درسهای کره جنوبی برای خودروسازی ایران
خودروسازی ایران در شرایطی میخواهد به واسطه همکاریهای مشترک با شرکتهای خودروساز خارجی، در مسیر رشد قرار گیرد که تجربه برخی کشورها مانند کرهجنوبی نشان میدهد اینگونه مشارکتها بدون وصل شدن به بزرگان طراحی و مهندسی و همچنین تامینکنندگان بزرگ جهان، برای توسعه این صنعت کافی نیست.
هرچند در اینکه ارتباط گرفتن با خودروسازان معتبر دنیا به نوبه خود سبب ارتقای صنعت خودرو کشور خواهد شد، شکی نیست، با این حال تجربههای جهانی نشان میدهد «خودروساز شدن» به معنای واقعی، از مسیر طراحی و تامین (قطعات) میگذرد.به عبارت بهتر، آنچه از برخی شرکتهای تقریبا هم سن و سال با صنعت خودرو ایران، خودروسازانی مقتدر و صادرات محور پدید آورده، دست یافتن به قدرت طراحی محصول و همچنین ایجاد زیرساختهای قطعه سازی بوده است.
داستان از این قرار است که شرکتهای موردنظر، به جای آنکه شروع فعالیت خود را با خودروسازان بزرگ و معتبر کلید بزنند، به سراغ موسسههای طراحی و مهندسی و همچنین تامینکنندگان قطعه در کلاس جهانی رفته و ستونهایشان را با کمک آنها بنا نهادهاند. به گزارش دنیای اقتصاد، در نتیجه این اقدام، برخی خودروسازان در حال حاضر صاحب سبک و طراح دنیا که اتفاقا عمری تقریبا یکسان را با صنعت خودرو ایران دارند، ابتدا الفبای خودروسازشدن یعنی «دستیابی به قدرت طراحی محصول و ساخت و تامین قطعات» را یاد گرفته و پس از آن وارد فضای تولید داخلی شدند. از همین رو شرکتهای موردنظر هماکنون بیآنکه محتاج شرکای خارجی بوده و رشد و توسعه شان به آنها وابسته باشد، خود به واسطه دارا بودن قدرت طراحی محصول و همچنین تامین قطعات موردنیاز، در زمره خودروسازان بزرگ جهان قرار دارند.
این در شرایطی است که صنعت خودرو ایران همچنان فقط به دنبال شراکت با خودروسازان خارجی است و اقدامی جدی و موثر در راستای دستیابی به علم طراحی انجام نداده و از همین رو همچنان محتاج شرکتهایی مانند پژو و رنو است.در واقع ازآنجاکه خودروسازی ایران از خود قدرت طراحی نداشته و قطعه سازان داخلی نیز ارتباط چندان عمیقی با همتایان تراز اول جهانیشان ندارند، این صنعت بزرگ کشور به نوعی در حال درجا زدن بوده و نتوانسته در معیار بینالمللی، چندان عملکرد قابلقبولی را ارائه دهد. اوضاع به شکلی است که خودروسازان بزرگ داخلی پس از حدود پنج دهه فعالیت، هنوز به قدرت طراحی دست نیافته و به جای آنکه به معنای واقعی، «خودروساز» باشند، همچنان بهعنوان پایگاه مونتاژ شرکتهای خارجی عمل میکنند.
الگوی کرهای برای خودروسازی ایران
اما برای بررسی بهتر نقش «طراحی و مهندسی» در خودروساز شدن شرکتهای مختلف، نگاهی میاندازیم به یک تحقیق دانشجویی که در آن به روند شکل گیری و توسعه خودروسازان کرهای بهخصوص هیوندایی موتور پرداخته شده است.در این تحقیق که ازسوی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر انجام گرفته، مسیر طی شده ازسوی شرکت هیوندایی از بدو تاسیس تا تبدیل شدن به یک برند معتبر و طراح در صنعت خودرو جهان، بررسی و از آن بهعنوان الگویی مناسب برای خودروسازی ایران یاد میشود.بر این اساس، خودروساز کرهای توانسته با در نظر گرفتن یک استراتژی 25 ساله، نه تنها به شرکتی طراح و معتبر در کره تبدیل شود، بلکه به یک جایگاه مناسب بینالمللی نیز در عرصه صادرات دست پیدا کند.
اصل حرف این تحقیق دانشجویی این است که هیوندایی برای رشد و توسعه و تبدیل شدن به یک خودروساز واقعی، به جای شرکتهای خودروساز جهانی، به سراغ طراحان و تامینکنندگان درجه یک دنیا رفته و شالوده خود را روی زیرساختهای فنی و مهندسی و طراحی بنا نهاده است.این شرکت همچنین در کنار چنین رویکردی، مدیران ارشد خودروسازی جهان را به خدمت گرفت یا با آنها ارتباط برقرار کرد و با مجموع این اقدامات توانست به دانش کامل طراحی، توسعه و تولید محصول جدید دست پیدا کند. در واقع نزدیک شدن به شرکتهای طراحی، مهندسی و تامینکنندگان خارجی، مهمترین راهبردی بود که هیوندای برای انتقال و اکتساب فناوری از منابع خارجی، در پیش گرفت تا به جای یک شرکت مونتاژکار، به تولیدکنندهای طراح در سطح بینالمللی و صادرات محور تبدیل شود.
اگر نگاهی به تاریخچه شکل گیری هیوندایی موتور بیندازیم، متوجه میشویم این شرکت با حمایت مستقیم دولت وقت در سال 1967، تاسیس و در همان بدو آغاز به کار، سراغ فورد آمریکا رفت و برای انتقال محصول خارجی به داخل کره و راهاندازی خطوط تولید خود، با این شرکت وارد مذاکره شد.در همین گیر و دار بود که دولت کره حمایت از خودروسازان داخلی را منوط به عقد قرارداد جوئینتونچر میان آنها و خودروسازان معتبر دنیا کرد و از همین رو هیوندایی و فورد در سطحی جدید وارد مذاکره با یکدیگر شده و در نتیجه یک توافقنامه موقت سرمایهگذاری مشترک را به امضا رساندند.
هرچند این دو شرکت حدود دو سال با یکدیگر روزگار گذراندند، اما در نهایت به این نتیجه رسیدند که اهداف راهبردی شان با یکدیگر در تضاد است، تضادی که در برگیرنده تمام حوزه کسبوکار، میزان صادرات و همچنین مدیریت شرکت مشترک بود. در نهایت ائتلاف این دو خودروساز از بین رفت و پس از آن بود که هیوندایی اولین قدمها را در مسیر تبدیل شدن به یک خودروساز تراز اول دنیا برداشت. این شرکت که به نوعی تجربهای ناکام را در همکاری با خودروسازان خارجی به ثبت رسانده بود، این بار برای انتقال فناوری و توسعه محصولات داخلی به شرکتهای طراحی، مهندسی و تامینکنندگان خارجی روی آورده و سعی کرد نیاز خود را به جای خودروسازان جهانی، از آنها تامین کند.
بر این اساس، هیوندایی موتورز با طی کردن مسیری 25 ساله که از «واگذاری پروژههای طراحی محصول به شرکتهای طراحی مهندسی خارجی» شروع شد و با «طراحی، توسعه و تولید خودروی کاملا داخلی» به پایان رسید، به یک خودروساز واقعی در سطح جهان تبدیل شد.طبق آنچه در تحقیق دانشجویی موردنظر عنوان شده، فعالیت هیوندایی برای انتقال فناوری را میتوان در سه دوره مختلف مورد بررسی قرار داد؛ دوره اول که از سال 1973 آغاز و تا نیمههای دهه بعد میلادی ادامه مییابد؛ دوره دوم که از نیمههای دهه 1981 آغاز و تا اوایل دهه 1991 طول میکشد و سرانجام دهه سوم که هفت سال زمان میبرد و در این بازه، خودروساز کرهای به دانش کامل طراحی، توسعه و تولید محصول دست پیدا میکند.
به عبارت بهتر، در دورهای که به دوره انتقال، اکتساب و توسعه فناوری مشهور است، هیوندایی با یک برنامهریزی بلندمدت و به واسطه چند روش مختلف، در مسیر اکتساب دانش فنی روز خودروسازی جهان قرار گرفت. بر این اساس، «همکاری با شرکتهای مهندسی در زمینه طراحی و آزمون خودرو»، «مشارکت با شرکتهای صاحب فناوریهای تولید و همچنین تامینکنندگان طراز اول جهان»، «آموزش مهندسان شرکت با اعزام آنها به خارج از کشور»، «سرمایهگذاری در راهاندازی مراکز تحقیق و توسعه داخلی و خارجی»، «بهرهمندی از مدیران خارجی در سمتهای ارشد مدیریتی شرکت» و همچنین «همکاری با خودروسازهای بزرگ جهانی بهمنظور تکمیل حلقههای مفقوده حاصل از همکاری با تامینکنندگان»، ازجمله اقدامات مهم هیوندایی در راستای دستیابی به دانش فنی و علم طراحی محصول بهشمار میروند.
نگاهی به این اقدامات نشان میدهد این خودروساز کرهای سعی کرده پایههای خود را در صنعت خودرو، به درستی بنا نهد و از همان ابتدا سراغ زیرساختهای لازم برای «خودروساز شدن» برود.یکی از مهمترین این اقدامات اما نزدیک شدن به شرکتهای طراحی و مهندسی و تامینکننده خارجی بود که به نوعی از هوش بالا و آینده نگری درست مدیران وقت هیوندایی سرچشمه میگیرد. این مدیران در همان ابتدای کار به خوبی فهمیدند که راه دستیابی به محصولات و برندهای داخلی، نه مشارکت با خودروسازان، بلکه همکاری نزدیک و عمیق با شرکتهای طراحی و مهندسی معتبر دنیا است. از همین رو هیوندایی سراغ شرکتهای مختلف از کشورهایی مانند ایتالیا، ژاپن و انگلستان رفت تا به واسطه آنها، قدرت طراحی پیدا کرده و محصولات متعلق به خود را تولید کند.این شرکتها به هیوندایی کمک کردند تا رفتهرفته به دانش طراحی بدنه و موتور و در نهایت یک محصول کامل دست پیدا کرده و قدمی بزرگ در راه خودروساز شدن بردارد.
اما دیگر اقدام مهمی که هیوندایی در راستای تبدیل شدن به یک خودروساز واقعی انجام داد، آموزش نیروهای داخلی ازسوی خارجیها و همچنین استفاده از مدیران موفق خودروسازی جهان بود که سهم بسزایی در طی شدن مسیر موفق این شرکت در عرصه خودروسازی داشت. کار بزرگی که خودروساز کرهای در این مورد انجام داد، گنجاندن بندی در قراردادهای خارجی مبنی بر لزوم آموزش نیروهای داخلی این شرکت بود. هیوندایی البته برخی نیروهای خود را نیز برای آموزش راهی خارج از کشور کرد تا آنها را از نزدیک با آنچه در صنعت خودرو جهان میگذرد، آشنا کند. اما نکته ظریفی که در استراتژی 25 ساله خودروساز کرهای به چشم میآید، اقدامات این شرکت برای کاهش تدریجی وابستگی به همکاران خارجیاش است. بر این اساس، هیوندایی با ایجاد مراکز تحقیق و توسعه در داخل و خارج از کره، همزمان با همکاریهای خارجی خود، وابستگی به شرکایش را کم کرد، هرچند همچنان به سرمایهگذاری در حوزه تحقیق و توسعه ادامه داد.اما طبق آنچه در تحقیق دانشجویی موردنظر در این گزارش آمده، هیوندایی با استخدام مدیران بزرگ خودروسازی جهان، قدمی مهم را در طراحی و توسعه محصول برداشت که یکی از مهمترین این اقدامات، استخدام کردن مدیران و مهندسان ارشد خودروسازی انگلستان بود. نتیجه چنین اقدامی این بود که هیوندایی به نوعی در حوزه طراحی شاسی محصول، صاحب سبک و استاندارد مخصوص به خود شد.
در نهایت اما هیوندایی در ادامه مسیر توسعه خود، همکاری با خودروسازان جهانی را نیز در دستور کار قرار داد، آن هم در شرایطی که پیشتر به واسطه همکاری با شرکتهای تامین کننده تراز اول جهانی و سایر موسسات طراحی و مهندسی خارجی، بسیاری از نیازهای خود در بخشهای مختلف خودرو را برطرف کرده بود.هدف هیوندایی از این اقدام، دستیابی به حلقههایی مفقوده در خودروسازی بود که این شرکت احساس میکرد هنوز به آنها دست نیافته و میتواند به واسطه مشارکت با خودروسازان دنیا، این حلقههای مفقوده را بیابد.هر چه بود، هیوندایی توانست در عرض 25 سال و به واسطه یک برنامهریزی دقیق و مشارکت با بزرگان جهان در حوزه طراحی و مهندسی و تامین قطعات و البته همکاری با خودروسازان معتبر به جایگاهی قابل قبول در صنعت خودرو دنیا رسیده و به یک «خودروساز واقعی» تبدیل شود.
مسیر عکس در خودروسازی ایران
اما اگرچه این الگوی کرهای میتواند الگویی مناسب و موفق برای رشد و توسعه صنعت خودرو ایران باشد، با این حال به نظر میرسد ایرانیها به نوعی عکس مسیر کرهایها را در خودروسازی طی کردهاند. درحالیکه هیوندایی تصمیم گرفت شالوده خود را به کمک شرکتهای طراحی و مهندسی و تامین قطعه بسازد، خودروسازی ایران تقریبا از همان ابتدا به دنبال شرکای خودروساز رفت و به جای طراحی برند داخلی، قدم در مسیر مونتاژ گذاشت.
در حال حاضر نیز که حدود نیم قرن از فعالیت صنعت خودرو در ایران میگذرد، این صنعت صرفا درگیر مشارکت با خودروسازان دنیا و مونتاژ محصولات آنها بوده و اقدامی جدی و تعیینکننده در راستای دستیابی به قدرت طراحی برداشته نشده است. به عبارت بهتر، خودروسازی ایران همچنان آینده خود را در مشارکت با شرکتهای خودروساز خارجی ترسیم میکند و از همین رو پس از عمر حدودا 50 ساله اش، هنوز به یک خودروساز واقعی (خودروسازی صادرات محور با قابلیت طراحی محصول) تبدیل نشده و بیشتر به یک مونتاژکار شباهت دارد.این در شرایطی است که به نظر میرسد اگر خودروسازی کشور قدم در مسیری مانند آنچه کرهایها رفتند، گذاشته و به سراغ ایجاد زیرساختهای لازم در حوزه طراحی و تامین برود، میتواند در آیندهای البته شاید نهچندان نزدیک، به معنای واقعی تبدیل به «خودروساز» شود.بدون تردید، رسیدن به این هدف، یک برنامهریزی دقیق را به همراه مشارکت با شرکتهای بزرگ طراحی و مهندسی دنیا میطلبد و اگر قرار به همکاریهای صرف با خودروسازان جهان باشد، ایران همچنان پایگاه مونتاژ آنها باقی خواهد ماند و «خودروساز» نخواهد شد.