پلاسکو، تاریخی که فرو ریخت
یکی از بناهای مهم تهران که روزگاری سرآمد ساختمانهای شهر به حساب میآمد، ساختمان پلاسکو در نزدیکی چهارراه استانبول و در ضلع شمالی خیابان جمهوری امروز بود؛ برجی که با ساخته شدنش همه مردم تهران از بلندی آن به شگفت آمده و به تماشای آن مینشستند!
زیرا تا به آن زمان ساختمانی به قد و قواره پلاسکو ندیده بودند! بیتردید این ساختمان با نیم قرن عمر، که نه چندان طولانی مینماید از مراکز مهم خرید ایرانیان بود و هر کس که گذرش به خیابان جمهوری افتاده است حتماً خاطرهای از «یادگار بلند تهران» دارد.
پیشتر از اینکه خیابان استانبول (جمهوری اسلامی) به مانند امروز به آشفته بازار بیهویتی تبدیل شود، این شاهراه شهر تهران با تئاترها، سینماها، کافه رستورانها و کافه قنادیهای بیشمار و منحصر به فردش به همراه خیابانهای پیرامون، همچون لاله زار و... قطب فرهنگی و گردشگری شهر و محل گذر نویسندگان و روشنفکران و کافه گردها و تبادل فرهنگی بود. روزگاری در نزدیکی چهارراه استانبول، در ضلع جنوبی خیابان استانبول، کافه معروف «فردوسی» قرار داشت؛ پاتوق نویسندگانی همچون صادق هدایت، جلال آل احمد، صادق چوبک، فریدون آدمیت، بزرگ علوی، مجتبی مینوی و... بود و در آن سوی، در ضلع شمالی خیابان، درست در جایی که بعدها ساختمان پلاسکو ساخته شد، چند کافه و سینما وجود داشت که با ساخته شدن این برج آهنی و بازار کنارش، همه این کافهها و رستورانها و سینماها نیز به مرور نابود و ناپدید شدند. اگر از گوشه شمال شرقی چهارراه استانبول در پیادهروی شمالی خیابان جمهوری قدم بزنیم، در ابتدا به هتل پالاس بر میخوریم که هنوز تابلوی کهنه آن در آن حوالی دیده میشود؛ در کنار هتل پالاس، سینما پالاس قرار داشت که بعدها در دوران پهلوی اول به سینما تهران نامور شد؛ درست در نزدیکی سینما تهران و در حوالی پارکینگ اسلامبول امروز و ساختمان پلاسکو، هتل و رستوران لئون قرار داشت که ساختمان آن با سبک معماری کلاسیک دوران قاجار از سرمایههای این خیابان به حساب میآمد و طبقه دوم این هتل محل ویژه برای پذیرایی از میهمانهای خارجی بود. در جوار این ساختمان سینما تابستانی ری قرار داشت که پرده سینما روی دیوار پشت سالن هتل رستوران لئون نهاده میشد. همچنین در بخش شرقی سالن تابستانی سینما ری، فضای بزرگ و مشجر باغ رستوران شمشاد یا رستوران کنتیننتال قرار داشت که موسیقیهای ارکستر این باغ رستوران مشهور بود؛ همه این تأسیسات و فضای مشجر آن، بعدها در کام پارکینگ اسلامبول و پاساژ کویتیها و ساختمان آهنی پلاسکو و سودجوییهای حبیبالله القانیان (مالک و مؤسس ساختمان) فرو رفت تا پلاسکو بهعنوان نمادی از بلندمرتبهسازی نوین در تاریخ شهر تهران به یادگار بماند. بیشک اگر آن کافهها و رستورانها و... امروز در میان ما بودند، میتوانست بهعنوان یک محل گردشگری که یادآور گذشتههای دور شهر تهران و کافه نشینیهای مردم آن باشد، مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
حبیبالله القانیان (متولد 1288 خورشیدی - محله عودلاجان تهران) یهودی ایرانی و بنیانگذار ساختمان پلاسکو از سرمایه داران مشهور پیش از انقلاب بود که ریاست انجمن کلیمیان تهران را نیز به عهده داشت. او سالها عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران بود و نخستین کارخانه صنایع پلاستیک را نیز دایر کرد و صاحب سهم در کارخانههای ملامین، پلاستیک شمال و لوله شمال و کارخانه پارس امریکا بود و نام ساختمان پلاسکو نیز به زمینه فعالیت او یعنی تولید پلاستیک و مصنوعاتی از این دست مربوط بود. القانیان همچنین سازنده یخچالهای جنرال استیل نیز به حساب میآمد و علاوه بر اینها، در صنعت آلومینیوم هم فعالیت داشت و ساختمان آلومینیوم در خیابان جمهوری، نرسیده به پل حافظ از ساختههای او در دهه چهل است که دو سال پس از پلاسکو با اسکلت فلزی و در 13 طبقه ساخته شد. اگرچه طرح آسمانخراش القانیان با مخالفتهایی رو به رو شد اما ساخت برج پلاسکو در 16 طبقه در سال 1339 خورشیدی آغاز شد و در سال 1341 به اتمام رسید و بدین ترتیب شکلی از یک مرکز خرید پدید آمد که با بازارهای سنتی که قبلتر در ایران رواج داشت، متفاوت بود و میتوان آن را بازار عمودی ایرانیان نامید که شکل و شمایلی از مراکز خرید اروپایی را به یاد میآورد که تا آن زمان ایرانیان ساختمانی تجاری با این ابعاد ندیده بودند. در آن زمان استفاده از فناوری آسانسور در ساختمانها رواج نداشت و پلاسکو تا مدتها جزو انگشت شمار بناهایی بود که از آسانسور بهره میگرفت. همچنین ابعاد ساختمان که نزدیک به سی هزار متر مربع زیر بنا داشت، هم بسیار بزرگ بود و هم در زمان خودش بسیار مرتفع. ناگفته نماند بلند مرتبهسازی نوین در تهران پیشتر آغاز شده بود به گونهای که در اوایل دهه سی ساختمان بلند بالایی در خیابان نادری سابق، در ابتدای خیابان باغ سپهسالار قدیم و توسط مهندس هوشنگ خانشقاقی با 10 طبقه و دو آسانسور ساخته شده بود. پس از ساختمان پلاسکو و آلومینیوم، گویا مجموعه مسکونی بهجت آباد، در بین خیابانهای حافظ و ولیعصر که در سالهای 49- 43 ساخته شد هم از نخستین بلندمرتبه سازیهای نوین مسکونی در ایران هستند.
به هر دیدگاه این دو ساختمان القانیان (پلاسکو و آلومینیوم) در زمان خودش بلندترین ساختمان شهر به حساب میآمدند؛ به گونهای که با توجه به بلندی این دو ساختمان، مشهور بود که هرکس قصد خودکشی دارد به این ساختمانها رجوع میکند! چنانچه نصرت رحمانی، شاعر برجسته روزگار ما در شرح زندگی خود از روزی حکایت میکند که در طبقه دهم ساختمان آلومینیوم به فکر خودکشی میافتد، ولی پس از لحظهای تأمل، به جای پرتاب کردن خود، آب دهانی بر زمین پرت میکند و از پرتگاه عقب مینشیند و در همان لحظه شعر «ناتمام» خود را که در مجموعه «میعاد در لجن» به چاپ رسید، میسراید.
همچنین بلندی ساختمان پلاسکو آنچنان زبانزد بود که گاهی منشأ تولید طنزها و لطیفهها در میان طنز پردازان نیز میشد! عمران صلاحی، طنز پرداز معاصر در خاطرهای از پرویز شاپور، استاد کاریکلماتورنویسی در ایران مینویسد:
یک بار شاپور پرسید: «میدانی سوزن ته گرد را چطور میسازند؟»
گفتم: «نه!»
به طنز گفت: «سوزنهای معمولی را از بالای ساختمان پلاسکو میاندازند روی زمین، تهشان گرد میشود!»
بواقع تا آن زمان هیچ ساختمانی به بلندی پلاسکو نمیرسید و تا مدتها در این زمینه پیشتاز بود و به تصریح عموم مردم نیز رسیده بود. اگرچه در دهههای اخیر و در مقایسه با آسمانخراشهای امروزی دیگر حرفی برای گفتن نداشت ولی به هر نظر این ساختمان بهعنوان یک نماد تهران نوین و معماری جدید پایتخت در کنار معدود ساختمانهای بلند شهر در آن زمان، آغازگر عصر آسمانخراشها برای شهر تهران بود که در تاریخ ایران ثبت شد.
گرچه حبیب القانیان به مانند ساختمانش چندان عاقبت به خیر نشد و در مرداد 1354 به جرم گرانفروشی در 16فروشگاه پلاستیک، دستگیر و به سنندج تبعید شد و با بازگشت از تبعید توسط مأموران دولت هویدا دستگیر و حدود دو ماه نیز در بازداشت بود و پس از انقلاب هم به اعدام محکوم شد و ساختمان پلاسکو و آلومینیوم هر دو مصادره و به بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی واگذار شد، اما پلاسکو ماند و درنهایت، پنجشنبه هفته گذشته، سیام دی ماه به دلیل آتشسوزی طبقات فوقانی و سرایت به طبقات دیگر به یکباره فرو ریخت و قلب آهنین چهارراه استانبول به آنی از نفس افتاد و مردم را عزادار کرد و بخش مهمی از خاطرات شهری مردم تهران را با خود از میان برد. باری، پلاسکو بهعنوان یکی از مراکز مهم خرید پوشاک که طبقه زیرین آن هم پاتوق و محل اصلی آکواریوم و ماهیهای تزئینی بود، در یادها باقی ماند. اگر چه در میان انبوهی از اشک و دود و فریاد از میان رفت و فرو ریخت...