زرشککاران: کشاورزی را تعطیل کنید، خیال ما را راحت
این گفتوگویی است در فضای باز. در دل زیباترین و وسیعترین باغهای زرشک. در روستای اسفدن. حدود ١٥٠کیلومتر دورتر از بیرجند در خراسانجنوبی.
به گزارش اقتصادآنلاین ، شهروند نوشت : مشکلات کشاورزان این ناحیه آنقدر تلخ و بدیهی است که نیازی به طرح پرسش نیست. این حرفهای نمایندگان صدها خانواری است که زندگی و تمام هست و نیستشان از مسیر زمین و آب و بارش عبور میکند. مردمانی وابسته به زمین و کشاورزی که از این همه بیتوجهی مسئولان به ستوه آمده و تنها خواستهشان شنیدهشدن دردهایشان است. رنجهایی که اگر امروز دیده نشود، شاید تا چندسال دیگر با خشک شدن هر درخت صدایی کوبنده و مهارنشدنی پیدا کند.
رضا عباسپور: زرشک یک محصول زمستانی است اما این محصول به هنگام برداشت، هم از لحاظ کیفیت و هم از نظر قیمت افت میکند. کشاورزی که فصل پاییز مشغول دستچین کردن محصولش است، با چند مشکل مواجه است؛ یکی اینکه برای خشککردن زرشک خود، انبار در اختیار ندارد، امکان ترابری ندارد و دسترسی به کارخانه فرآوری زرشک برایش سخت است، یعنی این منطقه که قطب تولید زرشک است و باید کارخانه در دل همین منطقه باشد، در عمل کارخانه نزدیک ندارد. نزدیکترین کارخانه در قائن است که ٦٠ کیلومتر دورتر است، یعنی برای محصولی مثل زرشک که در صورت نگهداری نامناسب خیلی زود از بین میرود، این مسافت به معنی نابودی کشاورز و محصول است.
همه این سختیها یکطرف، تنها خواسته ما از دولت معرفی این محصول است. زرشک میتواند بهعنوان یک محصول غذایی و دارویی معرفی شود. زرشک خواص دارویی بسیاری دارد و علاوه بر جنبه خوراکی از لحاظ دارویی نیز میتواند به تمام دنیا معرفی و صادر شود. مثلا کنستانتره یا همان آب زرشک در تمام دنیا بینظیر است بدون اینکه نیاز به هیچ مواد افزودنی داشته باشد. خود زرشک به تنهایی، یک نوشیدنی مقوی و پر از خاصیت است. اینجا قطب کشاورزی و تولید انحصاری زرشک در تمام ایران است. خاصیت خاک و آبوهوای این منطقه از ایران و در خراسانجنوبی بهترین زرشک را حاصل میآورد. برای همین ما از دولت چند خواسته داریم که البته، سالیان درازی است و در دولتهای مختلف مطالبات خود را مطرح کرده و هیچوقت هم پاسخ مناسبی دریافت نکردهایم. نخست معرفی این محصول به کشورهای دیگر و امکان صادرات آن است. صادرات این محصول، هم به نفع کشاورز است، هم موجب ورود ارز به کشور میشود. خواسته دیگر ما این است که دولت به باغداران زرشککار تسهیلات کم بهره برای ساخت کارخانه جهت فرآوری زرشک و انبارکردن آن بدهد.
این محصول، الان با این شرایط، هیچ سودی برای کشاورز ندارد. سود این محصول یک راست به جیب دلالها میرود، یعنی کشاورز و کارگری که شما الان دارید از نزدیک میبینید که با چه مشقتی کار میکند، واقعا سود بسیار ناچیزی میبرد. ناچار هم هست. کشاورز راه دیگری ندارد. وقتی امکان انبار و فرآوری و دسترسی به کارخانه و صادرات ندارد، تنها راهش فروش محصول به دلالی است که به کمترین قیمت ممکن محصول را از او خریداری میکند، یعنی دلال خیلی که پول بدهد، ٣هزارو٤٠٠ تا ٣هزارو٥٠٠ تومان است ولی همین محصول در بازارهای تهران تا ٢٠هزار تومان هم به فروش میرسد. تقاضای مهم دیگر ما از دولت، بیمه کردن محصولمان است، البته به وقت خسارت، بیمه آن مبلغ واقعی را به کشاورز پرداخت نمیکند برای همین کشاورز هم رغبتی به بیمه کردن محصول خود ندارد، چون کشاورز است که همیشه دچار ضرر و زیان میشود. برای همین، کار درست، بیمهکردن کل باغات زرشک است، حالا این بیمهکردن میتواند بر حسب هکتار یا تعداد درختچهها باشد. خود کشاورز به تنهایی توان و قدرتی برای بیمه کردن محصولش ندارد، فقط به کمک دولت است که این اتفاق میافتد.
مثلا اگر زمینه فراهم شود، خود کشاورزان میتوانند یک شرکت تعاونی کشاورزی یا یک کارخانه راهاندازی کنند. بههرحال زرشک بازار خوبی دارد که همهساله کسانی نسبت به سرمایهگذاری در این حوزه رغبت و علاقهمندی نشان میدهند. اگر چنین فضایی فراهم شود، اسفدن بهعنوان قطب کشاورزی استان خراسانجنوبی این توان و امکان را دارد، نه فقط زرشک، بلکه امکان تولید محصولات زیادی وجود دارد. مثلا گندم. ما همهساله بیش از هزار تن گندم تولید میکنیم. پنبه، چغندرقند، پسته. اسفدن قطب کشاورزی و تولید پسته در سراسر خراسان جنوبی است. ما در سال بیش از هزارو٥٠٠ تن پسته تولید میکنیم. خب این محصولات باید امنیت داشته باشد. امنیت به لحاظ فروش محصول. کشاورز باید از بابت فروش محصول، خیالش راحت باشد. ولی ما واقعا چنین فضایی برایمان فراهم نیست. ما از دولت تقاضا داریم به ما کمک جدی شود.
در هیچ کجای ایران، جز همین خراسانجنوبی زرشک حاصل نمیشود آن هم با این کیفیت. همین باغ که میبینید حدودا یکونیم هکتار است، یعنی حدود ٧٠٠ درخت. هر درخت حدودا از ١٥ تا ٧٠ کیلو محصول میدهد. هر چه عمر درخت بیشتر باشد و مراقبت بهتری به لحاظ کود، آبدهی، هرس به موقع، دفع آفات و... صورت بگیرد، محصول بیشتری میدهد.
بعد از پاییز که فصل برداشت تمام میشود، از اواخر زمستان و حدود اسفندماه، هرس و اصلاح و کوددهی شیمیایی و حیوانی درختان آغاز میشود. البته زرشک یکسال در میان بار میدهد، یعنی این درختان سال دیگر محصولی نخواهد داشت و به اصطلاح سال استراحت درخت است.
میدانید تا قبل از اینکه آقای حسنی بیاید، ما پسته میفروختیم کیلویی ٧٠٠ تومان. یعنی اگر من میگفتم این قیمتی که شمای دلال دارید میخرید خیلی ارزان است، میگفت جمع کن برو بابا. اصلا نمیخرم. ولی از زمانی که همین آقای مهندس حسنی از کرمان آمده اینجا و کارخانه فرآوری پسته راهاندازی کرده، زندگی ما عوض شده. تا پیش از این، محصول ما اینطوری میرفته. یعنی قیمت در انحصار افرادی خاص و فرصتطلب است. یعنی پسته این منطقه هنوز ارزشش را پیدا نکرده. ولی در حدی که الان هم میخرند، به برکت همین مرد است. حالا زرشک هم همینطور. هیچ کجا نیست که یک قیمت درست و حسابی، به اندازه زحمت کشاورز پرداخت شود. هر کسی میآید یک قیمت میگذارد.
محمدباقر یوسفی : در برنامه آبیاری چاههای عمیق در اداره آب برنامهای گذاشتهاند برای چاههایی که پروانه و زمان خاموشی هم دارند. کنتورگذاری کردهاند که البته براساس نیاز منطقهای نبوده، مثلا آمدند در اردیبهشت و خرداد زمان استفاده از آب را کم کردند. این برنامهریزی برای مناطق شمالی که بارندگی دارد، بد نیست ولی برای منطقه ما نه؛ خوب نیست. فصل رشد این درخت در بهار است. وقتی در بهار آب نخورد، در تابستان هر چقدر هم آب بدهی دیگر به درد نمیخورد. فایدهای ندارد، چون رشد ندارد. وقتی رشد نکند، کیفیت محصول هم پایین میآید.
خواهش ما کشاورزان این منطقه این است که دولت درباره این تصمیم خود تجدیدنظر بکند. حداقل برای ما که دچار کمآبی و خشکسالی هستیم، کاری بکنند. ما زمستانها به آب احتیاج نداریم، کم لازم داریم، چون درخت آب کمی میخواهد. برعکس در فصل پاییز و زمستان جاهایی هستند که به آب احتیاج دارند. ولی ما فقط بهار احتیاج داریم، چون بارندگی اینجا خیلی کم است.
احمد حسنی ؛ مدیر کارخانه پسته اسفدن و باغدار زرشک: روز نخست که چاه را به مردم واگذار کردند، از همان اول باید فکر این کنتور را میکردند. آنها الان توجیهشان این است که کنتور خوب است، برداشت آب را پایین میآورد. آخر مردم براساس همان لیتراژ آب خود درخت کاشتند. الان میگویند کنتور بگذارید، یعنی چهار، پنج ماه چاه خاموش شود. خاموش شدن چاه یعنی مردم باید درخت خشک کنند. آخر کجای قانون گفته یک درخت زنده را خشک کنند. بله از این به بعد جلویش را بگیرید، از چاههای دیگری که تازه میخواهند مجوز بگیرند تا زیادهروی نشود. بله ما هم دوست نداریم بیش از حد از آب زیرزمینی ما برداشت شود ولی الان درخت کاشته شده، نمیشود درخت را خشک کرد. کشاورزی که همه بنای زندگیش را بیستسال گذاشته روی یک درخت...
همین آقای یوسفی به من میگوید تا سال آینده اگر آن چیزی که میخواهم از درختم برداشت نکنم، درختم را میبرم. میدانید یعنی چی؟ این یعنی مرگ یک منطقه. وقتی یک درخت قطع شود، یعنی این فکر رواج پیدا میکند، یعنی درختهای بیشتری قطع میشوند. خب حالا منطقه اسفدن که مثل یک گنج میماند؛ زعفران، عناب، زرشک، پسته همهچیز اینجا به عمل میآید، اینجا یک روز هم نباید چاه خاموش باشد.
در برج هفت، یک سرمای ١٠روزهای اینجا دارد که مثل دیماه است. برای همین است که زرشک هیچ جای دنیا، یعنی ٩٠درصد جاهای دنیا به عمل نمیآید، یعنی برج هفت هوا ذرهذره سرد میشود. اینجا حدود ١٠ روز یک سرمایی میشود برای رنگآمدن زرشک، رسیدن و کامل شدن آن. این یک نعمت خداوندی است که فکر نمیکنم در هیچ کجای ایران وجود داشته باشد. رفسنجان فقط پسته دارد اما اینجا برج چهار عناب را برمیدارند، برج پنج پسته را برمیدارند. اینجا زودرسترین پسته دنیا را دارد. این را همه باید بدانند. حتی پسته رفسنجان که واقعا محصول خوبی است، در برج هفت به دست میآید ولی پسته اینجا برج پنج برداشت میشود. دو ماه اختلاف است، یعنی این دو ماه میتوانند کل بازار را پوشش دهند و یک محصول نوبرانه به بازار عرضه کنند. خب حالا در این منطقه چه کار میکنند، میآیند چاه آب را خاموش میکنند. زرشک را از بین میبرند. عناب و پسته را از بین میبرند. زعفران. همه زعفران دنیا اینجاست. آمدند با خاموش کردن چاهها ضربه بزرگی به کشاورزان زدند. واقعا به این کشاورزان دارد ظلم میشود. با توجه به اینکه خدا به این منطقه خیلی لطف داشته، ولی مسئولین ما نه. من احساس میکنم شاید اطلاع ندارند این منطقه چه ویژگیهای منحصربهفردی دارد.
در مناطقی که پروانه چاه و مثلا ١٠ لیتر سهم دارند، ٣٠ لیتر درمیآورند. اینجا ٣٠ لیتر پروانه دارند، مقام مسئول میگوید بد نگاهم کردی، دو لیترش کم، یعنی همینطوری جلوی دولیتر از آب را میگیرد.
اوایل انقلاب آمدند چاهها را به مردم واگذار کردند. من خودم رفتم با یکی از مقامات صحبت کردم. میگوید شما چرا رفتید دنبال کشاورزی. عین همین جمله. من هر موقعی که دوست داشته باشم، این چاه را خاموش میکنم. آقا برای چی. مگر این چاه سند ندارد. ما زمین را برای مردم سند کردهایم، آب را که سند نکردهایم. ظلم از این بیشتر. کشاورزی و کشاورز سالمترین شغل این مملکت است ولی خب کشاورز را چنان نقره داغ میکنند که...
کشاورز رنگورو ندارد. آرامش ندارد. بیمه ندارد. با توجه به اینکه بیشترین زحمت را میکشد، کمترین دستاورد را دارد.
رضا عباسپور: همه چیز بازنشستگی دارد، الا کشاورز. کجا دیدید بیایند به کشاورز بگویند آقا دست شما درد نکند. این حقوق شما حالا بفرمایید بازنشسته شوید. کجا؟ چه مراکزی وجود دارد برای حمایت از کشاورز؟ ضمن اینکه محصولات زراعی اسفدن مثل گندم و جو و پنبه و اینها تعطیل شده، اصلا دیگر کشت نمیشود. الان در قسمت زعفران، آب چاه را که نصف کردند بماند، به من میگویند آقا هفت ماه روشن کن. پنج ماه دیگر اجازه روشن کردن نداری. هزار تا تعهد از من گرفتند. حالا من رفتم درخت کاشتم. چه بکنم.
علی نظری: میدانید حق ما واقعا ضایع میشود. در مناطق دیگر آنقدر چاه آب هست. همه هم قاچاق. بدون پروانه دارند کار میکنند. تربتجام، تایباد. حدود ٣٠ تا چاه غیرمجاز هست. با توجه به تاکیدی که دولت میکند که چاههای غیرمجاز باید مسدود شود ولی حتی با حکم دادستان هم نتوانستند این چاهها را تعطیل کنند. در همین روستاهای اطراف.
حالا آن چاهها تعطیل نشود. به زرشک برسند. آن را فرآوری کنند. این واقعا یک گیاه دارویی است. یعنی دانهدانه آن میشود به فروش برود. اینقدر ارزش دارد. آن وقت، وقتی یک محصولی میتواند برای مملکت ارزآوری خوبی داشته باشد، چرا باید چاهش را ببندند درخت خشک شود. این دیگر واقعا ظلم آشکار به کشاورزی است که دادش به هیچ کجا نمیرسد.
احمد حسنی: من در این منطقه چیزی دیدم که به غیر از جوک هیچ اسم دیگری نمیشود روی آن گذاشت. به چاهی مجوز دادند که مثلا من خودم جزو کسانی هستم که از آن چاه سهم دارم. گفتند، کی، ٣٠سال پیش که آقا این چاه برای تولید علوفه است. آقا اینها آمدند این چاه را زدند. پول خرج کردند، آب را آوردند بالا، گندم کاشتند سبز نشده، جو، پنبه، هر چی کاشتند به خاطر ایسی بالای آب نتوانستند علوفه تولید کنند. بعد ١٠سال آخر دیگر نتوانستند محصولی تولید کنند. از چاه هم استفاده نکردهاند؛ با اینکه چی، پول هم دادند. حالا آمدند من را هم یکجوری در چاه سهیم کردهاند، که آقا بیا به داد این مردم برس. رفتم دنبال کارهای پروانه. با توجه به اینکه میدانند من تخصصم پسته است، میگویند آقا این آب آمد بالا مبادا بروی پسته بکاری. چه گناهی است درخت کاشتن. درخت پسته است. میگویند نه. این چون تو سندش خورده علوفه... بابا علوفه الان توجیه اقتصادی ندارد. وقتی در مناطق غربی کشورمان با آن حجم آبی که دارد و میشود علوفه تولید کرد، نیازی نیست که این آبوهوا و خاکی را که برای تولید پسته مثل طلا میماند، برای کاشت علوفه هدر بدهیم. توجیه اقتصادی ندارد. میگویند درخت بکارید، آب بالا نمیآید. آقا این زمین است. چه فرقی میکند برای شما. هر محصولی که بیشتر درآمدزا باشد، ما باید آن را بکاریم. اما... ما میرویم علوفه را از استانی میخریم که آب زیاد دارد. هم شغل و کار آن آدم تأمین میشود، هم این خاک هدر نمیرود.
رضا عباسپور: درددلهای ما را شنیدید، یک مسئول بیاید جواب دهد. از جهاد کشاورزی گرفته تا وزارت نیرو. بگوید آقا چرا زرشک این وضع بازارش است. چرا با کشاورز این رفتار میشود. شما چاههای عمیق را چرا زدید. حالا که زدید پس چرا خاموشش میکنید. تکلیف درخت ما چیست. اصلا آن چاه خاموش، من از کجا بروم نان بخورم. مگر درخت میشود پنج ماه بدون آب بماند. مگر میشود به درخت بگوییم تشنهات نشود، آب نخواه، آب نخور. من کشاورز چه کار کنم. من چی بخورم.
محمدباقر یوسفی: مثلا الان فصل آبیاری زعفران است، چاه خاموش است. میگویند زمانتان تمام شده. میگوییم آقا بهار به ما آب نده. تو تابستان به ما آب دادید. تو پاییز لازم داریم، زمستان لازم نداریم. خب الان آب بدهید. برای شما چه فرقی میکند که الان باشد یا زمستان. ما میخواهیم آن مقدار آب را از سطح زمین بیرون بکشیم. حالا در تابستان یا زمستانش چه فرقی میکند. الان که میخواهیم زعفران را آب بدهیم، آب به ما نمیدهند؛ در زمستان میگویند بفرمایید آب بردارید، مشکلی نیست. خب ما آن موقع لازم نداریم.
احمد حسنی: هر چاه یک کنتور دارد. هر وقت که بخواهند آب را قطع میکنند. در پروانه چاه مثلا نوشته ٥٢٤٠ ساعت. حالا اگر این پنجهزار ساعت نوبت این آقا باشد، آب آن یکی قطع میشود. ولی این درخت بیزبان نمیتواند چهار ماه آب نخورد. میگویند اگر آب اضافهتر خواستید، بیایید اداره آب مبلغی پرداخت و آب برداشت کنید!
علی نظری: اینجا چاههایی است که مال ٢٠ تا ٣٠ نفر است. بعضی چاهها تا ٥٠ نفر هم شریکند، یعنی ٥٠ خانواده. اما مثلا در تایباد یا تربتجام، هر چاه ممکن است پنج نفر شریک داشته باشد. دولت نباید شرایط ما و آنها را یکی بداند. این چاه آب برای ادامه زندگیمان است.
رضا عباسپور: اگر کنتور هست، یعنی قانون هست. چاه بغل دستی من در هر ثانیه ٣٠ لیتر آب میکشد، من کلا ٣٠ لیتر داشتم، پروانه من را کردند ١٤ لیتر. کنتور من خاموش است. او دارد آب میکشد. من میگویم اگر قانون است، چرا برای او نیست. پروانه به نام من است. میگویند یک صنفی تشکیل شده، شما ٢٠هزار تومان بدهید، عضو بشوید. ما به شما نامه بدهیم، اجازه پیدا میکنید از چاه عمیقی که مال خودتان است، زمینتان را آبیاری کنید! این است حالوروز من کشاورز. این چه حمایتی است که دولت از من میکند. این اصلا حمایت است. سنگاندازی که هیچ، این تعطیلکردن کشاورزی است. یعنی واقعا با این روالی که پیش میرود من آینده کشاورزی خودمان را بسیار خطرناک میبینم. یعنی عرصه را به کشاورز آنقدر تنگ میکنند که کشاورز خانه و زمین را رها و مهاجرت میکند. با برجی ٢٠٠هزار تومان چه دلیلی دارد کار بکند. میرود یک جای دیگر. مجبورند بروند شهر. آن هم کجای شهر. حاشیهنشین میشوند و هزار تا مشکل بیشتر برای خودشان و دولت و جامعه ایجاد میکنند. تنها خواسته ما این است که دولت از ما حمایت کند.