پالایشگاه نفت ؛ موزهای به وسعت یک شهر
«بوی نفت غیرقابل انکار بود و میتوانستی آن را ببینی. بخار به وضوح زیر نور آفتاب متصاعد میشد و بوی تخممرغ گندیده میداد هرچند برای جورج رینولدز این بهترین رایحهیی بود که در هفتسال اخیر استشمام کرده بود. او افرادش را گماشته بود تا به حفاریهای خود ادامه دهند...»
این تصویری است که بریتیشپترولیوم از روزهای منتهی به نخستین اکتشاف نفت در مسجدسلیمان ایران ترسیم کرده است. اتفاقی که سرانجام در نیمهشب 5خرداد سال 1287 به وقوع پیوست تا قمار ویلیام دارسی و مامور وی جورج رینولدز، روی نفت ایران پس از یک دوره نا امیدی کامل پاسخ بگیرد؛ پاسخی که نقطه شروع تاریخ 107 ساله صنعت نفت ایران را نیز ترسیم کرد. یک قرن پس از این اتفاق مهم که بر سرنوشت سیاسی اجتماعی ایران و روابطش با بریتانیا نیز تاثیری انکارناپذیر گذاشت، این مناطق هنوز حرفهای زیادی برای گفتن دارند؛ مناطقی که روح آنها با نفت گره خورده است. در گوشه و کنار شهرهای این منطقه آثاری وجود دارند که هر کدام قدمتی نزدیک به صد سال دارند اما به صورت مراقبت نشدهیی رها شده و در خلال این سالها آسیبهای جدی دیدهاند. آسیبهایی که سبب شده وزارت نفت در پی اقدامی برای حفظ این میراث کهنه که قدمتی همسنگ و حتی پیشتر از قدمت نفت در ایران دارند، برآید.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، اکبر نعمتاللهی شخصی است که توسط زنگنه مامور این کار شده است. ماموریتی با نام تبدیل کردن این مناطق به «موزه». موزهیی که به خاطر عجین شدن با خاطرات جمعی تمام ایرانیان در چند دوره مختلف از جمله جنگ تحمیلی، بهطور قطع هواخواهان زیادی پیدا خواهد کرد. در جریان بازدید خبرنگاران رسانههای جمعی از این مناطق اکبر نعمتاللهی اعلام کرد که در این طرح کل شهرهای آبادان و مسجدسلیمان تبدیل به شهرموزه خواهند شد و تمام نقاط آن ثبت و نگهداری شود، اتفاقی که تاکنون در ایران سابقه نداشته است. به گفته نعمتاللهی بخشی از واحدهای صنعتی همچون تلمبهخانه شماره 3 یا نیروگاه شماره یک پالایشگاه آبادان خود تبدیل به موزه خواهند شد و بخشی دیگر همچون پالایشگاه نفت بیبیان در مسجدسلیمان شاهد ساخت موزهیی جدید برای نمایش تجهیزات، اسناد و مدارک تاریخی خواهند شد.
آغاز سفر ما با بازدید از مجتمع فرهنگی تفریحی انکس آغاز میشود. جایی که در آن امکاناتی همچون سینمای روباز، بِریم، خانههای شاهنشین متعلق به خاندان پهلوی که اکنون به خرابه تبدیل شده و مجموعه ورزشی جیمخانه وجود دارند. کشف نفت و ساخت پالایشگاه آبادان زمینه حضور تعداد زیادی کارگر خارجی را در این شهر فراهم آورده و سبب گردهمایی فرهنگهای مختلف در آبادان شده بود، بهگونهیی که این اتفاق تاثیر زیادی بر گویش مردمان این شهر داشته و تعداد زیادی واژه انگلیسی و حتی هندی در زبان محاوره آنها وارد شده و کلماتی از جنس «جیمخانه» به وفور شنیده میشوند. آبادانیها حکایت جالبی از نام «جیمخانه» برای دیگران تعریف میکنند. نام این مجتمع برگرفته از واژه gym به معنای باشگاه ورزشی است اما نسخه آبادانی این نامگذاری مربوط به حکایت خروج انگلیسیها از این شهر پس از ملی شدن صنعت نفت است که با تجمع در این باشگاه آماده سوار شدن به کشتی و ترک خاک آبادان و جیم شدن به معنای فرار است.
اسکله پیروزی
پس از بازدید از مجتمع انکس به اسکله پالایشگاه آبادان در حاشیه اروندرود میرویم. اسکلهیی که در بزنگاههای مختلف تاریخی این کشور از ملی شدن صنعت نفت تا جنگ جهانی و جنگ ایران و عراق همواره نقش کلیدی را ایفا کرده است. اسکله 1.5کیلومتری که قرار است به پارک موزه تبدیل شود، سالها محلی برای تخلیه اقلام موردنیاز پالایشگاه آبادان و صدور محصولات تولیدی بوده است. در جنگ جهانی دوم اسکله آبادان و جرثقیل غولپیکر «اکوان» نقش حیاتی برای جبهه متفقین بازی کرد. این جرثقیل که نام خود را از یکی از دیوهای شاهنامه اقتباس کرده در آن زمان توانایی جابهجایی 200تن محصول را با تکنولوژی بخار داشته و تمام تجهیزات نظامی و هواپیماهای روسیه و دیگر کشورهای جبهه متفقین را بارگیری کرده است. ساسان صوفی مجری طرح موزههای آبادان، اهمیت این اسکله را بیشتر از پل ورسک مازندران میداند. پلی که بهخاطر کمکهایش به پیشروی جبهه متفقین در جنگ جهانی از سوی وینستون چرچیل «پل پیروزی» لقب گرفت.
آمده بودند که بمانند
نیروگاه شماره یک پالایشگاه آبادان دیگر مقصد این سفر است. جایی که حدود 90سال عمر دارد و نخستین نیروگاه صنعتی ایران به حساب میآید. این واحد که تا سال گذشته در مدار بوده برق آبادان، رامهرمز، خارگ و حتی برق چاههای آسماری اهواز را تامین میکرده و اکنون بازنشسته شده و قرار است به محلی برای بازدید تبدیل شود. ساختمان این نیروگاه دو بخش دارد. یک بخش آن دارای المانهای معماری انگلیسی و ساخته شده با آجر و سقفی کوتاه و بخش دیگر آن با فاصله زمانی 10ساله توسط امریکاییها و با سقفی بلندتر اجرا شده است.
نکته جالب توجه در این است که با وجود اینکه آثار کهنگی در بخشهای مختلف پالایشگاه آبادان مشهود است، بناها و تجهیزات آن پس از گذشت قریب به صدسال به صورت شگفتانگیزی استوار ماندهاند و مشخص است که انگلیسیها بالاترین کیفیت ممکن را در ساخت آنها به کار بردهاند.
اکنون اما قرار است فازهای جدید پالایشگاه آبادان در جوار واحد قدیمی و توسط چینیها ساخته شود. سرپا ماندن این واحد صنعتی باوجود عمر فراوان و آسیبهای فراوان متحمل شده از دوران جنگ ناخودآگاه این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که آیا چینیها نیز چنین کیفیت ساختی را از خود به یادگار خواهند گذاشت؟ یکی از مهندسان پالایشگاه که قریب به 30سال از عمر خود را در واحدهای مختلف آن سر کرده است، توصیف جالبی از این قیاس دارد و میگوید: «انگلیسیها آمده بودند که بمانند اما چینیها نمیمانند و فقط به دنبال کسب سود هستند و خواهند رفت.»
وی به نیروگاه شماره3 پالایشگاه اشاره میکند. جایی که ساخت آن در سال 86 توسط آلمانیها آغاز شد اما پس از آن به سد تحریم برخورد کرد و در نتیجه سرنوشتش به توربینهای روسی گره خورد. او معتقد است که این توربینها از نظر کیفی حتی با محصولات «قدیمی» ساخت انگلستان نیز قابل قیاس نیست.
او که همچون پدرش شرکت نفتی است و زندگی خود را عجین با این پالایشگاه میداند به فرهنگ کشورهای مختلف در ساخت پروژههای اقتصادی اشاره میکند و میگوید که این کارها باید توسط کشورهایی انجام شود که شکمشان سیر است. او به آموزشهایی که انگلیسیها به کارگران میدادند اشاره میکند و معتقد است چون هدف اصلی کشورهایی مانند چین و روسیه کسب سود و درآمدزایی است کار را به صورت اصولی انجام نمیدهند اما کمپانیهای اروپایی هدفی بالاتر را دنبال کرده و فرهنگ توسعه را در کار خود نهادینه میکنند.
تلمبهخانهای برای جنگ
از آبادان فاصله میگیریم و در مسیر حرکت خود به دارخوین و تلمبهخانه نفتی معروف آن میرسیم. احداث این تلمبهخانه بیش از 90 سال پیش با هدف تقویت فشار نفت ارسال شده از مسجدسلیمان به مقصد آبادان انجام میشود. این تلمبهخانه در دوران جنگ ایران و عراق به عنوان قرارگاه و پادگان مورداستفاده قرار میگرفت و اوج حضور آن در عملیات شکست حصر آبادان مشاهده میشود. جایی که نیروهای ایرانی با شکستن خط لوله نفت را در آب رها کرده و آتش میزنند تا از نزدیک شدن نیروهای عراقی جلوگیری کنند.
واضحترین اثر زخم جنگ جای توپ و ترکشهایی است که بر بویلر این تلمبهخانه دیده میشود اما گشتوگذار بیشتر در این واحد جزییات بیشتری از آن روزها را نشان میدهد. ساختمانهای این تلمبهخانه مملو از دیوارنوشتههای سربازانی است که در آن سالها ساکن این قرارگاه بودند تا دلتنگیها و نام خود را در تاریخ ثبت کنند. حضور چند دقیقهیی خبرنگاران و کندوکاو آنها در این محل کافی بود تا پوتین و حتی سیگارهای مخفی شده سربازان پیدا شود. سیگارهایی که شاید صاحبانشان مجالی برای دود کردن آنها پیدا نکردند.
تخریب باورنکردنی نفتسفید
حضور در دهکده نفتسفید یکی از قابل تاملترین بخشهای این سفر بود. روستایی که بر فراز تمام خانههای آن شعلههای گازی که به صورت رایگان دراختیار ساکنان قرار گرفته همچون برجهای فلر پالایشگاهها در حال سوختن است. نام این روستا برگفته از نفت باکیفیتی بوده که از این نقطه استحصال میشده و با کمترین پالایش بهعنوان سوخت جت استفاده میشده است. اما در کنار این روستا مخروبههایی وجود دارد که در پشت آنها داستانی باورنکردنی پنهان شده است. این مخروبهها متعلق به خانهها، درمانگاه و مدرسهیی است که انگلیسیها برای کارگران در آن نقطه ساخته بودند. آنطور که محلیهای ساکن آن منطقه تعریف میکنند پس از خروج انگلیسیها، شرکت ملی نفت برای چند سال این خانهها را در اختیار خود نگه میدارد تا اینکه پیش از انقلاب آنها را تحویل ارتش میدهد. پس از پیروزی انقلاب و در خلال سالهای جنگ از اینخانهها به عنوان پادگان و محل استقرار نیروهای نظامی برای اعزام به خط مقدم جبهه استفاده میشده است.
با پایان جنگ و تخلیه نیروهای نظامی از آن منطقه اما، عدهیی از فرماندهان ارشد ارتش به صورت کاملا خودسرانه و با قراردادهای صوری، خانههایی که امروز هر کدام میتوانستند بهعنوان یک اثر تاریخی باقی مانده باشند را بهصورت کامل تخریب میکنند. اقدامی که علت اصلی آن مشخص نیست و تنها حدسی که ساکنان روستا و مقامات دهیاری در رابطه با آن میزنند، منفعت شخصی حاصل از فروش آهنآلات و دیگر تاسیسات است. هنگامی که از یکی از بومیهای منطقه میپرسم که واکنش آنها به این اقدام چیست، برافروخته میشود و میگوید: «چه کار میتوانستیم بکنیم. میگفتند اینجا برای دولت است و به شما ربطی ندارد، همهشان ارتشی بودند!» تخریب این زیرساختها در حالی صورت گرفته که ساکنان روستای نفتسفید همانند بسیاری روستاهای دیگر منطقه از لحاظ اقتصادی و معیشتی در مضیقه شدید بهسر میبرند و شاید حضور آن خانهها و آن امکانات امروز میتوانست وضع دیگری از زندگی را برای آنها رقم بزند.
آب این روستا در سالهای اخیر شور و غیرقابل استعمال شده است و مجبورند برای تامین نیاز شرب خود آب را خریداری کنند. البته وزارت نفت قصد دارد این منطقه را هم به «اکو موزه» تبدیل کرده و نفتسفید را به دهکدهیی توریستی تبدیل کند تا اوضاع ساکنان آن رو به بهبود برود.