اینستاگرام پای ثابت سفرهای نوروزی
اگر در ایام عید بازار شبکههای اجتماعی مثل توئیتر، فیس بوک، تلگرام و هر شبکه اجتماعی دیگری کساد بود اما اینستاگرام بدجوری در این روزها رونق داشت.
به قول دوستی، اصلاً روی بورس کامل. اگر میخواستی دور ایران را در چند دقیقه بگردی ممکن بود و سفر دور دنیا هم چندان سخت نبود و مطمئناً کمتر از 80 دقیقه طول میکشید. آنقدر عکس از سواحل قناری، آنتالیا، بالی، مالدیو و شهرهای مختلف کشورهای دور و بر در اینستاگرام بود که کفایت میکرد دلتان باز شود یا اگر خانه نشین بوده و امکانات سفر نداشتهاید ازغصه غمباد بگیرید.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، از گزینه لوکیشن یا همان موقعیت، در این روزها قطعاً از هر موقع دیگری بیشتر استفاده شد. آنهایی که اغلب عکسهایشان را بدون موقعیت دقیق منتشر میکردند این بار اصلاً یادشان نمیرفت از این امکان استفاده کنند تا همه بدانند به کجاها سفر کردهاند. «استوری» امکان جدید این شبکه یا همان داستان کوتاه هم البته به کمک آمده بود تا علاقه مندان حسابی، لحظه به لحظهشان را اطلاعرسانی کنند. عکس از صبحانه، ناهار، شام و البته سردر بزرگ هتلهای محل اقامت هم حسابی داغ بود.عکسهایی که بیشتر حجمشان سر در محل اقامت بود و بخش کوچکیاش هم خود سوژه. البته تعداد سلفیهایی که لوکیشن دقیق هم داشت کم نبود. سلفی شماره یک تا 10 از آنتالیا، سواحل اسپانیا و دهکدههای لوکس شمال کشور. اما هرچه در صفحه این آدمها دقیق میشدی معمولاً یک عکس هم از فضای واقعی، طبیعت یا بافت تاریخی منطقه نمیدیدی. نمیدانم این تنها حس من بود یا خیلیهایی که این روزها اینستاگرام را رصد کردهاند هم به همین حس رسیدهاند. انگار تعداد بیشتر سفر، افتخاری بود که با آن میشد رکوردزنی کرد و چشم بقیه را درآورد. شاید هم عقیده دوستی که در صفحهاش این گونه نوشته، درست باشد: «فقط دو روز رفتم سفر، هرکی زنگ زد و پیام داد، اول گفت بسه و کمتر خوش بگذرون. چقدر گول زنندهای آخه عکس!» شاید این دیدگاه درستی باشد، تصویری از یک زندگی شیشهای با قاب طلایی و نه یک قاب واقعی و بیشتر گول زننده. شاید هم این پستها و عکسها بیشتر تقلید باشد. تقلید و کپی که در این فضا تقریباً خیلی مد شده.
راستش را بخواهید در یک جمع فامیلی به عمق تأثیر این عکسها و گول زننده بودنشان پیبردم. اعضای فامیل در یک ویلای لوکس در شمال کشور دور هم جمع شده بودند اما در عین حال با چنان حسرتی درباره عکسهای سفر دیگران حرف میزدند که جگرت خون میشد. همان موقع با خودم فکر کردم طفلک آدمهایی که دستشان نمیرسد یک تور یک روزه به اطراف شهر محل اقامتشان بروند، پس آنها الان چه حالی دارند و باید چه بگویند! آیا واقعاً این شبکهها با همین آب و تاب میتواند بر روح و روان آدمها اثر بگذارد و باعث افسردگیشان شود؟ جمع فامیلی ما که دست کم گواه همین مطلب بود.
یکی میگفت: «دیدی فلانی امسال هم رفت پاریس! نمیدونم این همه پولو از کجا میاره؟ آخه ما هم این همه جون میکنیم.» و دیگری در پاسخش: «آخ آخ! پسرعمه بابام رو دیدی؟ امسال عید هم سفر خارجی رفت هم چند تا داخلی. آخه این خلقالله این همه پول از کجا میارن؟ مگه من کم جون میکنم؟ این همه اضافه کاری این همه بدبختی آخرش هم هر سال هنر کنم میام تا شمال!»
یکی دیگرهم که انگار خیلی در حوزه فضاهای مجازی متخصص است: «بابا اینا رو جدی نگیرین. این آدما دنبال تأیید گرفتن از دیگران هستند، توجهی که در دنیای واقعی ندارن. میخوان فقط خودی نشون بدن. اینها واقعی نیست گول نخورین.» و بعد چند آه جگرسوز و افسوسهای از ته دل از این ور و آن ور و آجیلها و تخمههایی که شکسته میشود و بحث درباره سفر دیگران که جدیتر از قبل میشود.
چند باری نگاهم به سمت صاحبخانه میرود که به ظرفهای آجیل و میوه که پر و خالی میشوند زل زده و البته ویلایی که در اختیار اعضای فامیل قرار داده. فکر میکنم توی دلش میگوید اینها عجب ناشکرهایی هستند که با این همه امکانات باز هم گلایه، شکایت و حسرت دارند. کم کم که فضا غمگینتر میشود همه باهم تصمیم میگیرند گشتی در دهکده بزنند و بعد هم بروند بساط جوجه را مهیا کنند. برخی هم تصمیم مهمتری میگیرند؛ اینکه در دهکده بگردند و با ساحل و لابد سردر دهکده عکس بگیرند و کمی از فشار روحیشان کم کنند.
هرچه بود امسال اینستاگرام هم یک پای ثابت سفرهای نوروزی و مسافران نوروزی بود. برخی را شادتر کرد و برخی را هم افسردهتر. برخی گول خوردند و برخی هم نه.