گرمابههای سرمازده
تهران دیگر گرمابه ندارد. تا همین چند سال پیش اگر خیابانهای تهران را بالا پایین میکردی، گرمابههایی را میدیدی که هنوز چراغشان روشن بود و مشتریهای خاص خود را داشتند.
کارگرهای ساختمان و فصلی و مهاجران روزانه پایتخت بخش عمدهای از مراجعان این حمامها بودند. حمامها هم کجدار و مریز به کار خود ادامه میدادند اما حالا اوضاع فرق کرده است و رئیس اتحادیه گرمابهداران میگوید: «یک شب خوابیدیم، بلند شدیم و دیدیم قیمت آب ٣٠ برابر شد و گاز ١٠ برابر و همین موضوع به مرور ٢١٠ گرمابه را تعطیل کرد و حالا تنها ٩٠ گرمابه گوشه و کنار کسبوکار ایران نفس میکشند».
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند ، در این میان گرمابههای شمال شهر کاملا توجیه اقتصادی خود را از دست داده و تنها زمین گرانبهایشان است که مالکشان را برای تغییر کاربری وسوسه میکند. گرمابههایی که بسرعت تخریب میشوند و جای خود را به برجهای بلند میدهند. گرمابههای جنوب شهر هم که آخرین رمقشان را مدیون مشتریان کارگرشان هستند، با آب و گاز گران و قبضهای چندمیلیون تومانی، کارگران کمدرآمد را مأیوس کردهاند؛ حالا آنها هم کمتر به حمامهای جنوب شهر سر میزنند.
کارگرها پول حمامکردن ندارند
حمامها حتی در خیابانهای عودلاجان و شوش و... هم کار و کاسبیشان کساد است. نرخ گرمابههای عمومی از ساعتی هزار و ٦٠٠ تا ١٠هزار تومان افزایش یافته و کار را به جایی رسانده که حتی مشتریان سابق توان پرداخت نرخ گرمابههای عمومی را ندارند. وارد یکی از گرمابهها میشوم. ساکت و سرد است. یکی از مشتریها ١١هزار تومان روی پیشخوان گذاشته و میگوید: من لباسهایم را هم شستم حسین آقا. میپرسم چرا هنوز از حمام عمومی استفاده میکنید؟ میگوید: خانه من حمام ندارد. خانه که چه عرض کنم، یک آلونکی هست کنار این ساختمان پشتی. آنجا کار میکنم....
«یک موقع اینجا جای سوزن انداختن نبود.» این را صاحب گرمخانهای در عودلاجان گفته و ادامه میدهد: نرخ حمام آنقدر گران شده که دیگر آنهایی که دسترسی به حمام ندارند هم کمتر میآیند؛ اما شکر. گاهی در یک ماه ٣٠ تایی مشتری از قشر کارگر یا اتباع افغانی داریم؛ اگرچه....
مشتری این حمام حرف او را قطع کرده و با حرارت توضیح میدهد: من مگر چقدر کار میکنم که هر روز یا یک روز در میان پول حمام بدهم؟ تازه اینجا خوب است؛ ١٠هزار تومان برای حمامکردن یک ساعته میگیرد و هزار تومان برای لباسشستن. مسئول حمام خیابان پشتی میگوید نرخ اتحادیه ١١هزار تومان است. خانم ما که کارگریم و دستمان به جایی بند نیست کجا برویم؟ چه کنیم؟
اینجا آخر خط است
اوضاع حمامهایی که هنوز در شمال تهران هستند، خرابتر از این حرفاست. در قلهک و دروس و تجریش هنوز گرمابههایی هستند که تسلیم شرایط نشده و به سختی ادامه میدهند. سراغ گرمابهای میروم که کلنگ تخریبش را زدهاند. صاحب این گرمابه میگوید: ٥٠سال این شغل ما بود؛ حمام پدریمان را زنده نگه داشتیم اما این دیگر آخر خط است. ما تا تهش را رفتیم. همهاش ضرر بود.
میخواهید گرمابه را نوسازی کنید یا کلا کاربریاش را عوض کردید؟
باز حمام بسازم؟ دیوانهام مگر؟ برجی ٣میلیون پول آب و برق برایم بیاید و سر جمع ٣٠ تا مشتری هم نداشته باشم؟
مشکل فقط پول آب و برق است؟
مشکل کمی نیست. ناگهان هزینه نگهداری این گرمابه ١٠ برابر شد! دخل و خرجمان به هم نمیخورد. البته گرمابههای جنوب شهر اوضاع بهتری دارند. اینجا هر ساختمانی که میسازند اولین کاری که میکنند یک حمام سرپایی برای کارگران دست و پا میکنند برای همین حتی کارگران هم حاضر نیستند این همه هزینه یکبار استحمام کنند. گرمابهها هم آنقدر قدیمیساز و خلوت و کم امکاناتند که کسی برای تفریح هم سر نمیزند.
صاحب این گرمابه میگوید یکباره زمین خوردهاند و دیگر بلند نشدند. حالا این حمام ٥٠ ساله را کوبیدند تا آپارتمان بسازند.
دهکهای پایین به گرمابه نیاز دارند
رئیس اتحادیه گرمابهداران دل پری از شرایط کنونی دارد. او میگوید: دهکهای پایین جامعه هنوز نیاز به حمام عمومی دارند. دیماه ٨٩، بالا رفتن ناگهانی نرخ حاملهای انرژی به تعطیلی ٢١٠ گرمابه در تهران ختم شد. شب خوابیدیم، صبح بلند شدیم و دیدیم که آب از متر مکعبی ٢٥ به ٧٠٠ و گاز از متر مکعبی ٧ به ٧٠ تومان رسیده است. از ٣٠٠ گرمابه اکنون ٨٠-٩٠ تای آن هنوز سرپایاند. سجادی ادامه میدهد: نرخ گرمابه باید ٤٠ برابر میشد تا توجیه اقتصادی برای ادامه کار داشته باشیم اما از هزار و ٦٠٠ تومان سال ٨٩ یک بار به ٣هزار تومان، یک بار به ٥هزار و با مصیبت به ٨هزار رساندیم. حالا هم که ١١هزار تومان است کسی ندارد که بدهد.
کشورهای همسایه هنوز گرمابه دارند
سجادی میگوید کشورهای پیشرفتهای مثل ترکیه حمامهای تاریخی خود را بازسازی کرده و امکانات تازهای به این امکان جمعی اضافه کردهاند. مردم حمامرفتن را مانند استخررفتن نوعی سرگرمی میدانند و بهنوعی حمامها امکانات لوکس و درآمدزا دارند. گرمابههای ما نهتنها سونا، اتاق ماساژ و ... ندارند بلکه حتی ظاهر موجهی هم ندارد. همه اینها در حالی است که استفاده از آنها حتی توجیه اقتصادی هم ندارد. او ادامه میدهد: در فرانسه حمامهای عمومی خوشساختی هستند که ساعتی ٣٥ یورو قیمتگذاری شدهاند. ما اما فراموشکردن سنتهایمان را هنر میدانیم و به آن افتخار میکنیم.
درآمدزایی از گرمابهها به جای تخریب
سجادی درباره این ٩٠ حمامی که هنوز باقی ماندهاند، میگوید: یا مالکیت سرقفلی دارند و مصیبت عظمی صاحبانشان شدهاند یا تحت شرایط خاصی دارند هنوز به کار و کسبشان ادامه میدهند. البته گرمابههای جنوب تهران اوضاع بهتری دارند. شاید اگر مصوبه سال ٩٠ اجرا میشد و برای حاملهای انرژی حمامها تعرفه ویژه در نظر میگرفتند، میشد این شغل که جامعه هنوز به آن نیاز دارد را احیا کرد. رئیس اتحادیه گرمابهداران ادامه میدهد: قرار بود حاملهای انرژی گرمابهها هم مانند اماکن مذهبی با تعرفه دولتی حساب شود اما نشد. چیزی که شاید کمتر قابل بحث باشد این است که این شغل شاید از رونق افتاده اما نباید منسوخ شود. فارغ از ارزشهای اقتصادی و نقش آن در درآمدزایی و حتی اقتصاد گردشگری، منسوخشدن این شغل بهداشت دهکهای پایین جامعه را تحتتأثیر قرار میدهد. مشاغل سنتی ما در شرایطی بهراحتی بیارزش و منسوخ میشوند که اگر به آنها به اندازه کافی بها دهیم، میتوانند دوباره درآمدزا شوند و تبدیل به جاذبههای گردشگری شده و سالانه میلیاردها تومان به بدنه اقتصاد کشور تزریق کنند.