برای برندسازی از کجا باید شروع کرد؟
برند سازی باید با محصول آغاز شود یا با ارزشها؟
سوال: برند سازی باید با محصول آغاز شود یا با ارزشها؟ جواب: هیچکدام.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از دریک آنلاین، برند سازی در ذهن مشتری شروع میشود. هرچه نباشد، ذهن مشتری جایی است که مشخص میشود برندتان میمیرد یا زنده میماند.
باید به ذهن مشتریانتان نگاه کنید و از خود بپرسید: ما نمایندهی چه چیزی هستیم؟ آیا بخشی ایجاد کردهایم؟ آیا در بخشی نفر اول هستیم؟ آیا یک برند درجه ۲ هستیم؟ آیا یکی از نفرات آخر هستیم؟
به خاطر داشته باشید که بیشتر برندهای موفق آنهایی هستند که بخشهای جدیدی به وجود آورده، برند خود را در ذهن مشتریان جای داده و بر آن بخش سلطه دارند. در بخش جستجو، گوگل نفر اول است. در بخش نوشابهها، کوکاکولا و در بخش خدمات ماشین شخصی نیز اوبر جایگاه نخست را دارد.
در خصوص ارزشها میتوان گفت که بعله گوگل هیچ گناه شیطانیای مرتکب نشده ولی این دلیل آن نیست که گوگل اکنون ارزشمندترین شرکت دنیا است. سلطه بر بخش جستجو دلیلش است. هنگامی که دیگران جستجو را تنها جزء کوچکی از یک درگاه میدیدند، این گوگل بود که تمرکزش را روی این بخش گذاشت.
ولی اگر میخواهید گوگل بعدی باشید اولین چیزی که به باید به آن فکر کنید ارزشها نیست. ذهن است. چگونه میتوانیم روی چیزی تمرکز کنیم که میتوانیم در ذهن افراد صاحبش باشیم؟ چطور میتوانیم آن بخش یا دسته را مهم کنیم؟
هدف برنامهی برند سازیتان باید این باشد که در بخش خود سردمدار باشید. ولی اگر کس دیگری قبل از شما به این رتبه رسیده باشد چه؟ در آن صورت باید یک شماره دوی قوی باشید. انجام این مهم چگونه است؟ باید متضاد نفر اول باشید.
برای مثال، رد بول اولین برند انرژی بود و به سرعت تبدیل به پیشتاز بازار شد. بیش از هزار برند نوشیدنی انرژیزا در بازار آمریکایی وجود داشت. تقریباً همهی آنها نیز در قوطیهای ۳/۸ اونسی معرفی میشدند که البته کار منطقیای بود. قوطیهای کوچک این توهم را به وجود میآوردند که محتوای داخلشان بسیار قدرتمند هستند. مثل یک لول دینامیت.
پس کدام برند تبدیل به نفر دوم در بخش نوشیدنیهای انرژیزا شد؟ مانستر که اولین برندی بود که در قوطیهای ۱۶ اونسی به بازار آمد. اینک رد بول ۴۵ درصد بازار نوشیدنیهای انرژیزای داخلی را در اختیار دارد و سهم مانستر نیز ۳۷ درصد است.
بازاریابی باید قبل از طراحی و تولید محصول آغاز شود. قبل از اینکه یک شرکت در خصوص یک محصول یا نوع بستهبندیش تصمیم بگیرد باید با متخصصین بازاریابیای مشورت کند که میتوانند استراتژی مورد نیاز محصول را بچینند.
حالا کارآمدترین استراتژی بازاریابی کدام است؟ اینکه در یک بخش جدید نفر اول باشید. مشتریان، برای مثال، «چوبانی Chobani» را به عنوان اولین ماست چکیده میشناسند ولی عجیب اینجاست که چوبانی اولین نبود. «فیج Fage» اولین ماست چکیده بود. (چوبانی تازه نه سال بعد آمد.) با اینکه فیج اول آمده بود ولی تقریباً هیچ مشتریای از این امر باخبر نبود زیرا بستهبندیهای فیج روی کلمهی «کُل» تمرکز داشت. (اشارهای به میزان چربی موجود در ماست: چربیِ کُل.) بنابراین این به چوبانی اجازه داد تا تبدیل به اولین ماست چکیدهای شود که «توسط مشتریان شناخته شده بود.» بازار ماست چکیده اهمیت نگاه به ذهن مشتری را نشان میدهد.
اگر شرکتتان در آوردن یک محصول به بازار دیر عمل کرده باشد چه؟ و اگر از قبل دو برند قوی در بخش شما وجود داشته باشند چه؟ آن موقع باید چه کنید؟ دو انتخاب دارید:
یک بخش جدید راهاندازی کنید که بتوانید در آن نفر اول باشید.
«بهترین زمین Earth’s Best»، اولین غذای کودک اورگانیک؛ «افق Horizon»، اولین شیر اورگانیک؛ و «ابریشم Silk»، اولین شیر سویا، نمونههایی از پیشتازان بخشهای مختلف هستند. این بهترین انتخاب است ولی همیشه امکانپذیر نیست.
تمرکزتان را محدودتر کنید.
بیامو تمرکز خود را به «رانندگی» محدود کرد و تبدیل به پرفروشترین برند ماشینهای لوکس در دنیا شد. سوبارو تمرکز خود را محدود به «وسیلهی چهارچرخ» کرد و از نظر افزایش سهم بازار تبدیل به موفقترین برند اتوموبیل در بازار آمریکا شد. سوبارو حتی در سال ۲۰۱۵ با فاصلهی ۴۰ درصدی از فولکسواگن جلو زد.
در مجموع این که فرایند بازاریابی را با نگاه به ذهن مشتریانتان شروع کنید. سپس تصمیمات بازاریابی را با توجه به اینکه اکنون در کجای ذهن هستید و دوست دارید کجا باشید بگیرید. در بازار پیروز نمیشوید، بلکه در ذهن میشوید.