x
۱۹ / فروردين / ۱۳۹۶ ۰۶:۳۹
معاون اروپا و آمریکای وزارت امور‌خارجه بیان کرد :

برخورد نظامی میان ایران و آمریکا دور از ذهن است

برخورد نظامی میان ایران و آمریکا دور از ذهن است

برای اولین‌بار در تاریخ، ایران به‌عنوان کشوری که عضو شورای امنیت نیست با اعضای این شورا برای صدور قطعنامه ایفای نقش کرد

کد خبر: ۱۸۶۴۱۷
آرین موتور

 وزارت امورخارجه دولت یازدهم که بیشترین تمرکز خود را بر حل بحران هسته‌ای کشور در قالب گفت‌وگو با 6 قدرت جهان گذاشته بود، با توافق‌ بین‌المللی برجام توانست به جامعه رأی حسن روحانی که خواستار رفع تحریم‌ و حل مسئله هسته‌ای و کاهش تنش‌های بین‌المللی بود، وفادار بماند اما مهم‌ترین عملکرد وزارت امور‌خارجه حسن روحانی که توانسته بار فشار بر اقتصاد کشور به‌ویژه مسئله فروش نفت را بردارد، علاوه بر اینکه مورد انتقاد تندروها در درون نظام است، مورد انتقاد رئیس‌جمهوری تازه‌کار آمریکا نیز هست؛ اتفاقی که توانسته دولت حسن روحانی را در دو جبهه داخل و خارج متأثر کند. حالا این توافق در آستانه انتخابات محل مناقشه است و می‌تواند بر سرنوشت انتخابات ریاست‌جمهوری نیز تأثیر‌گذار باشد.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از وقایع اتفاقیه ، در‌این‌زمینه در داخل کشور نیز دوقطبی موافقان و مخالفان برجام به‌وجود آمده است. نابرجامیان، دلواپسان و سایر گروه‌های منتقد در داخل کشور با طرح انتقادات شدید به برنامه جامع اقدام مشترک، آن را فاقد اهمیت و کارایی ارزیابی کردند و در انتقاداتی شدید، عملکرد دولت را مورد انتقاد قرار دادند. در مقابل، طرفداران دولت و شخص حسن روحانی به دفاع تمام‌قد از برجام پرداخته و آن را به‌عنوان بهترین قرارداد ممکن در این دوران ارزیابی کردند. مطرح‌شدن موضوعاتی همانند لغو برجام، احتمال درگیری نظامی و ایجاد ائتلاف عربی-عبری- ترکی علیه ایران، مسائلی جدید و پرتنش را پیش‌روی وزارت امورخارجه قرار داده است. برای درک بهتر وضعیت کشور، منطقه و جهان در دوران پسابرجام در عرصه سیاست خارجی و نیم‌نگاهی به تأثیرات آن بر اوضاع اقتصادی کشور، به سراغ مجید تخت‌روانچی معاون اروپا و آمریکای وزارت امور‌خارجه رفته‌ایم تا وضعیت پیش رو را نقدوبررسی کنیم.

جناب تخت‌روانچی بدون تردید مهم‌ترین موضوعی که در عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی کشور در چند سال اخیر مطرح بوده در ارتباط با برجام است. در سطح داخلی و خارجی بیشترین توجهات به برنامه جامع اقدام مشترک شده و همان‌گونه که شاهد بوده‌ایم برخی افراد در داخل ایران و حتی آمریکا تلاش کرده‌اند تفسیرهایی متفاوت از برجام ارائه کنند؛ با نظر به این تفاسیر اکنون در ابتدای سؤالات می‌خواهیم خوانش شما را به‌عنوان شخصی که از ابتدا به‌عنوان یکی از اعضای هیأت‌ بلندپایه ایران در مذاکرات برجام با گروه 1+5 حضور داشتید، از برجام، آینده این توافق و مباحث مطرح‌شده درباره آن را بدانیم.

برجام توافقی است که در نتیجه بیش از دو سال مذاکرات فشرده، سخت، زمانبر و در برخی مواقع همراه با مشاجره میان 6 کشور، به‌علاوه، ایران و نماینده اتحادیه اروپا منعقد شده است. همان‌طور که همه می‌دانیم در هر توافق بین‌المللی‌ای، در هر زمینه‌ای که باشد، اگر توافقی حاصل شود، نتیجه بده‌بستان خواهد بود؛ یعنی زمانی که هیأت‌ها و کشورها در مباحث مختلف زمانی گرد هم می‌آیند و مذاکره می‌کنند، هر یک نظرات متفاوتی دارند اما اینکه مجموعه این نظرات به یک سند مورد توافق همه تبدیل شود، طبیعتا صددرصد (به‌طور کامل) منطبق با تمامی خواسته‌های هر یک از طرفین نیست و نخواهد بود. برای نمونه اکنون در سازمان ملل 192 کشور حضور دارند؛ زمانی که در ارتباط با موضوعی میان اعضا بحث و تبادل‌نظر می‌شود، نمی‌توان گفت که تمام این 192 کشور همه آن خواسته‌هایی را که دارند در تصمیمات اتخاذ‌شده اعمال کنند. اگر چنین خواسته‌ای مطرح شود، اصلا توافقی حاصل نخواهد شد. در مجموع، می‌توان گفت توافقاتی که حاصل می‌شود کم‌وبیش مورد رضایت همه اعضا خواهد بود. برجام نیز از این قاعده مستثنا نیست. این معاهده بین‌المللی نتیجه مذاکراتی است که در انتها همه طرف‌های درگیر به این نتیجه رسیدند که این توافقی است که همه می‌توانند با آن کنار بیایند و زندگی کنند؛ بنابراین طرف‌های مذاکره رضایت دادند که این توافق به نتیجه برسد اما در ارتباط با تفسیرهایی متفاوت از برجام، باید این واقعیت را پذیرفت که تفسیرهایی متفاوت از برجام را نمی‌توان ارائه داد زیرا برجام متنی حقوقی است که شامل بحث‌های فنی، هسته‌ای، مالی، بانکی و... می‌شود و نظرات حقوقی هم در تمامی بخش‌ها و مفاد آن جاری است. برجام متنی دقیق و روشن دارد، شاید در برخی مفاد پیچیدگی‌های خاصی داشته باشد که نیاز به تفسیر حقوقدانان باشد اما تفسیرهایی متعدد از برجام مسبوق نیست. این‌گونه نیست که ما یک تفسیر از برجام داشته باشیم و آمریکایی‌ها، آلمانی‌ها یا کشورهای دیگر هر کدام برای خود، یک تفسیر داشته باشند. برای نمونه می‌توان به مسئله آزمایش‌های موشکی اشاره کرد. آن‌گونه که اطلاع داریم قطعنامه «2231» به‌عنوان ضمیمه‌ای بر برجام، در اصلی که در ارتباط با آزمایش‌های موشکی است، بسیار روشن و صریح بوده و به‌طور دقیق عنوان می‌کند آزمایش موشک‌های‌ بالستیکی که برای حمل کلاهک‌های هسته‌ای باشند، ناقض برجام است. در نتیجه، کسی نمی‌تواند بگوید که برداشت ما از این اصل بند چیز دیگری خواهد بود. قطعنامه «2231» را به این دلیل مورد بحث قرار دادم که در کنار برجام، درباره این قطعنامه مهم نیز مذاکرات ایران به شکلی جدی با اعضای شورای امنیت سازمان ملل انجام شد، هرچند این موضوع اندکی مورد اغفال و کم‌توجهی قرار گرفت. این مسئله بسیار مهم است که ما با اینکه عضو شورای امنیت نبودیم، رویکردها و نظرات خود را به طرف مقابل تحمیل کردیم. ما به طرف‌های مقابل این نکته را مطرح کردیم که باید در روند مفاد قطعنامه شورای امنیت که در ارتباط با برجام مطرح می‌شود، نقش داشته باشیم اما آنها در مقطعی به ما گفتند که ایران عضو شورای امنیت نیست اما پاسخ ما این بود که چه عضو باشیم و چه نباشیم، اگر می‌خواهید برجام پیش برود و مورد تأیید شورای امنیت قرار گیرد و قطعنامه‌ای را به‌عنوان ضمیمه به آن اضافه کنید، باید مفاد آن با توافق با تهران باشد. این موضوع بسیار مهم است که برای اولین‌بار در تاریخ شورای امنیت کشوری غیر‌عضو با اعضای شورای امنیت در مورد تک‌تک کلمات متن قطعنامه مذاکره کرده است. واقعیت آن است همان‌گونه که نمی‌توان از مفاد این قطعنامه برداشت‌ها و تفسیرهایی مختلف داشت، برجام نیز مشمول همین قاعده خواهد بود. زمانی که در برجام تعیین شده که با گذشت مدت‌زمانی باید فلان قطعنامه یا تحریم شورای امنیت لغو شود، دیگر چه تفسیری را می‌توان داشت. چنان‌که شاهد بوده‌ایم تاکنون این مفاد و اصول به شکل دقیق اجرایی شده‌اند.

با نظر به این تفاسیر، از نظر شما می‌توانستیم در مذاکرات برجام به نتایج بهتری دست پیدا کنیم؟

این پرسش را در هر زمانی می‌توان نسبت به یک توافق مطرح کرد. برای نمونه، می‌توان به پیوستن و عضویت ایران در کنوانسیون منع تسلیحات شیمیایی اشاره کرد؛ در این زمینه، می‌توانیم بپرسیم که آیا می‌شد از این کنوانسیون نتیجه بهتری حاصل شود؟ چون تعداد زیادی از کشورها درگیر بودند، این پرسش را می‌توان نسبت به تمام کشورهایی که در این کنوانسیون حضور داشتند، مطرح کرد. در ارتباط با برجام نیز این مسئله که تمامی طرف‌های مذاکره ادعا کنند که همه خواسته‌هایشان در آن محقق شده، اصولا توافقی شکل نمی‌گرفت. اگر ایران تمام آنچه را که می‌خواست به دست می‌آورد و آمریکا نیز هر آنچه مدنظرش بود محقق می‌شد، در اساس به نوعی تضاد و ناهمخوانی خواهیم رسید. چنین امری در عرصه واقع ممکن نبوده و نخواهد بود. فرایند بده‌بستان بر این مبناست که شما آنچه را که می‌خواهید، مطرح کنید و متعاقب آن در محدوده آن با کارت‌هایتان بازی می‌کنید که بتوانید کمترین امتیاز را بدهید و بیشترین امتیاز را کسب کنید. تمامی طرف‌ها در برجام نیز این قاعده را مدنظر داشتند و برای رسیدن به توافق بدون تردید طرف‌ها از برخی خواسته‌های خود کوتاه آمدند زیرا بدون پیروی از این قاعده اساسا ادامه مذاکرات و حصول توافق ممکن نبود.

جناب تخت‌روانچی، در یک سال گذشته دولت یازدهم به‌طور مداوم بر دستاوردهای مثبت اقتصادی برجام تأکید داشته‌ است اما در داخل کشور برخی منتقدان نظیر طیف دلواپسان بر عدم تأثیر اقتصادی برجام انگشت گذاشته‌اند. اکنون این پرسش مطرح است که برجام چه دستاوردهای اقتصادی‌ای را برای کشور داشته و آیا می‌توان این دستاوردها را حفظ کرد و توسعه داد؟

دستاوردهای اقتصادی برجام باوجود برخی کاستی‌ها چشمگیر بوده است. اولین دستاورد برجام را می‌توان در زمینه صدور نفت دانست. همان‌گونه که مستحضر هستید زمانی که وارد مذاکرات برجام شدیم با فضایی مواجه بودیم که بر‌اساس آن برنامه رساندن صادرات ایران از طریق تحریم‌ها به صفر پیگیری می‌شد. ممکن است این را مطرح کنند که طرح تحریم ۲۰ درصد از صادرات نفت ایران در هر ۶ ماه یک‌بار به نتیجه نمی‌رسید اما در عمل شاهد این مسئله بودیم و کشورهایی که از ما نفت می‌خریدند نمی‌توانستیم به پول فروش نفت به‌طور مستقیم دسترسی داشته باشیم؛ در نتیجه مجبور بودیم از آن کشورها کالا بخریم. در‌واقع، روند تحریم‌ها به‌گونه‌ای بود که در مدت دو سال و نیم صادرات نفت ایران به حدود ۲۰۰ هزار بشکه می‌رسید. بعد از برجام، ما اکنون به وضعیت قبل از برجام برگشته‌ایم و در سطح جهانی به‌طور مستقیم به پول‌های حاصل از فروش نفت دسترسی داریم. این یک پرسش است که آیا ایران به پول نفت دسترسی دارد یا خیر؟ بله، ما به پول نفت دسترسی داریم و از طریق بانک مرکزی مبالغ ارسال می‌شود. علاوه بر فروش نفت، در حوزه حمل‌و‌نقل نیز برجام دستاوردهای مهمی داشته است. حتی اگر خرید و ورود هواپیماهای ایرباس را کنار بگذاریم، باید به حوزه کشتیرانی توجه داشته باشیم. واقعیت این است که در دوران تحریم‌ها یکی از اهداف، تحت فشار قراردادن ایران در زمینه حمل‌و‌نقل و به‌طور خاص کشتیرانی ایران بود و همین موضوع را در آن دوران به شورای امنیت ارجاع دادند و این نهاد بود که در‌این‌زمینه بر ایران اعمال تحریم کرد. بعد از برجام کشتیرانی برای ایران آزاد و بیمه کشتی‌ها صادر شده و کشتی‌های کشورمان به سواحل مختلف دنیا سفر می‌کنند. این مسئله تنها خاص سفر ایران به یک کشور یا منطقه دیگر نیست بلکه کشتی‌های ما درحال‌حاضر می‌توانند از یک منطقه به منطقه دیگر جهان سفر کنند. واقعیت آن است که وضعیت صنعت کشتیرانی ما بسیار مناسب است و حتی می‌توانیم در این صنعت در جهان وارد رقابت شویم. همچنین، در دیگر زمینه‌ها همانند بیمه، پتروشیمی و... برجام دستاوردهایی را داشته است. باوجوداین، در شرایط کنونی، ما با یک مشکل اساسی روبه‌رو هستیم و آن هم عبارت است از بحث بانکی. در زمینه این موضوع، بانک‌های بزرگ و نه بانک‌های کوچک و متوسط، هنوز وارد معامله با ایران نشده‌اند. برخی‌ها این را مطرح می‌کنند که هنوز درآمدهای نفتی و صادراتی ایران از طریق صرافی‌ها انجام می‌گیرد اما این‌گونه نیست. بله، در دولت قبلی از طریق صرافی‌ها این‌کار انجام می‌شد ولی در شرایط کنونی، ما این وضعیت را نداریم؛ البته کارهای خود را از طریق بانک‌های کوچک و متوسط انجام می‌دهیم. باوجوداین، در چند وقت اخیر بانک مرکزی، سفرا و مقامات اقتصادی ایران با بانک‌های بزرگ مذاکرات و ارتباطاتی داشته‌اند اما هنوز این بانک‌ها نگران هستند. آنها به ما گفته‌اند که به‌دلیل تحریم‌های اولیه آمریکا که در گذشته آنها جریمه شده‌اند، نگران هستند که تعامل با ایران در نتیجه تحریم‌های ثانویه آمریکاست که در نتیجه برجام لغو شده یا در چارچوب تحریم‌های اولیه قرار می‌گیرد.

این مسئله مختص به بانک‌های اروپایی و آمریکایی است یا مشمول بانک‌های آسیایی نیز می‌شود؟

عمدتا بانک‌های بزرگ دنیا مشمول این وضعیت هستند. با توجه به اینکه این بانک‌های بزرگ در اروپا هستند، پس بیشترین ضرر را هم آنها متحمل شدند. باوجوداین، این نگرانی برای همه بانک‌ها وجود دارد. نگرانی‌‌ای  که در‌این‌زمینه این بانک‌ها دارند درباره مقررات بانکی بین‌المللی بوده که در چند سال گذشته بسیار پیشرفت داشته است. اگر سال‌های تحریم را در نظر داشته باشیم، باید توجه داشت که چند سال ما به‌دلیل تحریم‌ها از مقررات بانکی به دور بوده‌ایم. ما در حاشیه تغییراتی بوده‌ایم که در 10 سال گذشته در‌این‌زمینه اتفاق افتاده است. واقعیت آن است که استانداردهای بانکی در 10 سال گذشته رشد و پیشرفت چشمگیری داشته است؛ بنابراین ما باید تلاش کنیم که به سطح این پیشرفت‌ها دست پیدا کنیم. برای مثال، یکی از این بانک‌ها به ما اطلاع می‌دهد که استانداردهای ما با شما در زمینه پولشویی یا مبارزه با تروریسم مالی متفاوت است. پاسخ ایران به آنها این است که از نظر مقرراتی ما این بندها را در مجلس شورای اسلامی تصویب کرده‌ایم و این جزء قوانین کشور ماست و تلاش می‌کنیم که شفاف‌سازی را هم در سیستم بانکی به سطح استاندارد برسانیم. در مجموع، باید ابراز داشت که این موضوع زمانبر است و در آینده امیدواریم که به این استاندارد بانکی دست پیدا کنیم. با این تفاسیر، این موضوع به این معنا نیست که همکاری بانکی ما صفر است و هیچ ارتباط مالی‌ای با بانک‌های جهانی نداریم.

آقای تخت‌روانچی آن‌چنان که شاهد بودیم در هفته‌های گذشته دولت آمریکا اجازه داد اتباع ایرانی در آمریکا حساب باز کنند. آیا این مسئله را می‌توان همانند امتیازی از سوی دولت ترامپ به ایرانیان در نظر گرفت؟ و آیا این اقدام تأثیری بر مبادلات بانکی ما خواهد گذاشت؟

این یک بحث فنی است که باید به دقت آن را بررسی کرد. بر‌اساس تحریم‌های اولیه آمریکا شهروندان یا مؤسسات آمریکایی نمی‌توانند بدون مجوز اداره خزانه‌داری آمریکا در زمینه بانکی در ارتباط با ایران اقدامی انجام دهند. برای مثال، اگر یک شهروند آمریکایی قصد داشته باشد که کالایی را در ایران به فروش برساند یا بخرد که طرف مقابلش یک شخص یا مؤسسه ایرانی باشد، باید اجازه بگیرد که در برخی شرایط مجوز صادر می‌شود و در برخی شرایط دیگر خیر. در این میان، شهروندان دوتابعیتی ایرانی - آمریکایی، یعنی آنهایی که در داخل آمریکا متولد شده‌اند، از دید ایران چون ما دوتابعیتی‌ها را به رسمیت نمی‌شناسیم، ایرانی هستند اما در حقوق اساسی آمریکا چون که دو‌تابعیتی‌ها به رسمیت شناخته می‌شوند، این افراد درعین‌حال که ایرانی هستند، آمریکایی نیز محسوب می‌شوند. در نتیجه آنها باید قوانین آمریکا را رعایت کنند. همین شهروند ایرانی - آمریکایی حتی اگر می خواست یک دلار به ایران منتقل کند باید مجوز می‌گرفت. حال با این تفاسیر، آنچه شما در پرسش خود به آن اشاره کردید، بر‌این‌اساس است که آنهایی که قصد دارند در ایران حساب باز کنند، می‌توانند این کار را انجام دهند؛ البته این مسئله بیشتر در ارتباط با ایرانی - آمریکایی‌ها‌ست زیرا اشخاص آمریکایی در ایران رغبتی به ایجاد حساب بانکی ندارند.

در همین زمینه وضعیت شرکت‌ها چگونه است؟

در ارتباط با شرکت‌ها اگر بحث حساب بانکی باشد که این اقدام حرکتی مناسب و مثبت است اما حساب بانکی بازکردن بدون مجوز تجارت چه معنایی دارد. شما فرض بگیرید که یک مؤسسه تجاری بخواهد در ایران حساب بانکی باز کند ولی مجوز انجام کار تجاری را نداشته باشد. از این جهت می‌توان گفت این مجوز بیشتر برای شهروندان دوتابعیتی است که قبلا بدون مجوز نمی‌توانستند این کار را انجام دهند اما اکنون می‌توانند. این موضوع را نمی‌توان امتیاز آن‌چنانی در نظر گرفت زیرا نه ما دنبال بازکردن حساب بانکی از سوی آنها هستیم و نه تجارتی انجام می‌گیرد.

جناب دکتر، اکنون اگر بر حوزه روابط ایران با اتحادیه اروپا متمرکز شویم، آنچه بعد از برجام و به قدرت‌رسیدن ترامپ مورد بحث قرار گرفته، روند رو به رشد و مثبت مناسبات میان تهران با کشورهای اروپایی است. حال پرسش این است که این روند چه مؤلفه‌هایی داشته و در آینده چه چشم‌اندازی را برای آن متصور هستید؟

قبل از روی‌کارآمدن ترامپ در آمریکا ما با کشورهای اروپایی در جریان مذاکرات برجام، روابط حسنه‌ای داشتیم. هر چند در این مقطع با برخی از این کشورها مناسبات گرم‌تری داشتیم و با برخی کمتر اما در مجموع چه در دوران اشتون کارتر و چه در دوران فدریکا موگرینی روند مثبتی از همکاری و مناسبات میان ایران با اتحادیه اروپا وجود داشته است. بعد از به‌نتیجه‌رسیدن برجام زمینه مناسبی برای همکاری میان دو طرف به‌وجود آمد. در‌واقع، در بُعد اقتصادی، ایران با وجود منابع معدنی و طبیعی، فرصت‌های بازرگانی و تجاری و وجود جمعیت جوان برای کشورهای اروپایی بسیار قابل‌توجه است. همچنین، در ابعاد دیگر خارج از اهمیت اقتصادی، همکاری با ایران برای اروپا بسیار اهمیت دارد. برای نمونه، مبارزه با تروریسم یکی از حوزه‌هایی است که ایران می‌تواند به اروپا کمک کند. علاوه بر این، در بحث حل مسائل و بحران‌های منطقه‌ای همانند بحران سوریه و یمن ایران می‌تواند نقش بسیار پررنگی داشته باشد. در مجموع، کشورهای اروپایی بعد از انعقاد برجام که بسیاری از موانع برای ارتباط با ایران برداشته شد، نه‌فقط در بُعد اقتصادی بلکه در تمامی ابعاد زمینه‌هایی فراهم شد که در درون آن نشان داده شد، می‌توانند با ایران مناسبات حسنه‌ای برقرار کنند. کشورهای اروپایی به خوبی به این نتیجه رسیده‌اند که سیاست تهدید، ارعاب و تحریم دیگر نتیجه نخواهد داشت و در این حوزه با آمریکای ترامپ اختلاف‌نظری اساسی دارند. هر چند باید این نکته را در نظر داشت که منظور اروپا تمامی کشورهای این قاره نیست اما بخش غالب آنها را شامل می‌شود.

چشم‌‌انداز پیش‌روی این مناسبات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

واقعیت آن است آنچه در ارتباط با روابط فعلی ایران با اتحادیه اروپا مورد بحث قرار گرفت، حکایت از منطق فعلی آنها در مناسبات با ایران داشت، این منطق را می‌توان به آینده نیز ارجاع داد و در تحولات آتی هم همکاری‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی میان دو طرف به‌دلیل حوزه‌های مشترک منافع می‌تواند ادامه داشته باشد. در گفت‌وگوهایی که با اروپایی‌ها داریم این مسئله به ما گفته می‌شود و به‌صورتی غیرمستقیم مخالفت خود را با مواضع ترامپ به ما می‌گویند، به‌گونه‌ای که بسیاری از آنها با صراحت اظهار داشته‌اند که به الغای برجام از سوی ترامپ واکنش نشان خواهند داد و مواضع متفاوتی با دولت آمریکا دارند. در مجموع، اگر بر‌اساس واقعیات موجود آینده را تحلیل کنیم، می‌توانیم بگوییم با تمام موانع و مخالفت‌های موجود، این روابط در آینده نیز تداوم پیدا خواهد کرد.

در این ارتباط، انتقادی که طیف دلواپسان نسبت به تأثیرهای برجام دارند، این است که شاهد رفت‌وآمدهای اروپایی‌ها هستیم اما این روند نتیجه‌ای در عمل نداشته است. چه پاسخی را در این حوزه دارید؟

واقعیت آن است که مراد آنها بیشتر حوزه اقتصاد بوده و ابراز می‌کنند که رفت‌وآمدها زیاد است اما نتیجه‌ای در‌بر ندارد اما این گفته‌ها تا حدودی با واقعیات منافات دارد. آن‌چنان که در پاسخ به پرسش‌های قبل اشاره کردیم، در حوزه اقتصادی اقدامات خوبی در زمینه‌های مختلف همانند مبادلات نفتی و ارزی انجام گرفته؛ باوجوداین، در برخی حوزه‌ها همانند حوزه بانکی باید موانع و مشکلات حل شوند. با تمام این تفاسیر، چشم‌انداز روشن است و به امید خدا تمامی این موانع رفع خواهند شد.

جناب تخت‌روانچی آمدن ترامپ را تا چه اندازه فرصت و تا چه اندازه تهدید  می‌دانید؟

پدیده ترامپ، پدیده‌ای بوده که قضاوت در مورد آن زود است. نه‌تنها ما بلکه اروپایی‌ها و کشورهای آسیای دور نیز همین نظر را دارند. دلایل این امر نیز مشخص است. یکی اینکه ترامپ هیچ سابقه و پیشینه سیاسی‌ای نداشته و بیشتر یک تاجر بوده و حال به‌عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا انتخاب شده است. اینکه او در حوزه سیاست چه رویکردی را اتخاذ خواهد کرد، نیازمند زمان است. در ارتباط با این موضوع که ترامپ تهدیدی برای ایران است، ما این‌گونه به قضیه نگاه نمی‌کنیم. واقعیت آن است که ما از این موارد در طول 38 سال گذشته نمونه‌های زیادی را دیده‌ایم و مردممان با این‌گونه شعارها نه‌تنها میدان را خالی نمی‌کنند بلکه مصمم‌تر نیز خواهند شد. نکته دیگر این است که سیاست‌های رؤسای‌جمهوری آمریکا در سال‌های بعد از انقلاب نسبت به ایران، چه در دولت دموکرات و چه جمهوری‌خواه تفاوتی آن‌چنانی نداشته است. هر چند ممکن است برخی رئیس‌جمهوری‌ها در حوزه‌ای خاص تمرکز بیشتری داشته و در حوزه‌ای دیگر کمتر تمرکز داشته باشند. برخی‌ها بحث اوباما را مطرح می‌کنند که با توجه به برجام نگاهش به ایران این‌گونه بود اما نباید فراموش شود که در دوران اوباما شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران اعمال شد. در مجموع، باید به این موضوع توجه داشت که این‌گونه به مسئله نگاه نشود که یک رئیس‌جمهوری خواهد آمد که رویکردی بسیار متفاوت را با دیگری دارد یا یکی به نفع و دیگری به ضرر ما شد. آنها اختلافشان قابل‌توجه  نیست.

در همین زمینه آقای عراقچی اظهار کردند که نشانه‌هایی را می‌بینیم که برجام پابرجا خواهد ماند، اینها چه نشان‌هایی هستند که عراقچی بر آنها تأکید دارد؟

برداشتی که ما داریم این است که این حدس و گمان وجود دارد اما این به معنای قطعی دیدن نیست. آنچه اکثر کشورها و حتی فضای داخلی آمریکا از آن حکایت دارند، این است که برجام به آسانی قابل لغو نیست. کشورهای اروپایی با صراحت این پیام را به ترامپ منتقل کرده‌اند که برجام معاهده‌ای بین‌المللی است و باید حفظ شود. حال آمریکایی‌ها مواضع، رویکرد و منافع شرکای اروپایی خود را در این مسئله می‌دانند، در نتیجه به نظر می‌رسد آمریکا نمی‌خواهد با لغو برجام خود را منزوی کند. باوجوداین، از قبل، حتی حین انجام مذاکرات این مسئله را در نظر داشته‌ایم که اگر بازی به‌هم بخورد چه اتفاقی می‌افتد و باید چه اقداماتی انجام دهیم. اکنون سناریوهای مختلفی داریم و آنها نیز می‌دانند که در صورت بر‌هم‌خوردن این معادله ایران چه ابزار جایگزینی در دست خواهد داشت.

یکی از مسائلی که در چند ماه اخیر از آن سخن به میان آمده، ایجاد ائتلاف عربی- عبری- ترکی علیه ایران و در مرحله‌ای بعدتر احتمال برخورد نظامی میان ایران و آمریکاست. حتی برخی جریان‌ها با رسانه‌های خود این سناریو را برجسته و از آن استقبال می‌کنند. از نظر شما، احتمال برخورد نظامی میان ایران و آمریکا یا در حالتی دیگر وقوع جنگ نیابتی میان دو کشور وجود دارد؟

واقعیت آن است که گروه‌های زیادی در برجسته‌سازی این مسئله تلاش‌ می‌کنند. به‌طور خاص، صهیونیست‌ها، لابی‌های ضد‌ایرانی و برخی کشورهای منطقه تلاش می‌کنند از وضعیتی که بعد از به قدرت‌رسیدن ترامپ به‌وجود آمده، بهره بگیرند که تنش‌های میان ایران و آمریکا را برجسته کنند، قابل تردید نیست تلاش روزمره‌ای برای تحقق این سناریو وجود دارد. باوجوداین، امکان وقوع درگیری نظامی ایران و آمریکا بسیار بعید است. مهم‌ترین دلیل این مسئله آن است که آمریکایی‌ها توانایی‌های ما را در بُعد نظامی می‌دانند. ایران دارای ظرفیتی خاص در بُعد نظامی است. آنها تجربه بیش از هشت سال جنگ ایران و 30 سال تحریم این کشور را دیده‌اند؛ آنها با نظاره تمامی این روند به یک جمع‌بندی می‌رسند که اگر اقدامی عجولانه و غیرعقلانی علیه ایران انجام دهیم چه تبعاتی را برای ما در‌بر خواهد داشت. این‌گونه نیست که این تصمیمات بدون محاسبه و لحظه‌ای باشد. به‌طور خلاصه، ظرفیت‌ها و توانایی‌های ما نشان می‌دهد که امکان درگیری نظامی میان ایران و آمریکا بسیار دور از ذهن است.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x