بهترین درسهای کسب و کار ۲۰۱۶
به سال ۲۰۱۷ رسیدیم و باید بگوییم طی سال گذشته میلادی تغییرات بسیاری در دورنمای کسب و کار اتفاق افتاده است، از فروختن یاهو به Verizon تا ورشکست شدن Gawker. و حالا در این مقاله برای آن که به شما کمک کنیم برای تغییرات در شرکت خودتان در سال ۲۰۱۷ آماده شوید، ۱۰ بهترین درس کسب و کار ۲۰۱۶ را که امسال یاد گرفتهایم برای شما فهرست کردهایم.
اولین درس کسب و کار ۲۰۱۶ : خارج از چارچوب کاری خود به دنبال استعدادها بگردید
هرچند طی چند سال گذشته، بیکاری روی یک نوار کاهش یکنواخت بوده است، اما مشاغل مربوط به فناوری هنوز هم بیشترین متقاضیان را دارند. بسیاری از اوقات تصدی چنین مشاغلی دشوار است. مثال امنیت را در نظر بگیرید: مشاغل امنیت سایبری امروزه موضوع بسیار داغی هستند، و بیشتر شرکتها در یافتن و سرمایهگذاری روی استعدادهای درست مشکل دارند. پاسخ به این مشکل ممکن است این باشد که: بزرگتر فکر کنید.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از بازده، هرچند بسیاری از آدمها مهارتهای فنی را که متخصصین امنیت نیاز دارند نمیشناسند، یک شرکت دریافت آنهایی که در موسیقی مهارت دارند در یادگیری چگونگی انجام این شغل و پیشرفت در آن تواناتر هستند. با پهن کردن توری وسیعتر و جستوجوی استعدادها از منابع خارج از چارچوب کاری خود، چند شرکت قادر بودهاند شکاف هایی را پر کنند که دیگران هنوز هم مدتها است به سختی در جستوجوی راهی برای آنها هستند.
درس ۲: کارمندانتان را تشویق کنید که بزرگ فکر کنند، حتی، اگر بهترین راه همین باشد که؛ آنجا را ترک کنند
“حفظ استعدادهایتان” ممکن است یک استراتژی غریزی برای پرورش کسب و کارها باشد، اما ممکن است بهترین توصیه نباشد. در واقع، ماتیلدا پریبولا، یکی از شرکای شرکت تحقیقات اجرایی HR فردریکسون پریبولا لی، دقیقا عکس این را توصیه میکند. استدلال او ساده است: چرا برای حفظ استعدادی که آرمانهایش با شرکت ما جور نیست سرمایهگذاری سنگینی بکنیم؟
به جای آن، او چنین استدلال میکند، که بهترین کار آن است که با اعضای تیمتان کار کنید تا ببینید بعدا چه میخواهند. اگر خواستهی آنها در راستای شرکتتان است، عالی است. اما اگر نیست، باز هم مشکلی نیست. او دریافت که وقتی به اعضای تیمش اجازه بدهد دربارههای مسیرهای حرفهایشان – چه داخل شرکت باشد، چه خارج از آن- صحبت کنند بهترین پاسخ را میگیرد. بنابراین احتمالا ممکن است چنین اقتضا کند که شرکتهای در حال رشد با هر کارمندی یک مکالمهی بیپرده دربارهی آینده داشته باشند، تا اینکه بتوانند با مهارت بهترین اقدامات آینده را تحلیل کنند.
سومین درس کسب و کار ۲۰۱۶ : معیارها و دادهها را درک کنید و از آنها درست استفاده کنید
آمار، برای بسیاری از آدمها، برابر با واقعیت است. و اغلب تصمیمات کسب و کاری به دادهها و اطلاعاتی متکی هستند که ظاهرا به صورت کمی دربارهی مسئلهی موجود به بحث میپردازند. اما طراح و نویسنده، اش هوئانگ، هشدار میدهد که از استفادهی نادرست از آمار اجتناب کنند، و مطمئن شوند که اعداد ذکر شده در بلند مدت به کسب و کارشان کمک میکند. به علاوه، بعضی از آمارهایی که آدمها استفاده میکنند گویاترین آمار برای اهداف موجود نیستند. ما حتی میتوانیم به انتخابات ریاست جمهوری امسال نگاهی بیندازیم تا ببینیم چگونه تحلیلهای آماری اشتباه از آب درآمدند. در عوض، هوئانگ معتقد است که دادهها باید به عنوان یک ابزار استفاده شوند نه به عنوان یک هدف.
درس ۴: دربارهی انتظاراتتان روشن و شفاف عمل کنید
اگر در دنیای کسب و کار و مشاغل یک تازه وارد هستید، احتمال دارد که گاهی در آینده به دنبال ارتقاء و افزایش حقوق باشید. نیازی به گفتن نیست که، خیلی آزاردهنده است وقتی که به سمت افزایش حقوق نشانه رفته باشید و بعد با یک “نه” سفت و سخت از طرف مدیران مواجه شوید. به همین دلیل خوب است که معیارهای کارفرمایان برای ارتقاء شفاف باشد و برای کارمندان درک اینکه چه ارزشی به یک کسب و کار میافزایند حائز اهمیت است.
پنجمین درس کسب و کار ۲۰۱۶ : درمورد چگونگی تشکیل فرهنگ کاری آگاه باشید
نوع کسب و کاری که برپا میکنید به نحوهی عملکرد جهان درون آن بستگی دارد. این یکی از ترفندهایی است که کارآفرین و موسس تحلیلگر گوگل، برت کروسبی وقتی که به تفصیل به شرح بهترین راههای ایجاد فرهنگ کاری خوب میپرداخت دربارهی آن نوشته است. در بسیاری از جاها سعی میکنند که خلاف معمول عمل کنند و به فعالیتهای خسته کنندهی مرسوم مثل سمینارها و جلسات طولانی پایان دهند. اما برای کروسبی، این گونه احکام کلی کارساز نیست. به علاوه، شرکتها حتی میتوانند برنامههایی مثل سیمنارها را برای کارمندانشان خوب و مفید کنند- حتی چیزی را که به تقویت فرهنگ کسب و کار میانجامد.
درس ۶: پول درآوردن به آن معنی نیست که دارید موفق میشوید
به لطف نمایشهایی مثل شارک تنک، پول درآوردن و مورد ارزیابی قبیح کارشناسان قرار گرفتن اغلب به معنای داشتن کسب و کار موفق در نظر گرفته میشود. فقط همین امسال بعضی از شرکتهای بسیار با ارزش را دیدهایم(Theranos و Zenefits) که به رغم بهدست آوردن میلیونها دلار، از رونق افتادهاند. کریگ شاپیرو و مورگان هاوسل از این تجربه درس و نتیجه گرفتند که بعضی از موفقترین و بهترین کسب و کارها آنهایی هستند که پول نقد کمتری دارند.
واقعیت ماجرا آن است که کسب و کارهایی که در پول غوطه ورند احتمالا کمتر به بدعتگذاری سریع تن در میدهند چون هیچ تهدید قریبالوقوعی در رابطه با ورشکستگی آنها را تهدید نمیکند. بنابراین درحالی که افزایش سرمایه چیزی است که بسیاری از کسب و کارها را از زمینگیر شدن نجات میدهد، گاهی نهایتا میتواند مانع از موفقیتشان شود. در عوض، شاپیرو و هاوسل، معتقدند که کارآفرینان باید بیشتر دربارهی اینکه چگونه میخواهند کسب و کارشان را پرورش دهند فکر کنند و ببینند که آیا واقعا به تزریق پول نیاز دارند یا خیر.
هفتمین درس کسب و کار ۲۰۱۶ : همدل و دلسوز باشید
تقریبا هدف هر کسب و کاری پول درآوردن است. اما مثل پول درآوردن، عناصر مهم دیگری هم برای موفق بودن وجود دارند. به عنوان مثال، رهبران کسب و کار باید دلسوز باشند. برای عدهای ممکن است این حرف مزخرفی به نظر برسد که نهایتا به آنها کمکی نخواهد کرد، اما در واقع برای آن که رهبری دلسوز باشیم الگو و معیاری وجود دارد. اِما سپالا؛ مدیر علمی مرکز تحقیقات و آموزش شفقت و دلسوزی دانشگاه استنفورد، معتقد است که دلسوزی در واقع یک ویژگی برجسته در بین آدمهایی است که اغلب به برتری آنها نسبت به دیگران میانجامد. لازم است که مدیران برای خوب کار کردن و رهبری یک سازمان مهارتهای لازم را داشته باشند، اما حتی بهتر از آن این است که یک رهبر بتواند با درستی و یکدلی با آدمهای اطرافاش ارتباط برقرار کند.
دلایل بسیاری وجود دارد برای این که چرا رهبران باید به فکر پرورش این مهارتهای انسانی باشند- یک، در بین زیردستان اعتماد به وجود میآورند؛ دو، به یک فرهنگ کاری منسجم تر منجر میشوند- و همانطور که سه رهبر کسب و کار در طول فستیوال نوآوری امسال به Fast Company گفتند، این نوع از مهارتهای انسانی به شدت مورد نیاز هستند. خلاصه این که: رهبران موفق لازم است بتوانند با اطرافیانشان ارتباط برقرار کنند.
درس ۸: با شرکتتان، حتی با شرکت عظیمتان، مثل یک استارت آپ برخورد کنید
سلی کراوچک سالها در دنیای شرکتهای بزرگ کار میکرد و بعد کسب و کار خودش را به راه انداخت. در آنجا، او چند درس کلیدی دربارهی نحوهی کار کردن با یک تیم کوچک و تولید یک محصول ایدهآل آموخت. با نگاه به گذشته، او دریافت که همین درسها حتی میتوانند بعضی از شرکتهای بزرگ را دربارهی این که چگونه به بهترین نحو میتوانند کسب و کارهایشان را اداره کنند آگاه کنند. و این درست است که دیگر شرکتهای بزرگ شروع کردهاند به تقلید از اصول استارتآپ ها.
نهمین درس کسب و کار ۲۰۱۶ : بدبینی میتواند مفید باشد
کارآفرینان دوست دارند شرکتهایشان موفق باشند، هیچ شکی در این باره وجود ندارد. اما بعضی از مانتراهای کسب و کاری حاکی از آن هستند که تنها راه ممکن به سمت موفقیت فقط از طریق پذیرفتن یک نکته است- یعنی، امتناع از پذیرش شکست. در عین خوب بودن، این حرف ممکن است باعث شود عدهای احساس کنند که این استراتژی، استراتژی خوبی نیست. در واقع، یکی از بهترین راههای درک این که چگونه یک کسب و کار را اداره کنیم درک بدترین سناریو و پذیرش آن به عنوان یک پیامد ممکن است. درست کردن یک برنامه برای مبارزه با این بدترین سناریو بسیار بهتر از آن است که از پذیرش احتمال وقوع آن امتناع کنیم. بسیاری از موفقترین کارآفرینان این مسیرهای نسبتا ایدهآل را به عنوان راهی برای بهتر هدایت شدن به سمت یک هدف در پیش چشم خود مجسم کردهاند.
درس ۱۰: به کارکنان راه درخشیدن را نشان بدهید
معروف است که گوگل سیاستی داشته است که به کارکنان اجازه میداده ۲۰% از وقتشان را روی پروژههای شخصی صرف کنند. این راه شرکت بود برای آن که به کارکناناش اجازه بدهد زرنگ باشند- بله، آنها مجبور بودند کار هر روزهی خود را انجام بدهند، اما راهی نیز برای پیگیری پروژههای دیگری داشتند که ممکن بود به شرکت(و صنعت فناوری) در زمینهی نوآوری کمک کند. درحالی که گوگل- و حالا الفابت- ممکن است با رشد و ارتقاء شرکت به اندازهی عظیم کنونیاش از این سیاست رسمی کمی دور شده باشد، اما آن ایده همچنان به قوت خود باقی است.
به عنوان مثال IBM، یک ایستگاه رادیویی داخلی کامل دارد که به کارکنان اجازه میدهد خلاق باشند و با دیگران در جهان اطراف خود ارتباط برقرار کنند. به هیچ یک از کسانی که این ایستگاه را اداره میکنند برای انجام این کار پولی پرداخت نمیشود؛ این کاملا یک کار فوق برنامه است که به یک مرکز داخلی معروف تبدیل شده است. این برنامه راهی است برای آن که پایگاه کارکنان این غول رایانهای با بیش از ۲۰۰۰۰۰ کارمند از طریق شبکههای داخلی با هم ارتباط برقرار کنند و از یکدیگر یاد بگیرند. و از همه مهمتر، این راهی برای خلاق بودن آنها است.