نقش جغرافیای سیاسی در بازار انرژی
آیا کشورها میتوانند از انرژی برای رسیدن به اهداف جغرافیای سیاسی خود بهره ببرند؟ آینده امنیت خاورمیانه که منبع عظیم انرژیهای فسیلی است، چه خواهد شد؟ بازیگران آینده بازار انرژی چه کسانی هستند؟
پاسخ به سوالاتی نظیر موارد فوق نیاز به تحلیل از دید ژئوپلیتیک انرژی دارد. انرژی نیز مانند هر کالای دیگری بازار داشته و در آن عرضه و تقاضا نقش را ایفا میکند. اما کشورها با دخالت در مکانیسم بازار بهدنبال اهداف سیاسی خود هستند. بازار انرژی چه روندی را طی میکند؟
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، جهان با انقلابی در فناوریهای صنعت انرژی روبهرو است که به امریکا و حتی سایر کشورها این اجازه را میدهد که منابع انرژی فسیلی را به نحوی که گویا دیگر کمیاب نیستند، استخراج کنند و دید جهانیان را به رشد اقتصادی مطمئنتری نوید میدهد.
تکنولوژیهای تولید انرژی از روش همجوشی و نفت شل دیگر رویایی دوردست نیست. با این روند، در میانمدت آیا امریکا باوجود مازاد نفت و گاز طبیعی در کشورش، دیگر انگیزهیی برای تامین آرامش در خاورمیانه و امنیت ترانزیت دریایی دارد؟ مازاد انرژی در امریکا میتواند بلیتی برای تغییر ساختار هزینههای نظامی این کشور باشد و میلیونها دلار برای امریکا صرفهجویی کند.
ژئوپلیتیک انرژی به مطالعه نقش و اثر انرژی و جنبهها و ابعاد مختلف آن بر سیاست و قدرت و روابط گوناگون ملتها و دولتها میپردازد. همانطور که در مقاله ژئوپلیتیک انرژی ایران و امنیت انرژی شرق (چین و هند)، منتشر شده در فصلنامه علمی پژوهشی جغرافیای انسانی اشاره شده است انرژیهای فسیلی، بهویژه نفت خام و گاز طبیعی، از آنجا که در بیلان انـرژی جهـان سـهم بـالایی دارند، جایگاه ویژهیی را در روابط بینالمللی پیدا کردهاند و سیاست بینالمللی را تحتالشعاع قرار دادهاند.
برای درک ژئوپلیتیک انرژی نیازمندیم که بازارهای متغیر و بازیگران اصلی را که روی کشورها اثر میگذارند، بشناسیم و تنها با شناخت ظرفیت کشورها برای مداخله در بازارهای انرژی نمیتوان به درک درستی از ژئوپلیتیک انرژی رسید.
هیچ مسالهیی به اندازه شناخت بازیگران سمت تقاضا در بازار انرژی مهم نیست. این بازیگران از کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) به کشورهای غیرعضو این سازمان تغییر یافتهاند. برای نخستینبار در سال ۲۰۰۶ مقدار مصرف انرژی کشورهای غیرعضو از کشورهای عضو پیشی گرفت. پیشبینیها نشاندهنده این است که تقریبا تمام رشد در مصرف انرژی تا سال ۲۰۴۰ ناشی از کشورهای غیرعضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی است که مهمترین این کشورها چین است.
چین در حال تبدیل شدن به بزرگترین مصرفکننده جهانی نفت است و توانایی آن برای تامین نیازش، تعیینکننده قیمت جهانی نفت و رشد اقتصادی چین است. امروزه عمده واردات نفت چین از خاورمیانه انجام میشود. استراتژی این کشور در تنوعبخشی به تامینکنندگانش، تلاشهای این کشور را برای اثرگذاری در جنبههای اقتصادی و سیاسی جهان شکل خواهد داد که این مساله به نوبه خود روی روابط دوطرفه چین با تامینکنندگان اصلی انرژی، آرای چین در سازمانهای بینالمللی و سرمایهگذاریهای چین برای تامین امنیت مسیرهای منتهی به این کشور اثر میگذارد.
در طرف عرضه بازار انرژی، خاورمیانه قرار دارد. کشورهای خاورمیانه با تراژدی جدیدی در مساله انرژی مواجه هستند. ما به صورت کلیشهوار این کشورها را با مخازن بیپایان انرژی مشابهت میدهیم درحالی که سیاستهای پرداخت یارانه این کشورها برای ارزان کردن دسترسی مردم به انرژی باعث کاهش ذخایر این کشورها شده و بازارهای جهانی را نیز با ریسکهای خطرناکی مواجه کرده است. درک این روندها در خاورمیانه و پیادهسازی بهترین روشها برای کاستن از یارانههای انرژی و معرفی روشهای جایگزین تولید انرژی باید جزئی از هر استراتژی برای صلح و امنیت در خاورمیانه باشد.
فارغ از کشوری که در آن زندگی میکنیم هیچگاه فکر نمیکردیم که مصرف یک کشور دیگر روی قیمتهایی که ما برای گاز و نفت کشور خودمان میپردازیم، اثر بگذارد و رشد اقتصادی ما را تحتتاثیر قرار دهد. این تغییر بنیادین در ساختار تقاضای انرژی به سمت کشورهای خارج از سازمان همکاری و توسعه اقتصادی ما را به جستوجوی تغییرات اساسی در حاکمیت انرژی وا میدارد. کشورهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی نیازمند تجمیع ملاحظات در حوزههای امنیت انرژی، کارایی انرژی و تامین انرژی با سیاستهای امنیت خارجی و ملی هستند.
با همه آنچه بیان شد، نقش کشورهای پرجمعیت نظیر چین و هند در آینده بازار انرژی غیرقابل چشمپوشی است. این کشورها که تبدیل به غولهای مصرفکننده انرژی خواهند شد بهدنبال تامین نیاز خود از خاورمیانه هستند. حفظ روابط با کشور چین عنصر اثرگذاری بر اقتصادهای وابسته به انرژی در خاورمیانه است. همچنین چین در پی انگیزههای اقتصادی وارد مساله امنیت ترانزیت دریایی در منطقه خاورمیانه نیز میشود.