران در میز مدیریت بحرانهای منطقهیی و تهدیدزدایی از ایران، فرصتساز باشند. به عنوانمثال، در یک ساختار امنیت منطقهیی فراگیر موردنظر آلمان، ایران بازیگری عمده خواهد بود.
استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک آلمان و اتحادیه اروپا برای کاهش تنشها و گاهی منازعات پرهزینه بین ایران و کشورهایی چون عربستان باید موردتوجه قرار گیرد. در ضمن، سیاست ممانعت از فروپاشی ساختارهای دولت ملت در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقای آلمان، کاملا همراستا با سیاستهای منطقهیی ایران است و از این منظر میتواند به گسترش پیوندهای سیاسی و امنیتی ایران با آلمان و اتحادیه اروپا یاری رساند.