چرا ونزوئلا از کنترل خارج شد؟
خشونت مخالفان و قدرتطلبی دولت، هر دو باید به خاطر افزایش آشوبها در ونزوئلا سرزنش شده و محکوم شود
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، سازمان کشورهای امریکایی (OAS) قرار است نشست اضطراری دیگری را درباره بحران ونزوئلا با حضور وزیران امور خارجه برگزار کند. ونزوئلا برای پیشگیری از به تعلیق در آمدن از این سازمان، اعلام کرده است که آن را ترک خواهد کرد. در نظر بسیاری، این اقدام باعث منزویتر شدن بیش از پیش ونزوئلا خواهد شد.
بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی ونزوئلا هیچ نشانهای از فروکش کردن ندارد و به احتمال زیاد رو به وخامت خواهد گذاشت و درگیریها و خشونتها که کشور را نابود خواهند کرد، شدت مییابد. مخالفان تمایلشان برای قربانی کردن امکانات ترمیم اقتصادی برای رسیدن به هدفشان یعنی حذف رئیس جمهوری نیکلاس مادورو را آشکار کردهاند، آسوشیتدپرس گزارش داده خولیو بورخس رئیس مجلس ملی با دهها مدیر بانکهای بینالمللی رایزنی کرده تا با ونزوئلا مشارکت نکنند. دولت نیز با افزایش انتقادهایی روبهرو شده که ناتوانیاش در حل مشکلات را نشانه گرفتهاند.
چطور تعابیر این مسائل را پیدا کنیم؟
هماکنون دو روایت متضاد درباره بحران ونزوئلا وجود دارد. نخست آنچه در رسانههای جریان اصلی غربی وجود دارد، که دولت ونزوئلا را بهعنوان یک رژیم دیکتاتوری معرفی میکند که اپوزیسیون شجاع کشور که به دنبال جستوجوی راه صلحطلبانهای برای رسیدن به دموکراسی است، را وحشیانه سرکوب میکند. دومین روایت از سمت دولت و واحدهای مشخص در میان جوامع متحد بینالمللی سرچشمه میگیرد که دولت ونزوئلا را بهعنوان دولتی که در فضای دموکراتیک منتخب و برگزیده شده است ترسیم میکند. دولت در حلقه اپوزیسیون خشونتطلب قرار گرفتهاست. این اپوزیسیون 3 ویژگی بارز دارد: اقلیت نخبگان اقتصادی کشور را نمایندگی میکند، تحت حمایت کامل ایالات متحده امریکا قرار دارد و خواهان تغییر رژیم، صرفنظر از قانونمندی و اخلاقی بودن یا نبودن این خواسته است. هر دو این روایتها دربرگیرنده عناصری از حقیقت هستند، اما هیچکدام حق مطلب را درباره بحران ونزوئلا ادا نمیکنند. این تفکر که ونزوئلا استبدادی است، در دوران هجده ساله چاویستا همواره تکرار شده است، دورانی که در سال 1998 با شروع کار هوگو چاوز در مقام رئیسجمهور، آغاز شد. تا همین چندی پیش رد کردن این ادعا کار آسانی بود؛ ادعایی که این حقیقت که حزب حاکم ونزوئلا مرتباً در رأیگیریها پیروز میشود - از 15 انتخابات اصلی بین سالهای 1998 تا 2015، 12 انتخابات را برده است - را زیر سؤال میبرد و روی سه موقعیت شکست او (دسامبر 2007، سپتامبر 2010 و دسامبر 2015) تکیه میکند.
نیکلاس مادورو رئیس جمهوری کنونی ونزوئلا، نیز به صورت دموکراتیک به عرصه قدرت رسیده است. اتهامهای مکرر درباره تقلب در انتخابات بیاساس است، در سیستم انتخاباتی ونزوئلا تقلب تقریباً غیرممکن است، سیستمی که جیمی کارتر میگفت «بهترین نوع در دنیا» است.
استبداد خزنده
در حالی که ادعاهای قبلی مبنی بر مستبد بودن دولت ونزوئلا، ارزش چندان قابل توجهی نداشتند، اما اکنون دیگر نمیتوان از این ادعا ساده گذشت. مجموعهای از اقدامهایی که دولت از ابتدای سال 2016 انجام داده است، کار را برای مبارزه کردن با این تفکر که ونزوئلا به سمت مسیر استبداد در حرکت است، مشکل میکند.نخست، سراسر سال 2016 دیوان عالی این کشور، که واضح و آشکارا تابع قوه مجریه است، اپوزیسیون را مسدود کرده، کنترل مجلس ملی را به دست گرفته- که اکثریت قانونی را در دسامبر 2015 به دست آورد- تا از تصویب قوانین بزرگ توسط آن جلوگیری کند. در برخی موارد، قوه مقننه تلاش کرده بود، فراتر از اختیارهای قانونیاش عمل کند، مثلاً برای اعطای عفو به زندانیانی چون لئوپولد لوپز تقلا کرده بود. به این ترتیب انسداد سیستماتیک مجلس ملی، به طور مؤثری به اکثریت قانونی اخیراً دستگیر شده اپوزیسیون - و نتایج انتخابات دسامبر 2015- ورق پوچی اعطا کرده است.
دوم، پس از ماهها اکراه و امتناع، دولت فراخوان پروسه رفراندوم منطبق بر قانونی اساسی را در اکتبر 2016 لغو کرد. سوم، دولت برای همیشه انتخابات شهری و منطقهای که باید در سال 2016 صورت میگرفت را به تعویق انداخت. چهارم، همانطور که اشاره شد، دیوان عالی، مجلس ملی ونزوئلا را در ماه مارس منحل کرد، اما پس از آن مادورو از دیوان عالی خواست که تصمیمش را دوباره بررسی کند. با لغو درخواست رفراندوم، تعلیق رأیگیریها و منع اپوزیسیون از قرار گرفتن در مشاغل دولتی، دولت ونزوئلا توانایی مردم ونزوئلا را برای بیان عقیدهشان با شرکت در رأیگیری به طور سیستماتیک، مسدود کرد. سخت است چنین اقدامهایی را چیزی جز استبداد ندانیم.
اپوزیسیون
دولت به خاطر اقدامهای استبدادگرایانهاش و شکست مستمرش برای به دست گرفتن کنترل معنادار بحران اقتصادی اجتماعی، مستحق شدیدترین انتقادات است. اما از طرفی اپوزیسیون ونزوئلا تاکنون در بسیاری از عملیاتهای خشونتآمیز طی اعتراضات دست داشته است. در همین زمینه ریچل بوثروید در وبسایت venezuelanalysis نوشته است: «فهرست خشونتهای این هجده روز شوکهکننده است، دانشگاهها چپاول شدهاند، یک ساختمان دیوان عالی به آتش کشیده شده، یک پایگاه نیروی هوایی مورد حمله واقع شده و در عین حال وسایل حمل و نقل عمومی، تجهیزات سلامتی و پزشکی نابود شدهاند. دستکم بیست و سه نفر کشته شدهاند و بسیاری دیگر زخمی شدهاند. طی یکی از غافلگیرکنندهترین اقدامهای خشونتآمیز دست راستیها، در ساعت 10 شب بیستم آوریل، زنان و کودکان و بیش از پنجاه نوزاد مجبور به تخلیه یکی از زایشگاههای عمومی ونزوئلا شدند، چرا که گروههای اپوزیسیون به آنجا حمله کرده بودند.» یکی دیگر از کشتارهای غمانگیز اخیر، در بیست و سوم آوریل روی داد؛ زمانی که پرستار چهل و هفت سالهای به نام آلمیلینا کاریلو در مسیر رسیدن به شیفت کاری غروبش بود. او از مسیر تظاهرات چاویستا عبور کرد و ناگهان به احتمال زیاد به دلیل پرتاب بطریای از یکی از آپارتمانهای متعلق به اپوزیسیون بشدت زخمی شد.
مارپیچ سرپایینی
مشخص نیست که کی یا چطور، مسیر رو به پایین ونزوئلا به سرانجام میرسد. در مواجهه با این مسأله، تمامی کسانی که به این کشور توجه دارند و ونزوئلا برایشان اهمیت دارد و به طور ویژه فعالان چپی، محققان و روزنامهنگارانی که موفقیتهای «انقلاب بولیواری» را ضبط کردهاند و مورد تحسین قرار دادهاند، وظیفه سه جانبهای دارند. نخست باید حقیقت را بگویند. به این معنی که باید در مستند کردن و به گوش عموم رساندن خشونتطلبیهای مرگبار و وحشیانه اپوزیسیون علیه مقامهای دولتی، چاویستاهای اصلی و تماشاگران بیگناه تمام تلاششان را به کار بگیرند. این مسأله توجه بیشتری از آنچه اکنون از سمت رسانههای جریان اصلی ونزوئلا دریافت میکند، نیاز دارد. از دیگر سو، چپیها نمیتوانند چشمشان را روی خیزش دولت به سمت استبدادگرایی و سیاستهای ناکارآمدش ببندند. این خارج از محدوده ایمانی کورکورانه و بیجا به لیبرالی که دموکراسی را ارائه میکند، نیست، اما حکومت استبدادی با پروژه زیبا اما متناقض ساخت «دموکراسی مشارکتی» سازگاری ندارد، طرحی که چاویسمها به پیشرفتش کمک زیادی کردند.
دوم، نپذیرفتن تماسهای تمامی مداخلهجوهای امپریالیستی برای «نجات» ونزوئلا. تلاشهای آنها نه تنها شکست خواهد خورد، بلکه به احتمال زیاد این موقعیت مشکل را به سمت تراژیک شدن پیش خواهد برد، همانطور که وضعیت امروز عراق و افغانستان مؤکد آن است.
سوم، در اعلام همبستگی با مردم ونزوئلا که از یک طرف گرفتار اپوزیسیون کینهتوز و بیملاحظه شدهاند و از طرف دیگر در چنگال دولتی بیکفایت و بیمسئولیت محبوس شدهاند. اگر یک شعار بتواند بیانگر حال موجود مردم طبقه متوسط ونزوئلا باشد، آن شعار بدون شک «همهشان را بریز بیرون» است.