عربستان، ایران قوی را نمیخواهد
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان عصر دو قطبی در نظام بینالملل، نظم و رهیافت نوینی در عرصه روابط بینالملل شکل گرفت که با گذر زمان بر ابعاد و پیچیدگیهای آن افزوده شد.
این رهیافت نوین با بهرهگیری از سازوکار همکاریهای چند جانبه به سمتی میل کرد که در آن مفهوم معامله را از اقتصاد به سیاست تعمیم داده و در راستای آن بازی برد- برد را شکل داد.با توجه به اینکه امروزه عصر بهرهگیری از بلوک شرق و غرب سپری شده و روابط بینالملل به مثابه نمایشگاهی درآمده که در آن بازیگران سعی به عرضه داشتههای خود میکنند اما شاهدیم که این سازوکار همکاریجویانه در منطقه خاورمیانه جزو حلقههای مفقوده به شمار میرود. نکته مهم این است که در خاورمیانه نه تنها رهیافت همکاریهای متقابل نادیده انگاشته شده بلکه هر روز بر دامنه اختلافات میان بازیگران آن نیز افزوده میشود. به عنوان نمونه در روابط ایران و عربستان به عنوان دو قدرت تاثیرگذار منطقه با وجود رقابتهایی که از دهههای گذشته وجود داشته شاهد نوعی تنش روزافزون به خصوص پس از به فرجام رسیدن توافق هستهیی هستیم.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، برای تحلیل دلایل این نادیدهانگاری همچنین واگرایی شدید در روابط ایران و عربستان دو سوال اساسی به ذهن متبادر میشود. نخست آنکه چرا کشورهای منطقه به صورت عام و ایران و عربستان به صورت خاص با وجود واقف بودن به مزایای همکاریهای همه جانبه، روز به روز بر دامنه اختلافاتشان افزوده میشود؟ سوال دوم این است که چرا ایران به عنوان اهرمی مهم در خاورمیانه به آسانی توسط برخی از کشورهای منطقه با محوریت عربستان مورد موضعگیریهای خصمانه قرار میگیرد؟
برای بررسی این مهم با سیدعلی خرم، سفیر اسبق ایران در مقر اروپایی سازمان ملل و استاد دانشگاه به گفتوگو نشستهایم که در ادامه مشروح آن را خواهید خواند.
آقای خرم در طول سالهای گذشته شاهد نوعی تنش در روابط میان ایران و کشورهای خلیج فارس بودهایم. این مساله پس از برجام به سمت تشدید تنشها سوق پیدا کرده که حتی منجر به قطع روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان به عنوان نمونه شده است. به نظر شما علت اصلی این تنشها در چیست؟
با نگاهی به عملکرد عربستان سعودی در طول دهههای گذشته درمییابیم که سیاست تضعیف ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی همواره در دستور کار این کشور قرار داشته است. سعودیها مایل به حضور یک ایران قوی در کنار خود نبوده و در این راستا از تمامی امکانات خود برای تضعیف ایران استفاده کردهاند. آنها برای رسیدن به این هدف سعی میکنند از امریکا، اسراییل و اصولا هر کشوری که شده، کمک و یاری بگیرند.
با توجه به این نکته باید اشاره کنم که پس از توافق هستهیی تمام امیدهای عربستان برای عملی کردن شعار «قطع سر مار در منطقه» که در دوران بوش پسر از سوی عربستان مطرح شده بود، نقش برآب شد. در طول مذاکرات و پس از به سرانجام رسیدن آن، سعودیها در کمال تعجب مشاهده کردند که دولت اوباما درحال تعامل با ایران است و به زعم آنها این عمل امریکاییها نوعی امتیازدهی به ایران تلقی میشد. از سوی دیگر عربستان به جهت آنکه در سطح دولتی در واقعه 11سپتامبر مقصر شناخته شده و طبق گزارش محرمانه و تصویب قانونی در کنگره در خصوص این ماجرا(JASTA) تحت تعقیب قرار گرفته است به طبع خود را بازنده و ایران را برنده جریانات منطقهیی قلمداد میکند. به همین دلیل بود که سعودیها تلاش کردند با ایجاد نوعی بیثباتی در منطقه و بسیج گروههای تروریستی در عراق و سوریه، سیاست ناپایداری ایران را دنبال کنند.
در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، امریکا با ایجاد نوعی توازن و تعادل در منطقه اجازه تعرض به ایران از سوی عربستان، ترکیه و اسراییل را نمیداد. در این رهگذر متاسفانه ما در آن زمان متوجه نشدیم که باید با استفاده از کلیه امکانات، آنچنان بندهای خود را مستحکم کنیم که دشمنان قدیمی ما یارای سر بلند کردن نداشته باشند. امروزه نه تنها جمهوریخواهان امریکا که دشمن ایران هستند بلکه ترامپ، عربستان، اسراییل و ترکیه نیز دست در دست هم علیه ایران درحال اقدام و موضعگیری هستند.
معتقدم که عربستان به جهت رقابت با ایران حاضر است مجددا همان 120میلیارد دلاری که در زمان جنگ تحمیلی به صدام کمک کرد را هزینه کند تا امریکا و اسراییل را علیه ایران وارد درگیری کند. این امر ریشه در همان آتشی دارد که سعودیها علیه ایران روشن کرده و آمدن ترامپ و نیاز اسراییل به صلح با اعراب نیز در این رهگذر به آنها یاری رسانده است.
در همین رابطه است که امروزه شاهدیم وزیر خارجه رژیم صهیونیستی صحبت از اتحاد میان عربستان و اسراییل میکند. بنابراین بر هم خوردن توازن قوا در خاورمیانه که در دوران اوباما سعی در استحکام آن شده بود باعث بروز ناپایداری در منطقه همچنین تعرض گستاخانه عربستان، ترکیه و اسراییل به ایران شده است.
در تئوریهای روابط بینالملل، تنش میان دو کشور امری اجتنابناپذیر است که سعی میشود با ابزاری دیپلماسی و وساطت کشورهای دیگر به نوعی حل و فصل شود اما نکته قابل تامل همراهی برخی از کشورهای منطقه با عربستان علیه ایران است.
آن مسالهیی که در سطح سیاسی مطرح است، اهمیت بازیگری جهانی به نام امریکاست و به شخصه معتقدم که بقیه در این رابطه خردهریز هم محسوب نمیشوند. اگر امریکا در مقابل ایران قرار بگیرد عربستان، ترکیه، اسراییل و حتی کشورهای کوچکتر هم جرات قد علم کردن در مقابل ایران را پیدا میکنند. اما اگر مانند دوران اوباما، امریکا به نوعی با ایران همراهی کند، آنها ناچار به انفعال خواهند بود. قبل از انقلاب نیز مساله به این صورت بود. تا زمانی که امریکا با ایران همراه بود، عربستان در مقابل ایران زانو میزد اما پس از انقلاب شاهد قد علم کردن عربستان و اسراییل هستیم. حتی افغانستان هم ارزیابی میکند که رابطه امریکا با ایران به چه صورت است و متعاقب آن رابطهاش را با ما تنظیم میکند.
شاید ما هنوز متوجه این نکته نشدهایم ولی معتقدم که حقیقت امر این است. اگر به سیاست کشورهایی که خیلی کوچکتر از عربستان و ترکیه هم هستند نگاه کنیم، میبینیم که همین فرمول درحال پیاده شدن است. زمانی که ارتباط ایران و امریکا در طول مذاکرات هستهیی و پس از آن درحال نوعی بهبود بود، بقیه کشورها قادر به گستاخی علیه ما نبودند اما زمانی که ترامپ بر سرکار میآید، مشاهده میکنیم که سایر رقبای ایران هم جرات موضعگیریهای خصمانه را پیدا میکنند.
اگر در دوره اوباما ما این عامل را جدی گرفته و بندهای خود را مستحکم کرده بودیم امروز شاهد گستاخی و همراهی برخی کشورهای منطقه علیه ایران نبودیم. در نتیجه به اعتقاد من منشأ اصلی درگیری علیه ایران در منطقه خاورمیانه همین نکته است.
امروز در روابط بینالملل، مساله اصلی در سیاست خارجی همکاریهای چندجانبه است. با وجود اینکه تمام کشورهای منطقه به مزایای این امر واقف هستند اما عملا شاهد هستیم که این راهبرد نه تنها عملیاتی نشده بلکه درگیریها نیز تشدید شده است. شما به عنوان یک دیپلمات با سابقه، سیاست ایران در ایجاد این نوع از همکاریها را چگونه ارزیابی کرده و چه پیشنهادی برای عملی شدن این راهبرد دارید؟
همانطور که توضیح دادم اگر دیپلماسی مذاکرات هستهیی که داشت به صورت مطلوب پیش میرفت ادامه پیدا میکرد، احترام جهانی ایران برخاسته از این مساله بود در منطقه خاورمیانه نیز محفوظ میماند. زمانی که در داخل علیه توافق هستهیی که برای ما ارج و قرب جهانی به همراه داشت، تبلیغات منفی شد، دشمنان ما هم خود را در موضعی دیدند که قادر باشند نسبت به ایران گستاخی کنند. پس وقتی که ما خود احترام خود را حفظ نکنیم، نباید این سوال را مطرح کنیم که چرا شرایط به این طریق پیش رفته است؟ پر واضح است که توافق هستهیی برای عربستان، اسراییل و ترکیه، ندای عظمت ایران بود و وقتی که ما به آن بیتوجه بودیم، نتیجه نیز به اینجا منتهی میشود. به اعتقاد من اگر دولت یازدهم همان روند مذاکرات را در سطوح دیگر به خصوص در منطقه ادامه میداد، قضیه امروز به گونهیی دیگر رقم میخورد. من 4سال قبل در زمان دولت نهم و دهم نیز اعلام کردم که ما باید یک آیینه جلو خود قرار بدهیم تا بفهمیم چرا اوضاع اینگونه شده است؟ امروز نیز مایلم مجدد همان صحبت 4سال گذشته خود را مطرح کنم.
دستگاه دیپلماسی ما در دولت یازدهم تمام تلاش خود را کرد و شاهد بودیم که شش کشور بزرگ دنیا با وزیر خارجه ما با کمال احترام مذاکره میکردند. حال اینکه توافق هستهیی از نظر حقوقی آنچنان مستحکم است که ترامپ قادر به زیر پا گذاشتن آن نیست، دلیلی نمیشود که ما ضربات داخلی را بر برجام نادیده بگیریم. این ضربات قطعا منجر به تضعیف کشور خواهد شد. اگر همان مذاکرت با گروه 1+5 را به آینده روابط خود با اروپا و خاورمیانه تعمیم میدادیم قطعاً امروزه از سطح بالاتری در منطقه برخوردار بودیم.