برنامه ریزی برای موفقیت
چندی پیش یکی از دوستانم می گفت کاش زندگی دکمه ی بازگشت داشت، این سخن من را برد به عمق اندیشه که چرا انسان ها از آنچه انجام داده اند راضی نیستند.
عید هم با تمام شیرینی ها و آجیل هایش در حال اتمام است. شاید خیلی از ما با خود عهد کرده بودیم که فلان کار خوب را از آغاز سال جدید شروع کنیم و یا این کار بد را در سال جدید متوقف کنیم. چند صباحی هم توفیق حاصل شد و توانستیم به عهد خود پای بند باشیم اما بعد از یک یا دو روز بر طریق مالوف رفته و عهد خود را شکستیم.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تبیان، خب، این عادت خیلی از ماست: آغاز می کنیم بدون پایان. شروع می کنیم بدون انتها. تصمیم مانند مار آبی ست، گرفتنش ممکن است آسان باشد اما نگه داشتنش به مراتب دشوار تر. وقتی تصمیمی می گیرید یک قدم جلو تر از آنانی هستید که این تصمیم را ندارند، اما فراموش نکنید تنها یک قدم در راه بسیار طولانی. به عبارت زیبا تر تصمیم اگر یک قدم باشد اجرایش هزاران قدم و در هر قدم دشواری و سختی نهفته.
نا امیدی گناهی نابخشودنی
بنا بر آنچه گفته شد راه دراز است و صعب. اما نباید نا امید شد. حضرتش فرمود اَتزعَمُ اَنَّـکَ جِـرمٌ صَغیر وَفِیـکَ انطَوَی العَـالَمُ الاَکبَرُ، دل هر ذره را که بشکافی//آفتابیش در میان بینی. اگر همه ی عالم نیز بر آن باشند که تو را از تصمیمت منصرف کنند و تو مردانه بر آن راه باشی، هرگز نخواهند توانست ذره ای خلل در عزم استوار تو به وجود آورند.
دل هر ذره را که بشکافی//آفتابیش در میان بینی
راه چیست؟
شاید این نوروز با ماشین شخصی خود سفر رفته باشید. به جاده دقت کرده اید؟ پر است از علائم راهنمایی. تا فلان شهر این مقدار مانده، خروجی چند متر مانده، جاده ی انحرافی، پارکینگ و قص علی هذا. شما تصمیم گرفته اید که سفری داشته باشید به مشهد. ماشین خود را کنترل می نمایید و اگر نیازی به تعمیرات داشته باشد، انجام می دهید. مسیر را انخاب نموده، پای در راه می گذارید و به سمت مشهد راه را آغاز می کنید. اگر شما به هر مکان زیبایی که می رسید اتراق کنید و ساعتی به تفرج بگذرانید تا آخر عید هنوز به مشهد نرسیده اید.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش//کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چون روی؟ چون باشی؟
شما هدف را فراموش نمی کنید: مشهد! حالا اگر هزاران جاده ی انحرافی و تفرجگاه و پارکینگ سر راه شما باشد. از طرفی، گاهی خسته شده و نیاز به تجدید قوا دارید، در استراحت گاهی توقف می نمایید و برای خود قرار می گذارید که تا چند دقیقه ی دیگر راه را آغاز نمایید.
بگذارید در یک جمله خلاصه عرض کنم: شما برای سفر برنامه دارید.
مثالی آشنا
از اطاله ی این همه سخن مقصود رساندن ضرورت برنامه ریزی برای هدف بود. بگذارید مثالی آشنا برایتان بیاورم: حتما یا ما یا یکی از خویشان ما در حال گرفتن رژیم غذایی ست. روز ها سختی می گذرد و شب ها به رویای خوراکی هایی رنگارنگ. اما چرا لاغر نمی شود؟ شاید او برای خود هدف ندارد، شاید هم (و مهم تر) برنامه ریزی ندارد. یعنی اگر توانست 3 کیلوگرم لاغر شود رژیم ا به مدت یک هفته رها می نماید و اگر چاق تر نشود حتما به وزن اولیه ی خود بر می گردد.
البته فرد در رژیم هم گاهی نیاز به استراحت دارد. تخت گاز رفتن سبب شکسته شدن زود هنگام هدف می شود. اما فراموش نکنید استراحت نیز برنامه می خواهد.
سخن آخر: برنامه ریزی.
برنامه ریزی باعث می شود شما بدانید کجایید و به کجا می خواهید بروید. برنامه ریزی سبب می شود اشتباهات شما به حد اقل برسد و با خود نگویید ای کاش زندگی دکمه ی بازگشت داشت. همچنین اگر برنامه ریزی داشته باشید می توانید در غالب منطقی و به دور از احساسات منفی از اشتباهاتتان درس بگیرید.