۳ درس مهم از شکست یک استارتاپ
اگر چیزی وجود داشته باشد که اغلب اوقات از موسسان جدید شرکتها بشنوم این است که میگویند آنها «رقبای واقعی» ندارند.
زمانی که استارتآپم را در سال ۲۰۱۴ شروع کردم به چیزی کمتر از موفقیت فکر نمیکردم. من یک کارآفرین در یک شرکت مشاورهای موفق بودم و یک ایده قوی داشتم، اما بهرغم تلاشهای من، استارتآپم شکست خورد. حالا وقتی افراد با ایدههای استارتآپی خود نزد من میآیند، اولین چیزی که به ذهنم میرسد این است که «خدا به همراهت باشد»، چرا که برای موسسان جدید بسیار سخت است که درک کنند مسیر پیشرو میتواند تا چه حد دشوار باشد. چشمانداز استارتآپ مملو از دامها و مینهایی است که حتی آمادهترین کارآفرینان و ارزشمندترین فعالیتهای اقتصادی را در معرض نابودی و خروج از مسیر قرار میدهد. اما من به عنوان کسی که این مسیر را رفتهام ۳ نکته را به شما یادآور میشوم تا اطمینان یابید که فعالیت اقتصادی و استارتآپ شما با شکست مواجه نمیشود.
از مشتریان خودتان (چه داخل و چه خارج از شرکت) بیاموزید
من استارتآپم را با نام Bodyology بر اساس نیاز خودم شروع کردم. پس از اینکه به دلیل بیماری تیروئیدم، واقعا از عرق کردن رنج میبردم، نتوانسته بودم لباسهایی را بیابم که در برابر گرگرفتگیهای گاه و بیگاه من مقاومت داشته باشد. اماBodyology نوعی تکنولوژی با عملکرد بالا را بهکار میگیرد و بدن را خنک نگه میدارد.تولید محصولی بر اساس نیاز شخصی خودتان همیشه خارقالعاده است. به گزارش دنیای اقتصاد، گرچه به یاد داشتن این موضوع در ذهن بسیار مهم و ضروری است که «شما مشتری خودتان نیستید.» این موضوع در مورد بستگان و دوستان شما نیز صدق میکند.یکی از بزرگترین اشتباهات در شروع Bodyology این بود که من خط تولید محصول را بر مبنای ترجیحات خودم توسعه دادم؛ چرا که بر این باور بودم که من سرسختترین منتقد خودم هستم. تصور میکردم که مشتری خودم را میشناسم؛ چرا که تحقیق بازار را بر مبنای جمعیت هدف هدایت میکردم. آنچه درک نمیکردم این بود که اختلافات جزئی در مورد مشتری من و رفتار خرید او وجود داشت؛ فرقهایی که در یک پایگاه داده یافت نمیشد و چون من در مراحل اولیه زمانی برای دستیابی به دادههای گسترده صرف نکرده بودم، با ترجیحات خاص خریدار و تورشهای بعد آن غافلگیر شدم.
رقیبان خود را جدی بگیرید
اگر چیزی وجود داشته باشد که اغلب اوقات از موسسان جدید شرکتها بشنوم این است که میگویند آنها «رقبای واقعی» ندارند. موسسان استارتآپها اغلب بر این باورند که اگر تنها فردی نباشند که این کار را انجام میدهند، یکی از معدود افرادی هستند که این ایده به ذهنشان خطور کرده است.من همیشه به حرفشان گوش داده و سر تکان میدهم؛ چرا که خودم نیز در چنین موقعیتی بودهام. اما با حضور بیشتر و بیشتر در کسبوکار، آموختهام که رقبا وجود دارند (شرکتهایی که اگر دقیقا همان کار را انجام ندهند، کاری مشابه را انجام میدهند.) گرچه درست مثل ما کوچک و در رسوخ به جریان اصلی بازار ناتوان بودند.
باور کنید شما همیشه رقیب دارید. حتی اگر هیچ کس دقیقا کار شما را انجام ندهد شرکتهایی وجود دارند که اگر تقاضا ایجاب کند، میتوانند به آسانی به سوی فعالیت شما تغییر مسیر دهند. بنابراین وقتی در مورد رقبایتان تحقیق میکنید عمیق و دقیق باشید. از برخورد با افرادی که کاری مشابه شما انجام میدهند و سوال پرسیدن از آنها نترسید و در نهایت از تازهکار بودن در بازار هراس نداشته باشید. شما میدانید که رقبایتان چه میگویند. پیشگامان صنعت نیز ضربه میخورند و آنکه در این میان باقی میماند، ثروتمند خواهد شد.
پیش از هر چیز دیگر بر فروش تمرکز کنید
گرچه تمرکز بر فروش به نظر واضح میآید، اما این کار بزرگترین و رایجترین اشتباهی است که موسسان استارتآپها مرتکب میشوند. در مراحل اولیه هیجان بسیار زیاد، تمرکز فوقالعاده و منابع شگرفی وجود دارد که برای توسعه محصول صرف میشوند. چون ارزش فوقالعادهای در ایده خود میبینید، میخواهید باور کنید سایرین نیز آن را خواهند دید و درهای شرکت را به روی آنها باز میکنید. وقتی شروع میکنید و محصول شما تولید میشود از آنچه اتفاق میافتد شگفتزده میشوید.
تا زمانی که ضرورت یک استراتژی واقعی فروش را دریافتم، اکثر سرمایه استارتآپم را از دست داده بودم. خدمات بازاریابی و بهینهسازی موتور جستوجوی کیفیت (SEO) بهراحتی بهدست نمیآیند و اگر نمیدانید در حال انجام چه کاری هستید، لطمه جدی در کمین برندتان خواهد بود.اما اشتباهات من لزوما اشتباهات شما نخواهد بود. از شکست من درس بگیرید. با پیروی از این نکات، برنده این بازی خواهید شد و یک قدم در تبدیل رویای استارتآپی خود به واقعیتی پولساز نزدیکتر خواهید شد.