چگونه زنان تصمیمات کاری بزرگ میگیرند؟
این روزها همه ما ویراستار و ناشر هستیم. چه در شبکه های اجتماعی و چه به صورت رو در رو، دائما انتخاب میکنیم کدام بخش از زندگیمان را به دیگران نشان دهیم و کدام را نه. زنان به طور آشکاری در این ویراستاریها و نشان دادن یک زندگی روزمره بدون نقص ماهرتر هستند: داشتن یک شغل ایده آل، رفع و رجوع کردن امور فرزندان، بودن در کنار یک شریک زندگی موفق و حامی و سپری کردن تعطیلاتی فوقالعاده. اما اکر کمی عمیقتر شویم، چه چیزی مییابیم؟
کاتلین اوکانر، استادیار رفتار سازمانی در مدرسه کسب وکار لندن و اریکا داوسون از دانشگاه کورنل، که هر دو روانشناس و محقق تجربی هستند روی این موضوع کنجکاو شدند. آنها با زنانی از همه سنین - از 20 سالههای تازه فارغالتحصیل شده تا 70 ساله هایی که بازنشسته شده بودند – مصاحبه کردند و از آنها پرسیدند که چگونه تصمیم هایی اتخاذ میکنند که زندگی آنها را متحول میکند. در نهایت این دو محقق به نتایج خوشحال کنندهای رسیدند. البته لفظ «مصاحبه» توصیفی رسمی است. اوکانر و داوسون لیستی از سوالات را تهیه کرده بودند که البته چندان هم به آن رجوع نکردند. به گزارش دنیای اقتصاد ، آنها مکالمه ای ترتیب دادند که بیش از یک ساعت و نیم جریان داشت. اوکانر میگوید: «داستانهایی که تعریف شد واقعا قوی و الهام بخش هستند. زنان زیادی هستند که در زندگی درگیری و ناراحتی دارند، اما تغییر این شرایط امکانپذیر است. مشکل اینجا است که خودمان را در معرض چگونگی تغییر شرایط قرار نمیدهیم.» او و داوسون امیدوارند حکایتهایی که جمعآوری کردهاند بتواند به دیگر زنان جرات دهد در زندگی خود بازنگری کنند و جسارت داشته باشند شرایط را به سوی بهتر شدن تغییر دهند. در ادامه بخشی از دیدگاههای جالبی که مطرح شده را میخوانیم.
خودتان را محصور نکنید
اوکانر در گزارش خود مینویسد که گاهی اوقات زنان خود را اسیر شرایطی میکنند، چون صرفا با آن آشنایی دارند. سارا یک مدیر تبلیغات موفق در لندن است که از سن نسبتا کم به موفقیتهای بزرگ دست یافته است. او در گفتوگو با اوکانر اعتراف کرده چیزی که واقعا دوست داشته این بوده که در کنار دریا زندگی کند و نقاشی بکشد. وقتی اوکانر از سارا پرسید چه چیزی مانع او برای رسیدن به خواستهاش شده، او در پاسخ گفته: «من چنین کاری نمیکنم.»بنابراین، از نظر اوکانر برخی زنان وقتی انتخاب میکنند در شرایط بدی که از آن آگاهی دارند بمانند، دیگر نمیتوانند خودشان را نجات دهند. توصیه او به زنان این است که «به صدای خودتان اعتماد کنید. به این فکر کنید که بدترین اتفاقی که قرار است رخ دهد چیست؟ اگر در موقعیت فعلی عمر خودتان را تلف میکنید، به یک شرایط مبهم شادتر در آینده اعتماد کنید.»
اختلال را بپذیرید
چه دوست داشته باشیم و چه نه، زندگی ما روی یک رشته تمیز و مرتب پیش نمیرود. اختلال در زندگی اجتنابناپذیر است. گاهی اوقات این اختلال را با تغییر شغل و گاهی با تصمیمگیری برای فرزنددار شدن انتخاب میکنیم. گاهی هم منتظر این اختلالها نیستیم؛ مثل مواقعی که با اتفاقی غیرمنتظره مواجه میشویم یا باید از والدین بیمارمان مراقبت کنیم. اوکانر میگوید به محض اینکه چالش اولیه را پذیرفتید، نکته کلیدی این است که تحول رخ داده را به عنوان یک نقطه محوری ببینید؛ به عنوان فرصتی برای تغییر: «زنانی که در نمونه گیری ما وجود داشتند، صرفنظر از اینکه چه کسی تصمیم اختلالآور را در زندگی آنها گرفته به گذشته نگاه میکنند و نگاه مثبتی به آن دارند و سعی میکنند از آن پس زندگی بهتر و شادتری بسازند.»
ایده آل یک نفر، زندان شخصی دیگر
بسیاری از زنانی که اوکانر و داوسون با آنها گفتوگو کردند، ظاهرا زندگی «عالی» داشتند. یکی از آنها که یک بانکدار آمریکایی بود، اظهار کرده بود که شغلی با پرستیژ، حقوقی عالی، مسیر شغلی شفاف و آیندهای مرفه از نظر مالی دارد. این یک لیست کامل برای داشتن زندگی شاد و رضایتبخش است، به جز یک مورد که داشتن احساس خستگی و کسالت است. ترک کردن محل کار در ساعت 9 شب باعث شده او به اهداف شخصی در زندگیاش نرسد. وقتی او این موضوع را نزد خودش اذعان کرد، سعی کرد تحقیق کند که کدام شهرهای آمریکا برای تحقق این اهداف شخصی مناسبترند. او در نهایت یک شهر را انتخاب کرد، از شغلش استعفا داد و محل زندگیاش را عوض کرد. البته پایان خوش داستان او به زودی رخ نداد. او در شهر جدید هیچ کس را نمیشناخت و به مدت یک سال بیکار بود. اما در نهایت شغلی را که دوست داشت پیدا کرد و حالا در محیطی زندگی میکند که بیشتر او را به سوی رضایت شخصی که همیشه به دنبالش بود، سوق میدهد.
به حرف دلتان گوش دهید
این بانکدار آمریکایی مطمئنا تحقیقاتش را کرده بود، اما تقریبا مثل همه زنان دیگری که با آنها مصاحبه شده بود، او جرات دنبال کردن عقایدش را هم داشت. زنان معمولا معروفند به این که تصمیم دستهجمعی میگیرند و برای مقابله با یک موقعیت چشمشان به نظرات دوستان و اطرافیان است. اما یکی از نتایج خیرهکننده گفتوگوهای اوکانر و داوسون این بود که زنان وقتی قرار باشد مهمترین تصمیماتی را که زندگی آنها را متحول میکند اتخاذ کنند، اتفاقا به تنهایی وارد کار میشوند. اوکانر میگوید: «این مطالعه نشان داد زنان چقدر خودآگاهند و چقدر به این موضوع اعتقاد دارند که هیچ کس بهتر از خودشان آنها را نمیشناسد. این مهم است که اطمینان داشته باشید خودتان را خوب میشناسید.» این به آن معنا نیست که قبل از اتخاذ یک تصمیم بزرگ برای هر قدمی که برمیدارید سخت تمرین کنید. در حقیقت، خیلی از زنان اظهار کردند نداشتن یک برنامه با جزئیات بخش ارزشمند فرآیند تصمیمگیری تحول آفرین آنها بوده و دنبال کردن حرف دلشان، آغازگر مسیرشان بوده است. این مورد در زندگی یک مشاور مدیریت جاه طلب که در دهه 30 زندگی خود به سر میبرد مصداق داشته است. او که بسیار سختکوش بود، زیاد سفر میکرد و به قلههای موفقیت رسیده بود، ناگهان احساس کرد به تغییر نیاز دارد. در اولین قدم، با پساندازش یک خانه در حومه شهر خرید و اکنون زندگی شخصی بسیار شادی دارد.
بدانید چه چیزی شما را به وجد می آورد
اوکانر و داوسون دریافتند تقریبا همه زنانی که با آنها صحبت کردند درک روشنی از چیزی که باعث رضایت آنها میشود دارند. چون این زنان میدانستند چه چیزی باعث خوشحالی آنها میشود، پس میتوانستند روی یک سرنوشت مشخص متمرکز شوند؛ حتی وقتی دیگران با کار آنها مخالف بودند. مثل دوستان و همکاران دختری 26 ساله که ناگهان نوشتن تز دکترای خود در رشته ریاضی را رها کرد و از یک زندگی موفق دانشگاهی دور شد. آنها فکر میکردند با این کار چند سال کار تحقیقاتی او به هدر میرود، اما خودش معتقد بود به چالش کشیده شدن بیشتر راضیاش میکند. به همین دلیل شغلی را در یک شرکت نرمافزاری انتخاب کرد که درآمد مورد نیازش را تامین میکرد و وقت کافی داشت تا به فعالیتهای ماجراجویانه و ورزش مورد علاقه اش بپردازد.
شجاعت داشته باشید
با اینکه انجام کارهای خطرناک و پرریسک همه را راضی و خوشحال نمیکند، اما داستانی که در بالا ذکر شد، یک نمونه مفید ارائه میدهد. پرش از هواپیما یا صخره – چه واقعی باشد و چه استعارهای – گاهی اوقات درستترین کار ممکن است. این پیامی است که اوکانر و داوسون در طول مکالماتشان زیاد به آن برخوردند. اوکانر میگوید: «وقتی از این زنان پرسیدیم چه توصیهای برای کم سن و سالها دارند، تقریبا همه آنها گفتند که باید شجاع باشند! پیشنهادهایی مثل ترک یک شغل، مطرح کردن قاطعانه خواستهشان با رئیس و تصمیمگیریهای مناسب در محیط کار، همگی نشاندهنده توصیه به این است که زنان نباید بترسند. آنها معتقد بودند که در نهایت میتوان یک شغل دیگر و یک رئیس دیگر پیدا کرد.»
در مورد مردان چطور؟ آیا همین ترکیب الهامبخشی، شجاعت و جسارت از مکالمه با آنها هم بیرون میآید؟ اوکانر با خنده میگوید: «مطالعه جالبی خواهد بود اگر کسی این کار را انجام دهد.» او و داوسون تاکنون دنبال این موضوع نرفتهاند. اوکانر میگوید: «ما میخواستیم گزارشهایی در مورد زنان را پررنگ کنیم و اغلب وقتی زنان و مردان در موضوعی با هم تفاوت دارند، به دنبال روشهایی برای درست کردن مشکل زنان هستیم.» به هر حال، او تاکید میکند زنانی که با آنها گفتوگو کرده، اهمیت حضور مردان در تصمیم گیریهای آنها را چه در نقش شریک زندگی و چه در نقش مربیانی در محل کار، حامیانی توصیف کردند که آنها را در تحقق اهدافشان مورد تشویق قرار دادهاند.
معنای این تحقیق در کسب وکار
یافتههای اوکانر و داوسون میگوید شرکتهایی که زمان میگذارند تا معنایی را کشف کنند و عمیقتر در مورد چگونگی و زمان اتخاذ تصمیمهای بزرگ زنان فکر کنند، متوجه میشوند که تلاشهای آنها کاملا به نتیجه میرسد.
وقتی یک زن شرکتتان را ترک میکند دلیل آن را بپرسید: کسب وکارها اغلب به این خاطر که نمیتوانند به کارکنان زن خود انگیزه لازم بدهند، شکست میخورند. اوکانر به گزارش 2014 شرکت Bain در مورد برابری جنسیتی اشاره میکند که نشان داده بود حدود نیمی از زنان – در مقایسه با 34 درصد مردان – با این هدف وارد اولین کار خود میشوند که به درجات بالا برسند. ظرف مدت پنج سال تعداد زنانی که این جاهطلبی را دارند به 16 درصد کاهش مییابد، در حالی که این رقم در میان مردان تغییری نمیکند. مطالعه اوکانر و داوسون به این نتیجه رسیده که زنان معمولا بدون دلیل و بدون امکان بازگشت، محل کارشان را ترک نمیکنند. پس اگر این اتفاق افتاد، دلیل آن را بررسی کنید. آیا ریاست برخورد بدی داشته؟ آیا شرکت از سیاستهای مناسب برای حمایت از زنان برخوردار نیست؟ شما این فرد را استخدام کرده و روی او سرمایهگذاری کردهاید. جایگزین کردن افراد برای شما هزینه برمیدارد. اوکانر میگوید: «چرا به راحتی اجازه میدهید زنان محل کارشان را ترک کنند؟»
شبکه آموزشی شرکتتان را پرورش دهید: زنی که استخدام کرده و به او اعتماد کردهاید، بعد از ترک شرکتتان از روی زمین محو نمیشود. به این فکر کنید که بعد از ترک شغل چه اتفاقی میافتد. اوکانر میگوید: «او به یک شرکت دیگر میرود و شما شبکهای را که به واسطه او در شرکت داشتید از دست میدهید. این به این معنی نیست که قابلیت او کاهش مییابد.» پس سعی کنید محیطی را ایجاد کنید که اگر زنان به هر دلیلی خواستند شرکت شما را ترک کنند، تمایل داشته باشند بعد از رفع مشکلشان روزی به آنجا برگردند. بسیاری از این زنان اظهار کردند که وقتی شرکتی شرایط آنها را درک میکند، آنها برای همیشه به آن وفادار خواهند بود. این یک منبع قدرتمند و قابل استناد است که نمیتوانید نادیده بگیرید.
معنای این تحقیق برای زنان
تسلیم شرایط موجود نشوید: زمانهایی در زندگی وجود دارد که وجود ثبات مطلوب و ضروری است، اما لحظاتی هم هست که باید یک نفس عمیق کشید و پیش رفت. تکالیفتان را انجام دهید، اما باید بدانید که همه برنامه مدونی ندارند که درگیر جزئیات شوند. به چیزهایی که برای شما جالبند «بله» بگویید. از خودتان بپرسید: «آیا از این موضوع چیزی یاد میگیرم؟ آیا قرار است سرگرم شوم؟»
خودآگاهی را تقویت کنید: بهترین قاضی که میتواند تصمیم بگیرد چه چیزی برایتان مهم است و شما را خوشحال میکند، خودتان هستید. به هر حال نمیتوانید با هیچ زندگی کنید، پس در مورد پولی که برای ادامه زندگی به آن نیاز دارید، واقعبین باشید.
داستانهایتان را به اشتراک بگذارید: زنان مسنتری که در این مطالعه با آنها گفتوگو شد، تمایل داشتند تجربیات خود را با نسلهای جوانتر در میان بگذارند. در زمانی که خیلی از زنان جوان فشار مضاعفی را برای رسیدن به خواستههایشان در زندگی شخصی و کاری خود حس میکنند، شنیدن تجربیات فردی مسنتر که بگوید: «دقیقا میدانم چه مراحلی را میگذرانی» در کاهش اضطراب مفید خواهد بود.
شجاع باشید: در نهایت، شعار اصلی شرکتکنندگان در این مطالعه این بود که «نترسید». به یاد داشته باشید که حتی اگر همه چیز خراب شود، به این معنا نیست که انتخاب شما غلط بوده است. همانطور که رون هووارد، پدر تحلیل تصمیمگیری اشاره میکند: «در یک دنیای مبهم، تصمیمگیری خوب میتواند به نتایج بد منجر شود و بالعکس.»