درسهای «سن خوزه» برای «پلاسکو»
حوادث و فجایعی نظیر آتش سوزی پلاسکو، در همه جای جهان به وقوع میپیوندد. حوادثی که با کمی تأمل و فاصله گرفتن از موجهای بحرانی زمان وقوع حادثه میتوان از آن درسها و پندهای فراوانی گرفت.
بر این اساس در این یادداشت درصدد هستیم فاجعه پلاسکو را با یکی از پندآموزترین حوادث چند سال اخیر جهان، یعنی حادثه معدن سن خوزه در شیلی مقایسه کنیم.کیلومترها دورتر از شهر کوپیاپو در شمال شیلی، در دل صحرای آتاکاما معدنی با بیش از یک قرن سابقه فعالیت، به نام معدن سنخوزه وجود دارد. این معدن را به شهری زیرزمینی تشبیه میکنند که مسیر مارپیچیاش تا اعماق زمین پیش میرود. کارگرانی از سراسر شیلی با اتوبوس و کامیون برای استخراج مس، طلا و آهن به معدن سن خوزه آورده میشدند. معدن یک بار در سال 2007 و وقتی دستیار یک زمین شناس کشته شده بود بسته شد و بعدها مدیریت معدن اطمینان داد که یک سری اقدامات اصلاحی انجام شده است و معدن بازگشایی شد و البته اقدامات اصلاحی هم انجام نپذیرفت.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران ، در روز 5 آگوست 2010، در حالی که کار شیفت شب تمام شده بود، راننده کامیونی که برای انتقال معدنچیان اعزام شده بود، متوجه صدا و ارتعاش مهیبی میشود، بعد از دقایقی راننده متوجه میشود که راهروهای معدن که بیش از یک قرن قدمت داشتند، به صخره ای به اندازه یک ساختمان 45 طبقه با 700 هزار تن وزن، اجازه فرو نشست داده بودند. در مدت کوتاهی 33 معدنچی خود را به جان پناه تعبیه شده داخل معدن میرسانند و بهمدت 69 روز محبوس میشوند، بلافاصله و با درج خبر ناامن بودن معدن، موج نارضایتی کشور شیلی را در بر میگیرد.
در حادثه پلاسکو نیز، موج اندوه و خشم افکار عمومی در فضای احساسی پس از واقعه شکل گرفت. ساختمانی با عمر چند 10 ساله که به هیچ وجه از ضمانتهای ایمنی لازم برخوردار نبود، دچار حادثه شد. این موج به همه گروهها، جناحها و نیروهای سیاسی و غیرسیاسی، مجالی برای تخلیه انرژی میدهد، فارغ از اینکه اولویت اصلی، باید ورای این نوع جهتگیریهای اساسی برای مردم و مسئولان تعریف شود.
در حادثه سن خوزه، سباستین پینرا، رئیس جمهوری شیلی بلافاصله پس از بروز حادثه سعی کرد با مدیریت خشم عمومی، این عصبانیت را مدیریت کرده و از آن به عنوان یک «فرصت طلایی» برای خلق یک «دیپلماسی عمومی» استفاده کند، در این دیپلماسی عمومی به مردم اثبات شد که دغدغه اصلی مسئولان هم مانند مردم نجات جان معدنچیان محبوس است.
اصلی ترین نکته پندآموز حادثه معدن، «اردوگاه امید» بود. مسئولان اجرایی معدن و دولتمردان، برای حضور اعضای خانواده معدنچیان و سایر ناظران در بیابانی خشک و خشن، چادرهایی برپا کردند و آن را «اردوگاه امید» نامیدند. بر عکس حادثه سن خوزه، فکری به حال بازماندگان و خانوادههای داغدار آتشنشان حتی در نزدیکی محل حادثه نشد، برای مثال میشد یکی از مساجد و اماکن یا حیاط برخی از مؤسسات دولتی و وزارتخانههایی که چند صد متر با محل حادثه فاصله دارند، به صورت موقت پذیرای خانوادههای نگران قربانیان باشد و خبررسانی موثق به آنان صورت گیرد، تا در ساعات اولیه حادثه همراه با مردم عادی آواره کوچه و خیابانهای اطراف نباشند و از این کلانتری به کلانتری دیگر نروند، یا حداقل میشد اموری انجام گیرد و به نمایش در بیاید که نشان از تکریم خانوادههای قربانیان داشته باشد.
مسئولان در شیلی با ایجاد فضای همدلی در اردوگاه امید، سعی کردند با مراسمی نظیر اجرای ترانه و آواز برای معدنچیان محبوس، گرفتن جشن تولد برای آنها، برگزاری مراسم مذهبی در اردوگاه، و چندین رویداد خبری بزرگ، نجات معدنچیان و اطلاعرسانی به خانوادههایشان را به اولویت اول برای خود و بسیاری از مردم جهان تبدیل کنند.حتی کارشناسان ناسا به دلیل تجربه در سفرهای طولانی فضایی برای ارائه مشاورههایی در زمینه محافظتهای جسمانی به معدنچیان به آنجا رفتند. بر این اساس مردم نیز، با تبدیل دیپلماسی عمومی به دیپلماسی شهروندی، نوع جدیدی از اراده عمومی با همدلی را به نمایش گذاشتند که هدف شان ورای جهت گیریهای خبری و رسانه ای، نجات جان معدنچیان بود.
در حادثه پلاسکو نیز، وجدان جمعی و روحیه فداکاری آتشنشانان افکار عمومی را متأثر ساخته، موجی احساسی حول این فاجعه شکل گرفته و تا حدودی خشم، هم چاشنی آن است، این موج احساسی در فاجعه مدیریت نشده و اولویت و جهتگیری خبری صحیحی میان مردم و مسئولان، در این زمینه تدوین نشده است. یکی از دلایل این امر صادق نبودن برخی از مسئولان با مردم است، در فضای خبر و تکذیب خبر پس از پلاسکو حتی برای خبرنگاران نیز مشخص نیست احتمال دارد کسانی زنده باشند یا خیر؟ یا اینکه آمار تلفات واقعی حادثه چقدر است؟ تناقض در مورد مردم عادی حاضر در محل وجود دارد. بعضی از خانوادههای افغان، به دلیل معضلات اقامت قانونی اعلام مفقودی نمیکنند و شفافیت خبری وجود ندارد.
در حادثه سن خوزه، دیپلماسی شهروندی به نقطه اشتراک تمام مردم شیلی و به تبع آن دستگاههای اجرایی تبدیل شد و حتی پایههای ملی گرایی و میهن دوستی را در بخشهای وسیعی از مردم تقویت کرد. در واقع با راهاندازی کمپ امید، حادثهای بحران ساز، به فرصتی برای همدلی و همیاری و تلاش اراده عمومی برای نجات تبدیل و نهایتاً به رهایی معدنچیان ختم شد. اما در حادثه پلاسکو، زمینههای همدلی و همیاری و شکلگیری یک اراده عمومی کمتر فراهم شده است.
این اراده عمومی، نجات معدنچیان را دغدغه اصلی همه مردم و مسئولان در سن خوزه تبدیل کرد؛ این اراده عمومی در حادثه پلاسکو هم شکل گرفت ولی هدفمند در جهت ارتقای حس ملی گرایی و میهن پرستی هدایت نشد. مردم زیادی این روزها با گل و شیرینی و غذای گرم (حتی در ساعتهایی مثل 3 تا 4صبح) سعی کردند در کنار آتشنشانها باشند، خیلی از مردم به پایگاههای انتقال خون مراجعه کردند، خیلی از پزشکان خدمات رایگان به مصدومان حادثه ارائه دادند و اعلام آمادگی کردند، بسیاری از وکلا قبول کردند به آسیب دیدگان مشاورههای حقوقی رایگان بدهند، بسیاری از کسبه مانند کسبه پاساژ کویتیها، برای کسبه بیکار پلاسکو، سنگ تمام گذاشتند، کسانی که از کسبه پلاسکو چک داشتند به بانک مراجعه نکردند. همدلی مردم و مسئولان در سن خوزه با تجلی در دیپلماسی شهروندی، اولویت اصلی آنها را که نجات جان معدنچیان بود، به جهانیان مخابره کرد، اما در حادثه پلاسکو این همدلی به دلیل دعواهای سیاسی پس از حادثه و شکل نگرفتن یک اراده عمومی در مسئولان فارغ از جناحبندیها، شکل نگرفت. بر این اساس فضای پس از پلاسکو، به جای شکل دادن روحیه جمعی و وفاق برای مدیریت بحران، عموماً حول پیدا کردن مقصر حادثه شکل گرفت.
در سن خوزه از دل همین اراده عمومی نیروی دریایی 3 جرثقیل نفر(بالابرهای دارای توانمندی بسیار بالا)، برای نفوذ به عمق زمین با نام ققنوس ساخت، ارتباط خبری مردم با معدنچیان، برقرار شد، پزشکان شیلیایی درمانگاهی را در محل حادثه، ساختند و عملیات نجات با بالابری به نام «کپسول ویژه» انجام پذیرفت. در تمام مراحل عملیات نجات، مردم پشتیبان عملیات نجات بودند، اخبار کذب در اختیار مردم قرار نمیگرفت و در نهایت این فاجعه صحنه نمایشی شد تا عموم مردم و دست اندرکاران شیلیایی نشان دهند که برای حفظ جان و ارائه خدمات به نیروهای انسانی خود به عنوان سرمایههای اجتماعی، اولویت قائل هستند. واقعیت این است که با وجود سنگ تمام مردم در حادثه پلاسکو، مسئولان آن طور که باید و شاید و با وجود تلاش مضاعف به مردم ثابت نکردند تکریم نیروهای انسانی به عنوان سرمایههای اجتماعی اولویت آنان است.