پوپولیسم میتواند نتیجه انتخابات را برهم بزند
رأی مردم فرانسه و انتخاب آنها، بهویژه بعد از رفراندوم بریتانیا و انتخابات آمریکا، مسیر سیاسی آینده این کشور را در مرکز توجه قرار داده است.
اگر هیچیک از ١١ نامزد انتخابات به اکثریت مطلق آرا دست نیابد، فرانسویها بار دیگر هفتم ماه می به یکی از دو نامزد برخوردار از بیشترین آرای دور نخست، رأی خواهند داد. مرد یا زن پیروز در این انتخابات، بهعنوان هشتمین رئیسجمهوری در تاریخ جمهوری پنجم فرانسه، برای مدت پنج سال میهمان کاخ الیزه خواهد بود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق ، آنچه به این انتخابات بیش از همه اهمیت میبخشد، تأثیر بسیار شدید آن بر آینده اتحادیه اروپا و در نتیجه آینده جهان است؛ اما تحلیل و بررسی انتخابات ریاستجمهوری ٢٣ آوریل فرانسه و تأثیرات آن بر شرایط داخلی این کشور و اتحادیه اروپا را در گفتوگویی با «علی بیگدلی»، کارشناس مسائل اروپا و مؤلف آثاری مانند «تاریخ اروپا در قرن جدید»، «تاریخ اندیشه سیاسی در غرب» و... پی خواهیم گرفت.
با یک تشتت بیسابقه یا حداقل کمسابقهای در فرانسه روبهرو هستیم، بهگونهای که دیگر خبری از رقابت احزاب کلاسیک جامعه فرانسه وجود ندارد. از حضور پررنگ «مارین لوپن» و پوپولیستها تا افرادی مانند «امانوئل ماکرون» که با جدایی از دولت و سوسیالیستها، اکنون خود را برای کلیدداری الیزه آماده میکنند. شما دلایل این اوضاع پیچیده و درعینحال متشتت فرانسه را در چه عواملی میبینید؟
ببینید همچنان که شما گفتید، تشتت و بینظمی در انتخابات فرانسه موج میزند. اما جامعه فرانسه به دلیل آسیبهای ناشی از تروریسم بیش از سایر کشورهای اروپایی امروز دچار بحران افول هویت سیاسی شده است و همچنین بخشی از این افول هم به کمرنگشدن مشارکت سیاسی خود مردم فرانسه هم بازمیگردد. در چند سال اخیر مشارکت سیاسی- اجتماعی مردم فرانسه بسیار کمفروغتر از قبل شده که این امر موجب نگرانی شدید دولتمردان و مسئولان این کشور شده است. در همین انتخابات ریاستجمهوری، طبق آخرین آمارها حدود ٤٠ درصد از مردم فرانسه حاضر به مشارکت و حضور در انتخابات نیستند، زیرا با وجود تبلیغات گسترده، این درصد از مردم معتقدند رأی آنها تأثیری در تغییر شرایط فرانسه ندارد و مسئولان فقط در زمان تبلیغات و انتخابات به رأی آنها نیاز دارند و بعد از رویکارآمدن و رفتن به کاخ الیزه، عملا هیچگونه تحولی در شرایط اقتصادی آنان به وجود نمیآید و در جریانهای سیاسی بینالمللی هم وقعی به منافع فرانسه گذاشته نمیشود.
ببینید اکنون فرانسه تحتتأثیر دو جریان قرار گرفته که این دو جریان کشور را به قول شما از نظر سیاسی-اجتماعی متشتت کرده است؛ اولین جریان همان بحث تروریسم، رشد موج مهاجرت بهویژه از خاورمیانه، افزایش بیعدالتیهای اجتماعی در جامعه فرانسه و در نهایت بیشترشدن گسلهای اقتصادی برجایمانده از بحران سال ٢٠٠٨ است. هرچند اروپا توانست تا حدی بعد از آن بحران خود را ترمیم کند، اما آثار منفی آن هنوز هم در کشورهای عضو اتحادیه اروپا وجود دارد که بدون شک فرانسه هم از آن مستثنا نیست. این جریان سبب ایجاد این نابسامانی سیاسی شده است. اما این عوامل خود جریان دوم را ایجاد میکند و آن چیزی جز رشد پوپولیسم و جریان راست افراطی نیست که البته این مسئله نه در فرانسه، بلکه در اغلب کشورهای اتحادیه اروپا پدید آمده است؛ از ایتالیا، اتریش و هلند تا آلمان. اما نکتهای که در تحلیل رشد این پوپولیسم اروپایی و حضور اشخاصی مانند خانم لوپن نباید فراموش شود این است که خود این جریان (پوپولیسم) به دو شقه و گروه تقسیم میشود؛ گروه اول اقشار پاییندست و ضعیف جامعه فرانسه است که اکثرا نیازهای اقتصادی و معیشتی دارند و بههمیندلیل هم این دسته بیشتر در جریانهای افراطی راست رادیکال حضور دارند و دیگری هم گروههای میانی جامعه است. این دسته هم معتقدند فرانسه پرستیژ بینالمللی خود را از دست داده و مکرر این سؤال را دارند چرا فرانسه امروز به چنین جایگاهی رسیده که هرکسی میتواند بهراحتی با کامیون مردمش را زیر بگیرد یا با اسلحه به آنان حمله کند؟ بنابراین این دسته هم تا حدودی بسان دسته اول برای بازگرداندن جایگاه و عظمت سابق فرانسه به اندیشههای راست افراطی علاقه نشان میدهند. مجموعه این شرایط امروز موجب رونق پوپولیسم و بازگشت آن به صحنه انتخابات در فرانسه شده است. همین شرایط در موازاتش موجب شده تا سایر اندیشههای سیاسی غیر از دو جریان کلاسیک فرانسه مانند همین آقای ماکرون که اتفاقا هم بخت اول ریاستجمهوری است، امروز در صحنه انتخابات حضور یابند.
پس از دید شما پوپولیسم روشی است برای کسب قدرت و این روش بهقدری مؤثر عمل کرده که حتی رگههای پوپولیسم حال با شدت کمتر هم در سوسیالیستها و جمهوریخواهان راست میانه هم دیده میشود و کسانی مانند ماکرون هم در راستای همین پوپولیسم معترف به این هستند که ساختار کنونی مصداق یک «هیچ» است. اما چرا کسانی که خود سازندگان همین ساختارند، این شعار را سرمیدهند؟ آیا این زیرسؤالبردن خود آنها، آن هم از سوی خودشان نیست؟
وقتی جامعهای دچار پوپولیسم شود گاهی نهیلیسمی که شما به آن اشاره داشتید هم در ساختار سیاسی– اجتماعی کشورها و بهویژه نخبگان سیاسی ریشه میدواند و این مسئله علاوه بر سیاستمداران قطعا در میان افراد جامعه بسیار پررنگتر خواهد بود. پس هرکسی که بتواند این خلأ را پر کند، برنده بازی قدرت است و چه وسیلهای بهتر از پوپولیسم؛ پس میبینید پوپولیسم چگونه میتواند ساختار را به هم ریخته و نتیجه خود را به دست آورد. اما این توان بهقدری کارساز است که حتی میتواند همان سازندگان شرایط امروز را هم به طرفداری از پوپولیسم برای زیر سؤالبردن شرایط کند تا دوباره وجه سیاسی – اجتماعیشان را برای ادامه در میان مردم حفظ کند. خود آقای ماکرون هم از این قاعده مستثنا نیست البته باید گفت پوپولیسم ماکرون با جریان راست افراطی بهشدت متفاوت است.
شما از آمار ٤٠ درصدی جامعه فرانسه گفتید که حاضر به مشارکت در انتخابات نیستند. در موازات با این آمار نیز حدود یکچهارم از ٦٠ درصد باقیمانده واجدان شرایط هم جزء «آرای مردد» هستند؛ پس هر کدام از کاندیداها بتوانند این آرا را به کیسه خود بریزند در انتخابات پیروز خواهند بود. با در نظرگرفتن این شرایط، از دید شما کدامیک از نامزدها در این امر موفق خواهند بود و چرا؟
ببینید این «آرای در سایه»ای که شما مطرح کردید بسیار مهم است و روزبهروز هم بر میزانش افزوده میشود. اما برای پاسخ سؤال شما باید گفت این آرای مردد اکنون در انتظار سیاسی به سر میبرند، بنابراین برای موفقیت جذب این آرا، باید دید کدامیک از نامزدها توان شناختن و در ادامه برآوردهکردن نیازهای این رأیدهندگان را دارند. من فکر میکنم در این امر آقای امانوئل ماکرون، عملکردی را دارد که باب طبع «آرای مردد» جامعه فرانسه خواهد بود و معتقدم ایشان اگر نتواند تمام یکچهارم «آرای در سایه» را به دست آورد، حداقل بیشتر آن را به سمت خود خواهد کشاند.
اگر بخواهیم به بازیگران اصلی انتخابات فرانسه نگاه کنیم از میان ١١ کاندیدای انتخابات فرانسه به یک چهارضلعی «مارین لوپن- فرانسوا فیون-امانوئل ماکرون-ژان لوک بلانشون» میرسیم که رقابت اصلی میان این چهار نفر است. شما دلایل مقبولیت خانم لوپن و حزب جبهه ملی فرانسه، آن هم با اندیشههای راست رادیکالی و پوپولیستیاش را در چه میدانید؟
به دلیل مشکلات ناشی از بحران اقتصادی و مسائل امنیتی ناشی از تروریسم و بحران مهاجرت، خانم لوپن به شعارهایی روی آورده که باعث جلب نظر مردم به او شده است، چراکه لوپن با اشراف بر این مسائل به دلیل حقوقدانبودنش و وکالت در موضوع مهاجرت، بهخوبی میتواند مانور تبلیغاتی خود را انجام دهد و البته به واسطه اندیشههای راست افراطی، ضداسلامگرایی، مخالفت شدید با عضویت فرانسه در اتحادیه اروپا، بیگانهستیزی و...، بارها هم اعلام کرده مسببان اصلی مشکلات اقتصادی و امنیتی امروز فرانسه، مسلمانان و اتحادیه اروپاست. او در سخنرانیهای مکرر اظهار کرده فرانسه اسیر ناکامیهای اقتصادی یونان، پرتغال و ایرلند شده است. به همین دلیل خانم لوپن بارها اعلام کرده در صورت پیروزی، فرانسه را از اتحادیه اروپا جدا خواهد کرد و همچنین با انتقاد شدید از حضور اتباع سایر کشورها بهویژه مسلمان، شعار اخراج آنها و توقف مهاجرت را هم در صورت پیروزی سر داده است. برایند این شرایط سبب شده اگر ایشان فاتح کارزار انتخاباتی در فرانسه شود، نهتنها اوضاع داخلی این کشور، بلکه وضعیت اتحادیه اروپا نیز بههم خواهد خورد. او در یک سخنرانی گفت با پیروزیاش مثلث ترامپ-پوتین-لوپن در غرب و اروپا حاکم خواهد شد که البته مسئله برگزیت و حضور «ترزا می» در انگلستان هم باعث دلگرمی بیشتر او شد. اما از
آن سو شکست ویلدرز در انتخابات هلند بر او تأثیر منفی خود را گذاشت.
پس با وجود این مسئله، وام ٩میلیوندلاری از بانک اول چک–روسی و حمایت صریح روسیه از لوپن قابل درک است، اما نکتهای که در این میان نباید فراموش کرد اتهامات فساد اقتصادی خانم لوپن است. با وجود این اتهامات، خانم لوپن هنوز در انتخابات حضور دارند البته برخی از اخبار از احتمال احضار به دادگاه تا پیش از دور دوم این انتخابات خبر دادهاند، چراکه حکم مصونیت سیاسی- قضائی پارلمانی به دلیل عضویت در پارلمان اتحادیه اروپا از او سلب خواهد شد.
عدم منع قضائی به دلیل اتهاماتی که علیه خانم لوپن به وجود آمده ناشی از مصونیت پارلمانی اوست، اما همانطوری که شما هم گفتید، کسی نمیداند اولا چرا اکنون این مسائل برای خانم لوپن مطرح شده؟ و چرا اکنون که این مسائل مطرح شده، شبکه حقوقی و قضائی پیگیری لازمه را حتی با وجود مصونیت قضائی ندارد؟ و جواب نزدیک به واقعیت این دو سؤال را میتوان در این دید که دستگاه قضائی فرانسه اکنون به دنبال ایجاد شرایطی نیست که وضعیت انتخاباتی بیشازپیش متشنج شود چراکه قطعا با رویدادن چنین مسئلهای پوپولیستهای فرانسه آرام نخواهند نشست و با داشتن موقعیت امروز خود، به طور یقین از آن بهعنوان یک اهرم فشار استفاده کرده و مسئله انتخابات را بغرنجتر خواهند کرد و این مسئله بسیار مهم است. نتیجه این انتخابات حتی بر کشورهای دیگر اروپایی و اتحادیه اروپا هم تأثیرات منفی مستقیم خود را خواهد داشت، همانطوری که انتخابات آمریکا تأثیرات خود را برجهان گذاشت.
اکنون به ضلع دوم و به قولی مهمترین بازیگر انتخابات یعنی امانوئل ماکرون، وزیر سابق اقتصاد و صنعت، میرسیم. اولا شما دلیل فروغ این مهره را در چه عواملی میبینید و آیا با درنظرگرفتن این شرایط باید ماکرون را جوانترین رئیسجمهور فرانسه دانست؟
ببینید آقای ماکرون در سایه تفکرات تند خانم لوپن درخصوص جدایی از اتحادیه اروپا برای خود مخالفانی جدی آفریده که مهمترین آنها دولتمردان آلمانی هستند و از آن سو هم همین مخالفان برای عدم حضور خانم لوپن به ماکرون روی آوردهاند. علاوه بر این مسائل باید گفت اندیشههای منتقدانه ماکرون نسبت به دولت اولاند و جدایی او از این سیستم باعث افزایش نسبی آرای او شده است. این حمایتها و کسب آرای مناسب در نظرسنجیها جایگاه او را تا حد بسیار بالایی ترقی داده است به گونهای که میتوان او را رئیسجمهور آینده فرانسه دانست. البته معتقدم در رقابت با لوپن کار به دور دوم کشیده میشود و در هفتم ماه می، ماکرون مستأجر الیزه خواهد بود.
اگر انتخابات به دور دوم کشیده شود، آیا دوباره سناریوی سال ٢٠٠٢ و پیروزی ژاک شیراک و شکست ژان ماری لوپن تکرار خواهد شد؟
بله احتمال تکرار سناریو سال ٢٠٠٢ وجود دارد اما قطعا شکل آن متفاوت خواهد بود. ببینید ژان ماری لوپن به دلیل تفکرات ضدیهودی و ضدصهیونیستی از صحنه سیاسی و فعالیتهای حزبی کنار رفت و در ادامه هم، کار عملا به دختر او واگذار شد و امروز خانم لوپن با هوشیاری و زیرکی خاص خود دیگر اشتباه پدرش را تکرار نمیکند و به جای مواضع ضدیهودی به مواضع ضداسلام روی آورده است. اما این اندیشهها هماکنون خالی از چالش نیست. اگر شما به بافت دینی و قومی جامعه فرانسه نگاه کنید، میبینید حدود شش میلیون مسلمان در این کشور زندگی میکنند، بنابراین ضدیت با اسلام نهتنها شکافی عمیق در میان این جمعیت شش میلیوننفری در داخل فرانسه با حاکمیت ایجاد خواهد کرد، بلکه در ادامه کشورهایی نظیر الجزایر، تونس و مراکش هم در روابط خود با پاریس تجدیدنظر خواهند کرد. پس این مواضع خانم لوپن مضاف بر خروج فرانسه از اتحادیه اروپا و ایجاد تنش با این اتحادیه، سبب افزایش ناکامیهای بینالمللی و انزوای سیاسی فرانسه در سطح بینالمللی خواهد بود. من معتقدم در سناریوی انتخابات ٢٠١٧ فرانسه ماکرون در نقش ژاک شیراک در دور دوم انتخابات پیروز خواهد شد.
اما به ضلع سوم انتخابات میرسیم «فرانسوا فیون» تا چندی پیش همه صاحبنظران و کارشناسان مسائل فرانسه، فیون را مستأجر پنج سال بعدی الیزه میدانستند، اما بهیکباره با افشاگری اواخر ژانویه مجله «لوکنرد» درباره سوءاستفاده یک میلیونیورویی ایشان برای همسرش و در ادامه به دلیل اختلاس از بودجه عمومی، بهشدت آرای او ریزش پیدا کرد. اما در نظرسنجیهای ٢٠ روز گذشته آرای فیون دوباره با افزایش تدریجی روبهرو بوده است. شما دلایل این افزایش تدریجی آرای فیون در نظرسنجیهای اخیر را در چه عواملی میبینید و آیا این امر میتواند نهایتا او را به جایگاه سال ٢٠١٦ و پیروزی در انتخابات بازگرداند؟
ببینید محبوبیت بالای فیون در سال ٢٠١٦ به دلیل ناکامیهای اولاند بود و همانطوری که شما هم گفتید، این محبوبیت تا جایی بود که برخی او را رئیسجمهور بعدی فرانسه میدانستند اما برای جلوگیری از رویدادن چنین مسئلهای خانم لوپن شرایط و جنجالهایی مانند همین اتهامات مالی را برای فیون به وجود آورد. به بیان دیگر میتوان گفت تمام این مسائل ساختگی بود و به دلیل ذات پوپولیستی جامعه سیاسی اروپایی و بهویژه فرانسه مانند جامعه آمریکا در جریان انتخابات، نامزدها دست به اتهامزنی زدند. شما در همین انتخابات ریاستجمهوری آمریکا دیدید که ترامپ و هیلاری کلینتون چه جنجالهایی را به وجود آوردند؛ از اتهامات اخلاقی تا اتهامات مالی و حتی امنیتی. البته خود فیون هم درخصوص این مسئله تا حدودی مقصر بود چراکه در مقابل این اتهامات به یک انزوای سیاسی رسید و بهسرعت موضع تدافعی گرفت و بهنوعی در مقابل این هجمهها تسلیم شد. اما با گذشت زمان و همچنین روشنگریها و عذرخواهیهای رسمی فیون، او تا حدی از موضع تدافعی خارج شد. بنابراین او به بازسازی وجهه خود در جامعه فرانسه پرداخت که تا حدودی هم مؤثر بود و همین افزایش هرچند کمرنگ در نظرسنجیهای اخیر، نشان از موفقیت در بازسازی وجههاش دارد.
اما ضلع چهارم، ژان لوک ملانشون، «ملانشون»ی که در سال ٢٠٠٨ به دلیل انحرافات لیبرالی از سوسیالیستها جدا شد و در انتخابات سال ٢٠١٢ با حمایت «حزب کمونیست فرانسه» چهارم شد؛ اما در انتخابات ٢٠١٧ با تشکیل حزب «La France insoumise» فرانسه تسلیمنشدنی توانست محبوبیت خود را در نظرسنجیها از ١٥ درصد تا ٢٠ درصد بالا ببرد. او چگونه توانست در این شرایط پیچیده با یک ثبات سیاسی به یکی از چهار مهره اصلی انتخابات بدل شود؟
ببینید ملانشون معتقد به تقویت فرانسه است اما این تقویت باید درونی و به واسطه عملکرد و فعالیت خود جامعه فرانسه صورت گیرد، نه عوامل جهانی و بیرونی و البته که این شعار او تا حدودی در میان مردم نفوذ پیدا کرد و باعث جلب آرا به سمت او شد. مردم فرانسه امروز اندیشههای او را برای بازسازی جایگاه ازدسترفته فرانسه بسیار مؤثر میبینند. ملانشون بر این باور است مشکلات فرانسه بهویژه چالشهای اقتصادی از درون ساختارهای پوسیده و کهنه این کشور است پس باید این ساختارها را تغییر داد چراکه این ساختارهای سیاسی-اقتصادی متعلق به دوران مابعد جنگ جهانی دوم و جمهوری پنجم فرانسه است که از ١٩٥٨ میلادی شروع شده است. اما نقطه تفاوت دیگر ملانشون این است که این کسب پرستیژ البته نوین، در اندیشههای خانم لوپن با دشمنی با مسلمانان و خروج از اتحادیه اروپا میسر میشود، اما ملانشون این تحولات را در دگرگونی ساختاری داخلی میبیند. ببینید امروز جامعه فرانسه بهشدت دچار شکافهای اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی است به گونهای که ٨٥ درصد ثروت فرانسه تنها در اختیار دوونیم درصد جامعه این کشور است و من در بحبوحه حادثه تروریستی شهر «نیس» هم عنوان کردم مهمترین عامل بروز چنین حوادث تروریستیای، همین نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی است.
اما به مسئله مناظرههای تلویزیونی بپردازیم. در جریان انتخابات سه مناظره تلویزیونی شکل گرفت، شما تأثیر این مناظرهها را تا چه اندازه میدانید؟
ببینید مسئله انتخابات فرانسه بهشدت پیچیده است هرچند از قبل سرنوشت آرا تعیین شده است، اما به دلیل رقابت نزدیک و تنگاتنگ این چهار بازیگر اصلی که به تحلیل آنها نشستیم، قطعا این مناظرههای تلویزیونی در میزان موفقیت آنها تأثیرگذار خواهد بود. اما این مناظرهها به دلیل مسائل و نوع آرای آنها میتواند باعث مقبولیت یا عدم مقبولیت شود، مثلا مسئله جنگ داخلی سوریه که زمانی مستعمره فرانسه بوده و نقش فرانسه در آینده این کشور یا برجام و نوع رابطه با ایران از مسائل مهم این مناظرات بوده که البته با بالارفتن هوش سیاسی چشمگیر در دولت آقای روحانی به سرانجام رسید. بنابراین موضع این نامزدها در قبال چنین مسائلی مؤثر است. دولت روحانی در سفر به پاریس با استقبال شایستهای از سوی فرانسویها روبهرو شد و از آنطرف هم این هوش بالای سیاسی در دولت روحانی باعث شد یک هیئت ٤٠٠ نفره از سوی فرانسه برای سرمایهگذاری اقتصادی در بخش نفت و گاز و خودرو به ایران سفر کنند. این سطح از روابط بهخوبی نشان از اهمیت نوع مواضع نامزدهای انتخاباتی فرانسه در قبال تهران در انتخابات فرانسه دارد؛ چراکه فرانسه معتقد است برای بازگرداندن وضعیت مناسب اقتصادی و حتی سیاسی باید با کشورهایی مانند ایران ارتباط مناسب دیپلماتیک و اقتصادی داشته باشد.