مـدارس برندباز!
بیشتر از اینکه دانش آموزی حق انتخاب مدرسهاش را برای تحصیل داشته باشد این مدرسه است که دانش آموز را انتخاب می کند.
این اتفاق از زمانی شروع شد که میزان قبولی در کنکور سراسری معیار انتخاب مدرسه برای ادامه تحصیل فرزندان شد. رقابت میان مدارس برای انتخاب دانش آموز، تبدیل به بازار خرید و فروش دانش آموز شد. آزمونهای ورودی مدارس برای انتخاب دانش آموزان مستعد، تبدیل به بازار داد وستد دانشآموزان شده است و مشتری این بازارها خانوادههایی هستند که به امید کسب رتبه برتر فرزندشان در کنکور سراسری معامله میکنند. علی رغم اینکه تفاوت مدارس باید مبتنی بر نوع محتوا و کیفیت نحوه ارایه باشد و بر همین اساس خانواده به انتخاب مدارس دانش آموزان شان بپردازند اما این مدارس هستند که با جذب دانش آموزان قویتر و مستعد تر خود را تبدیل به برند کرده اند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از قانون ، در این حالت خانوادهها هستند که با سودای کسب رتبه بهتر فرزندشان در کنکور به انتخاب این مدارس دست میزنند. این روزها نام یک مدرسه را که میبریم سوالات زیادی پرسیده می شود. دولتی است یا خصوصی؟ نمونه است یا تیزهوشان؟ نمونه دولتی است یا عادی؟ روش آنها شناختی است یا رفتاری؟
چند دستگی مدارس
جدای از اینکه به این سوالات چه پاسخی بدهیم، آنچه در ذهن می آید این است که این طبقه بندی از کجا آمده است؟ آیا این طبقه بندی به معنای این است که در هر کدام از این مدرسه ها مطالب متفاوتی تدریس می شود؟ آیا هرکدام برای دانش آموزان خاصی است؟ آیا شیوه برخورد معلم ها و مسئولین در هر یک از این مدارس با هم تفاوت دارد؟ و سوالی جدیتر این است که آیا این تفاوت ها واقعی است یا همه یک حرف می زنند؟ وقتی وارد برخی از مدارس می شویم به ما می گویند آنچه به دانش آموزان درس می دهیم با سایر مدرسه ها تفاوت دارد. نکته اینجاست که مگر محتوای آموزشی آنچه در مدارس ارایه می شود با هم تفاوت دارد! در واقع آنچه موجب تفاوت ساختار مدارس می شود به سه عامل محتوای آموزشی، نحوه ارایه محتوا و نوع مخاطب بستگی دارد. ساختار مدارس در ایران بهطور کلی به دو بخش دولتی و غیر دولتی طبقه بندی می شود. مدارس دولتی خود نیز به عنوان مدارس دولتی، نمونه دولتی، شاهد وتیزهوشان طبقه بندی می شوند و مدارس غیردولتی علی رغم نظارتی که وزارت آموزش و پرورش دارد، کاملا باز است.
محتوا ی آموزشی تفاوتی ندارد
تفاوت در محتوای آموزشی به چند صورت میتواند وجود داشته باشد. اول آنکه، ماهیت آن محتوا متفاوت باشد. دوم آنکه، کیفیت ارایه آن محتوا رنگ جدیدی به خود بگیرد. سوم آنکه، تعداد تکرار و مقدار مطالب آموزشی تفاوت داشته باشد.در همین رابطه «بصیر مقدسیان»، کارشناس و پژوهشگر حوزه آموزش میگوید: «در مدارس به سختی می توانیم بگوییم ماهیت آموزشی تفاوت دارد. زیرا همه مدارس موظف به تدریس کتابهای درسی هستند. دانش آموزان در امتحانات نهایی شرکت کرده و آنها را برای شرکت در کنکور سراسری آماده می کنند. پس امکان تدریس محتوایی متفاوت برای آنها امکان پذیر نیست. گواه این ادعا آن است که مدرسه ای را پیدا نمیکنیم که بگوید برای ما امتحانات نهایی و کنکور مهم نیست و ما بچهها را برای آزمون های دیگری آماده می کنیم. ممکن است بگویند علاوه بر اینها مطالب دیگری را نیز کار میکنیم. در آن صورت باید پرسید وقتی قرار است دانش آموزان را برای همآورد عظیمی به نام کنکور سراسری آماده کنید، چقدر می توان زمان صرف محتوایی خارج از سرفصلهای آن آزمون نمود. در این صورت محتوای اضافه جنبه جاری و کارکردی خواهد داشت یا ابزاری است برای ایجاد تنوع».
شاخص کنکور در سنجش محتوای ارائه شده
اگردر سالهای 80 به بعد در کنکور سراسری کارشناسی شرکت کرده باشید یا فرزندانتان مشغول این آزمون بوده باشند حتما با تحلیلهایی که نسبت به سوالات کنکور صورت می گیرد سروکار داشته اید. مقدسیان می گوید: «در اوایل سالهای 80 یعنی سالهای 82 تا 85 طراحان سوال کنکور، رویکرد انتخاب و طراحی سوالات را تا حدی تغییر دادند. تا قبل از آن سوالات در قالب های خاصی که بیشتر مبتنی و برآمده از متن کتاب های درسی بود نوشته می شد اما بعد از آن و به مرور به سمت سوالاتی که درک دانش آموزان را از محتوای آموزشی بسنجند سوق داده شد.برای مثال در درسی مانند «دین و زندگی» سوالاتی مطرح شد که متن سوال یا گزینهها قسمتی از متن کتاب درسی نبود بلکه جدید بود اما ارتباط معنایی داشت و داوطلبان می بایست این ارتباط معنایی را کشف می کردند. در حالی که تا قبل از آن، متن و گزینه ها تقریبا عین متن کتاب درسی بود. کم وبیش در تمام درسها میتوان نمونه هایی از این دست را دید. نمونه هایی که حکایت از یک واقعیت دارند و آن اینکه طراحان سوال قصد دارند کیفیت آموزش را بیش از پیش بسنجند».مقدسیان در ارتباط با چگونگی کیفیت ارایه محتوای آموزشی میگوید: «پیش از تغییر رویکرد آزمون کنکور سراسری، دانشآموزان روال مشخصتری برای آماده شدن در رقابت کنکور داشتند. نمونه سوالات سالهای گذشته را که تا حد زیادی قالبی و کلیشه ای شده بودند، کار میکردند. میدانستند هرچه تسلط بیشتری روی این قالب های کلیشه ای داشته باشند، بهتر می توانند به سوالات پاسخ دهند. مدارس هم میدانستند هرچقدر بیشتر و شدیدتر روی این سوالات قالبی کار کنند نتیجه بهتری خواهند گرفت. ضمن اینکه محتوا و کیفیت سوالات و محتوای آموزشی مشخص بود و هرکه با شدت و مقدار بیشتری این محتوا را کار میکرد موفقتر بود. اما بعد از تغییر رویکرد طراحان سوال از اوایل دهه 80 اوضاع کمی متفاوت شد و انتظار میرفت شدیدتر و زیادتر کارکردن روی محتوا دیگر پاسخگو نباشد. اگر کسی تا قبل از این میخواست در کنکور سراسری جزو 1000 نفر برتر باشد تقریبا در درسهای مختلف 85 درصد سوالات را پاسخ می داد. در سالهای اخیر که رویکرد طراحی سوالات تغییر کرد و به سمت سنجش کیفیت رفت برای کسب رتبه زیر 1000، درصدهای 65 تا 70 کفایت می کرد».
محتوای آموزشی مبتنی بر تکرار
مدارسی که صحبت از ارایه کیفیت آموزشی برتر دارند می توانند سهم بیشتری در رتبه های برتر کنکور داشته باشند. در صورت داشتن سهم بیشتر در رتبههای برتر، این افت درصد را چگونه می توانند تحلیل کنند؟ در واقع در این حالت، رقابت دیگر بر سر میزان تکرار محتوای آموزشی نیست و آنچه اهمیت پیدا می کند کیفیت آموزشی است. اما گویا در این آزمون کیفیت، کلیه مدارس نتیجهای مشابه دارند. اگر کیفیتی که مدارس از آن صحبت می کنند جدای از آن چیزی است که در کنکور و آزمون های زیرمجموعه آن سنجیده می شود، چه راه و روش معتبر و سراسری برای سنجش آن و اثبات این مدعا وجود دارد؟
نحوه ارائه در مدارس سلیقه ای است
یکی دیگر از معیارهای طبقه بندی مدارس شیوه ارائه محتواست. مقدسیان، پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش در این رابطه می گوید: «شیوه ارائه در مدارس مبتنی بر ذوق و سلیقه بوده و بسیار متنوع است. درواقع زمانی که مدیر مدرسه تغییر کند، تیمی که می آورد رویکرد شان تغییر میکند. درو اقع در این حالت فردی که شیوه ارائهاش متفاوت باشد، با ارائه همان محتوای ثابتی که همه مدارس هم ارایه میکنند، میتواند تعداد بیشتری از دانش آموزا ن را با خود همراه کند». وی می افزاید: «محتوای آموزشی عملا تفاوتی ندارد و تفاوت اساسی در این است که محتوا چگونه منتقل شود تا دانش آموزان بیشتری همراه شوند. برخی از معلم ها واقعیت را می پذیرند. قبول می کنند که این درس چندان برای بچه ها کاربردی نیست اما با علم به روش تدریس و با بازی آموزش می دهند و همین محتوای ثابت را به گونه ای ارایه می کنند که بچه ها با آنها همراهی کرده و آن درس را می خوانند».
طبقه بندی مدارس بر اساس نوع مخاطب
مساله دیگر بحث طبقه بندی دانش آموزبراساس مخاطب است. قاعده ارزیابی مدرسه، نوع محتوا و نحوه ارایه است اما این مهم سالهاست که نادیده گرفته شده و خانواده ها به سراغ مدارسی می روند که اسم و رسمی داشته باشند. پیش فرض انتخابشان هم این است که این دو اصل را حتما رعایت می کنند اما این مدارس هستند که دانش آموزان مستعد را انتخاب میکنند و خود را برند کرده اند تا به چشم خانواده ها بیایند. در مدارس تیزهوشان آنچه اتفاق می افتد انتخاب نوع دانش آموزان شان است. مقدسیان با اشاره به اینکه آنچه در مدارس تیزهوشان به عنوان محتوا ارایه میشود با دیگر مدارس تفاوت چندانی ندارد، میگوید: «تفاوت در این نوع طبقهبندی از مدارس بیشتر در ورودی دانش آموز است. در واقع دانش آموزانی که پایه درسی قویتری دارند، معمولا در یک سری مدارس جمع می شوند. برای مثال وقتی به مدارس غیرانتفاعی خاص که مدعی هستند نتیجه متفاوتی میگیرند نگاه می کنیم، می بینیم توانستهاند ورودی دانش آموزان شان را بهتر کنند».این روزها مدارس غیرانتفاعی روی برندینگ شان کار می کنند. مدارسی که برند شده اند مانند رستوران های زنجیرهای هستند. چون سیستم کنترل نتیجه است، تفاوت چندانی میان شعبه های مختلف آن دیده نمیشود. در مدارس غیر انتفاعی وقتی از 6000 هزار دانش آموز آزمون میگیرند قاعدتا رتبه 1 تا 200 رتبههای ثمر بخشتری هستند تا زمانی که تعداد دانش آموزانی که برای آزمون ثبت نام می کنند 1000 نفر باشند.