خیال دکتری در کنکور بیکاری
بر اساس اعلام سازمان سنجش در آزمون دکترای امسال تعداد 260 هزارو 110 داوطلب شرکت کردند که از این تعداد 110 هزار و 179 داوطلب زن و 149 هزار و 931 داوطلب مرد هستند.
این در حالیست که تنها در استان تهران بیش از 3 هزار فارغ التحصیل دکترای بیکاری وجود دارد. بیکاری نه فقط برای فارغالتحصیلان کارشناسی و ارشد بلکه خیلی وقت است برای دکترها هم دغدغه شده است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از کسب و کار ، طبق صحبت مسئولان 6 هزار دکتر بیکار در کشور وجود دارد و مشکل بیکاری برای فارغالتحصیلان دکترا که برخی آمارها وضعیت آن را بحرانی نشان میدهد، چیز تازهای نیست. آمار بیکاران دکترا از سال 92 تاکنون روندی صعودی داشته و در برخی از آمارهای سال گذشته تعداد بیکاران مقطع دکترا سر از 100 هزار نفر درمیآورد. بهویژه آنکه این آمار نگرانکننده سالبهسال با افزایش جمعیت دکترهای بیکار نگرانکنندهتر میشود.
طبق آمارهای ارائه شده فارغالتحصیلان دانشگاهی همچنان بیشترین متقاضیان بازار کار هستند؛ یعنی چیزی حدود 50 درصد متقاضیان کار. در این میان بازار کار میان فارغالتحصیلان دکترا، ارشد و کارشناسی زمانی که مهارتی در کار نباشد، فرقی نمیگذارد.
آمارهای تازه از وضعیت اشتغال فارغالتحصیلان دکترا نیز از وجود 3 هزار دکتر بیکار خبر میدهد. به گفته مدیرعامل بنیاد توسعه کارآفرینی استان تهران ۳ هزار فارغالتحصیل بیکار دارای مدرک دکترا در استان تهران وجود دارد و دلیل آمار بالای بیکاری آنها تمایل آنها به پشتمیزنشینی و کارهای اداری و اصطلاحا آبباریکه است. در شهرستان تهران و سطح استان افراد بیکار عمدتا تحصیلکردهاند بهنحوی که طبق آمارها تنها ۳ هزار نفر از افراد با مدرک دکترا در رشتههای علوم انسانی بیکارند و برای متخصصان علوم انسانی شغلی تعریف نشده است.
به اعتقاد وی، دلیل آمار بیکاری در میان دانشآموختگان و فارغالتحصیلان تمایل به کارهای اداری ، دولتی و پشتمیزنشینی است و اصطلاحا جوانان بهدنبال شغل کارمندی و آبباریکه هستند درحالی که این امر جلوی رشد کارآفرینی و خلاقیت را میگیرد.
به گفته وزیر علوم ظرفیت پذیرش در رشتههای مصوب شورای گسترش آموزش عالی برای تمام دانشگاهها از جمله دانشگاه آزاد در دوره دکترا، در هر رشته 7 - 5 نفر است و افزایش بیرویه ظرفیت تحصیلات تکمیلی خلاف است. آمارها نشان میدهد هر سال تعداد داوطلبان افزایش پیدا میکند؛ برای مثال آمار داوطلبان آزمون ورودی دوره دکترای نیمهمتمرکز (Ph. D) سال ۹۶ نسبت به سال ۹۵، تعداد ۱۰۱ هزار و ۸۵۷ نفر و این آمار نسبت به سال ۹۴ تعداد ۵۸ هزار و ۴۵۰ نفر است و همچنین این آمار نسبت به سال ۹۳ تعداد ۱۹ هزار و ۷۱۹ نفر افزایش داشته است.
آلبرت بغزیان، استاد دانشگاه
دانشگاه ها بدون سفارش صنعت ، دانشجو جذب کردند
یکی از موضوعاتی که واجب است درباره آن اطلاعات داشته باشیم، این است که لزوما آموزش عالی متولی اشتغال یا پیدا کردن شغل برای فارغالتحصیلان نیست اما وظیفه مهمی که به آموزش عالی سپرده شده است، این است که بین دانشگاهها با صنعت پل و ارتباط برقرار کند اما متاسفانه شرایط موجود نشان میدهد نه صنعت به دانشگاه بابت تربیت دانشجوی مورد نیاز سفارش داده است و نه دانشگاه طبق سفارش صنعت دانشجو تربیت کرده است. از طرفی تعداد دانشجویان در رشتههایی مانند علوم انسانی که معمولا پیوندی با صنعت ندارند، در این سالها افزایش یافته است درحالی که عمده کار یک دکتر علوم انسانی تولید علم و محتوای علمی است که بهنظر میرسد با تعدادی مشخص و محدود قابل انجام باشد اما دانشجویان و مسئولان نهتنها از این غافلاند بلکه سالبهسال انگیزه کسانی که کارشناسی ارشد دارند، برای گرفتن مدرک دکترا بیشتر میشود. غافل از اینکه با همین مدرک کارشناسی یا ارشد میتوانند وارد چرخه کار و کارآفرینی شوند. البته ناگفته نماند افزایش تعداد فارغالتحصیلان رشته دکترا به افزایش پردیسها و تعداد دانشجویان در دانشگاهای پولی برمیگردد. بسیاری از دانشگاههای پولی برای پر کردن خلأ مالی خود و دادن حقوق و مزایا به اساتید، تعداد دانشجویان را بالا بردند و دانشجویان را افزایش دادند حال آنکه نسبت به آینده این دسته بیاعتنا و بیتوجه بودند.
سید ضیاءالدین خرمشاهی، استاد دانشگاه:
معضل مدرکگرایی
معضل گرایش به مدارک دانشگاهی و آنچه امروز به مدرکگرایی از آن تعبیر میشود، یک بیماری فراگیر است که محصول بسیاری از کجبختیهایی است که در گذشته روی داده است. توجه به مدرک بدون دقت به پشتوانه علمی آن آفت امروزه کشور است؛ بهگونهای که افرادی که خود کاملا آگاه هستند که بدون داشتن شایستگی لازم و دستیابی به سطحی معقول از فهم و سواد مدرکی را بهدست آوردهاند نیز متوقع دستیابی به امتیازات آن مدرک پوشالی شدهاند. اگر تعداد دانشگاههای کشور ایران را با دانشگاههای کشورهای وسیع و پرجمعیتی مانند چین و هندوستان قیاس کنیم، به یک عدد نگرانکننده میرسیم.
چگونه است دو کشور مثال زده شده که در سطح پیشرفت برتری از ایران قرار دارند، کمتر از یکهجدهم دانشگاههای ما و یکبیستویکم تحصیلکردگان دانشگاهی را دارند؟ امروزه داشتن مدرک تحصیلی و شاخصها و عناوین برخواسته از مدارج تحصیلی به یک مد تبدیل شده است تا آنکه یک پایه علمی باشد و خروجی نامطلوب این حجم از مدرک برهم زننده توازن اقتصادی و نظم اجتماعی است ضمن آنکه بیارزش ساختن جایگاه علم برای نسلهای بعدی قطعا یکی از پیامدهای این حالت است. بیتوجهی به عنوانهای علمی مانند دکتر، مهندس، استاد، پروفسور و عناوین مشابه و اطلاق آن به کسانی که فاقد جایگاه علمی بایسته هستند هم موجب وهن جامعه علمی و هم باعث بیانگیزگی برای کسانی که در اثر استعداد و توانمندیهای فردی به این سطوح دست یافتهاند، میشود. هرچند حرکت به سمت ارتقای سطح علمی زیبنده است لکن اختلاط سطح علمی با مدرک تحصیلی بهشدت نازیباست درنهایت این سیل عظیم دارندگان مدرک نهتنها کمکی به رونق کسبوکار و بهبود فضای اقتصادی کشور نمیکند بلکه باعث اخلال در امور هم میشود زیرا ایشان فاقد توانمندیهای کارآفرینی هستند و بهدنبال کسب جایگاه صرف اداری و درنهایت به اموری تن خواهند داد که آن امور با آن مدرک تحصیلی ناسازگار است.
اگر تب گرفتن مدارک تحصیلی بهسرعت فروکش نکند ما بهزودی شاهد آن خواهیم بود که افراد دارای عناوین تحصیلی بالا به پایینترین مشاغل تن دادهاند و جایگاه افراد بهسرعت بر هم خواهد خورد. باید این فهم در کشور گسترده شود که بسیاری از مشاغل نیازمند بهدست آوردن عنوانهای تحصیلی نیستند؛ از جمله ضرورتی هم ندارد خیلی از افراد علاوه بر عنوان شغلی خاص خود عنوان دکتر را نیز همراه داشته باشند یا هر یک از دیگر صاحبان مشاغل دیگر در جامعه. جایگاه علم و قداست علمآموزی آنقدر وسیع است که از وسیله کسب معاش بودن فاصله بگیرد.
چگونه است که رئیسجمهوری برخی از کشورهای توسعه یافته که دکترای حقوق از دانشگاه هاروارد دارد، از این عنوان استفاده نمیکند اما در کشور ما بهعنوان وسیله تفاخر بهوسیله هر شخصی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد؟ درنهایت در برنامهریزی کلان کشور باید ضریب نفوذ مدارج علمی مانند هر شاخص دیگری مورد توجه قرار بگیرد در غیر این صورت در نمودارهای جهانی ما با ضعف این شاخص مواجه هستیم.