چرا نفر دوم زندگی کسی نباشیم؟
وقتی دو نفر با هم پیمان زناشویی می بندند، خانه ای از مهر و قداست بنا می کنند. اما اگر پای نفر دیگری به زندگی شان باز شود، دیگر نه می شود روی پیمان حسابی باز کرد و نه روی آن خانه.
صحبت منفی بافی و سیاه نمایی نیست. قصدمان تکرار قصه تکراری خیانت های زن و شوهری که به دلیل تکرار زیاد، ترس از ریختن قبح آن در جامعه رواج پیدا کرده است هم نیست. نیت این یادداشت در یک جمله خلاصه می شود: «نفر دوم زندگی کسی شدن، کار بدی است چون...»
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تبیان، متأسفانه در دنیا تعداد کسانی که مثل شما مخاطب چنین پیشنهاداتی قرار می گیرند کم نیست. پس لزومی ندارد با فکرهایی مثل «چرا من؟» و غیره خودتان را یک قربانی تصور کنید
من نفر دوم زندگی کسی نیستم
شاید شنیدن چنین پیشنهادی برای شما هم اتفاق افتاده باشد. گذشته از این که پذیرفتن این قبیل پیشنهادات به لحاظ اخلاقی کار صحیحی نیست، به دلایل علمی هم نباید به چنین روابطی تن داد چون:
بی حد و مرز در زندگی متاهلی
آدم های متأهلی که مرزهایشان را زیر پا می گذارند، قابل اعتماد نیستند. افراد متأهلی که اهل دادن چنین پیشنهاداتی هستند، خودشان را به یک گزینه محدود نمی کنند. پس چرا باید چنین کسی را وارد زندگی خود کرد؟
رفع کمبود خارج زندگی مشترک
آدم های متأهلی که خارج از خانه شان به دنبال بالش آرامش هستند، خودشیفته اند. همه آدم ها در زندگی شان کمبودهایی را تجربه می کنند. اما فرق آدم های خودشیفته با بقیه این است که آنها برای رفع کمبودهایشان از دیگران استفاده ابزاری می کنند. پس چرا باید بالش آرامش چنین افرادی شد؟
حمل مشکلات زندگی مشترک
آدم های متأهلی که با شخصی به جز همسرشان وارد رابطه می شوند، مثل ماشینی هستند که مشکلات را حمل می کنند. آنها اگر انسان های توانمندی بودند تکلیف زندگی مشترکشان را روشن می کردند؛ یا پای مشکلاتش می ایستادند و آنها را حل می کردند و یا با طلاق فاتحه آن را می خواندند و زندگی جدیدی را آغاز می کردند. اگر یکی از این دو کار را نکرده اند، پس دارند مشکلات را با خودشان به این طرف و آن طرف می کشانند و دچار این توهم شده اند که به این ترتیب می توانند مشکلاتشان را حل یا فراموش کنند. پس چرا باید به چنین آدمی که در مشکلات خودش مانده به عنوان یک تکیه گاه و یا همراه نگاه کرد؟
به زندگی مشترک شان وفادار نیستند
آدم های متأهلی که به همسرشان خیانت می کنند، سبک دلبستگی ایمن ندارند. موضوع سبک دلبستگی می گوید کسانی که سبک دلبستگی نا ایمن دارند چون اساساً خیلی به دیگران اعتماد ندارند نمی توانند در روابط صمیمانه خیلی دوام بیاورند. بنابراین چرا باید با کسی که نمی تواند پای رابطه بماند، صمیمی شد؟
آدم های متأهلی که شخص دومی را وارد زندگی شان می کنند، معیارهای عشق را ندارند. روانشناسی به نام استرنبرگ می گوید که عشق سه معیار دارد: شهوت، صمیمیت و تعهد. کسی که علیرغم تأهل خواستار رابطه با شخص دومی است بیش از هر چیز تحت تأثیر شهوت است. تجربه های واقعی هم نشان داده اند که این قبیل افراد اگر اتفاقی در دوران رابطه برای شخص دوم بیفتد، مثلاً حاملگی ناخواسته یا ... سریع از خودشان سلب مسئولیت می کنند. پس چرا باید عمر را به پای چنین آدم بی مسؤولیتی تلف کرد؟
* در چنین موقعیت هایی چه کار کنید؟
یکی از خصلت های مشترک انسان ها این است که اگر کسی به آنها اظهار علاقه کند، او را به خاطر می سپارند. پیشنهادات مربوط به نفر دومِ زندگی کسی شدن هم بدون چاشنی ابراز حیرت و علاقه نیست. پس قبل از هر کاری باید روی این خاطرات کار کنید. برای عبور کردن به سلامت از این دوراهیِ انتخاب می توانید از راه های زیر هم استفاده کنید:
شما تنها نیستید
متأسفانه در دنیا تعداد کسانی که مثل شما مخاطب چنین پیشنهاداتی قرار می گیرند کم نیست. پس لزومی ندارد با فکرهایی مثل «چرا من؟» و غیره خودتان را یک قربانی تصور کنید. یادتان باشد برای غلبه بر این موقعیت دشوار شما بیش از هر چیزی به اعتماد به نفس و تعقل نیاز دارید. پس تفکر قربانی بودن را کنار بگذارید.
عزت نفس تان را بالا ببرید
در این قبیل پیشنهادات معمولاً فرد پیشنهاد دهنده از جذابیت شخصیت، قاطعیت، اعتماد به نفس، شهامت و ... نفر دوم تعریف می کند. به خودتان بگویید که نیازی به تعاریف کسی ندارید و خودتان، خودتان را همین طور که هستید پذیرفته اید. می توانید از تکنیک آینه هم استفاده کنید یعنی جلوی آینه چشم در چشم به خودتان بگویید «من ارزشمندم».
آدم های متأهلی که به همسرشان خیانت می کنند، سبک دلبستگی ایمن ندارند. موضوع سبک دلبستگی می گوید کسانی که سبک دلبستگی نا ایمن دارند چون اساساً خیلی به دیگران اعتماد ندارند نمی توانند در روابط صمیمانه خیلی دوام بیاورند
به او فکر نکنید
فکر کردن به آن صحبت ها و پیشنهادها و مرور کردن حالت ها و ژست های فرد در موقع دادن پیشنهاد، غلبه او را بر ذهن و عواطف شما بیشتر می کند. پس هر وقت که فکر آن به سرتان زد، با گفتن «تمام» فکر کردن به آن را تمام کنید.
با او در یک محل تنها نمانید
بهتر است تا جایی که می توانید از برخورد و تعامل فردی با این قبیل افراد پرهیز کنید. برای مثال اگر می توانید اتاق کارتان را عوض کنید یا به یک بخش دیگر بروید. اگر چنین چیزی مقدور نیست، دوز سردی و رسمی بودن رفتارتان را بالا ببرید.
یک «نه» ی محکم به او بگویید
بعضی ها فکر می کنند اگر به طرف بی محلی کنند او منصرف می شود، اما این تصور غلط است. پس بدون گفتن عباراتی مانند «لطفاً، عذر می خوام، جسارت نباشه و...» به او بگویید که از پیشنهادش بدتان آمده است. می دانم، ممکن است این فرد مافوق شما باشد و گفتن این «نه» برای آینده شغلی تان گران تمام بشود اما تحمل کدام یک برایتان آسانتر است: جستجوی دوباره برای کار یا زیر پا گذاشتن شرافت انسانی خود و تن دادن به ورود به حریم یک زندگی دیگر آن هم به عنوان عشق دست دوم؟