گورخوابی و کارتن خوابی به همدان رسید
گورخوابهای نصیر آباد شهریار مهمترین خبرهای روزهای گذشته بود. رسانهها واکنشهای گوناگونی به موضوع نشان دادند و اخبار آن به شدت در فضای مجازی پیچید و دست به دست شد. اما آیا گورخوابهای ایران تنها در گورستانهای شهریار اقامت دارند؟ آیا با ساماندهی آنها ، این مشکل به کلی برطرف می شود؟ اما نه.
فاجعه عمیقتر از گورهای منطقه شهریار است. تنها در محوطه باستانی «پیسا»ی همدان دهها معتاد بیخانمان سکونت دارند. این بار سری به گورهای 7هزارساله دوران کاسیان درهگمتانه زده ایم.
گورخوابهای همدانی
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از قانون ، پیش از این نیز بارها درباره حضور معتادان در محوطه تپه پیسا گزارشهایی منتشر شده اما پس از انتشار گزارش گورخواب های شهریار، تصمیم میگیرم بار دیگر از بی خانمانان این محوطه گزارشی تهیه کنم . روز اول به تنهایی می روم. دونفر از افراد روتپه، وقتی متوجه میشوند می خواهم عکس بگیرم به سوی من حمله می کنند و فرار می کنم. این بار با عکاس و مستندساز همدانی، مجید امدادی موضوع را مطرح می کنم و او می پذیرد که با من بیاید. ساعت 10 صبح به محوطه می رسیم ابتدا سراغ یکی از مغازه داران نزدیک تپه می روم که کارش پرکردن کپسول گاز است. از او می پرسم معتادها به چه دلیلی این جا تجمع می کنند؟ او در پاسخ می گوید: فقط مشکل این ها اعتیاد است .یکی از این افراد را با همکاری صاحب ملک، به کمپ فرستادیم. هزینه زندگی اش را پرداخت کردیم. سه بار ترک کرد اما هفته گذشته بازهم دیدم سر و کله اش اینجا پیدا شده. اینها خودشان می خواهند که مواد مصرف کنند کسی از آنها نخواسته معتاد شوند. حدود دوماه پیش از این فردی فوت کرده بود گاهی اینجا به من حمله می کنند و می گویند صندوقت را بده اما من با پمپ باد از خودم دفاع می کنم و پلیس هم کاری ندارد.
از او می پرسم شبها کجا زندگی می کنند؟ می گوید این تپه حدود 20 هکتار است وتعدادی، زیر پل ها هستند، تعدادی در چادر می خوابند و تعدادی داخل تپه تونل هایی ایجاد کرده اند وآنجا میخوابند؛ روزها هم دنبال تهیه مواد هستند.
مکانی امن برای مصرف مواد
مامور شهرداری که در کنار محوطه ایستاده است می گوید: اینجا همه نوع مواد مخدر پیدا می شود. گاهی روزهای جمعه تعداد افرادی که به اینجا می آیند آنقدر زیاد است که ما فکر می کنیم تمام دختران و پسران همدان به اینجا می آیند. من اینجا نگهبان هستم.گاهی دختران دانشجو با ماشین آژانس می آیند می خرند، مصرف می کنند و می روند.
اول با ترس و لرز به سمت پل می رویم سه نفر از داخل پل خارج شده و فرار می کنند، پتویی که به پل نصب شده را کنار می زنم اما دیگرکسی درون پل نیست تنها دهها بالش و رختخواب کثیف درون آن است و بوی دود و رطوبتی که مانع ورودم به اقامتگاه بیخانمانها می شود.
با مجید امدادی به بالای تپه می روم دوپیرمرد در حال حرکتند تا چشمشان به ما می افتد و دوربین را می بینند، مسیرشان را تغییر می دهند از آنها خواهش می کنم بایستند. می گویم کاری نداریم و بدون اجازه نیز عکس نمی گیرم، فقط چند سوال داریم. یکی از آنها که پیرمرد خوش پوشی است نزدیک می شود. می پرسم وضعیت اینجا را چگونه می بینید؟پاسخ می دهد: به افراد کارتن خواب یا معتاد، باید شهرداری فکری بکند وگرمخانه ای درست کند که توانایی و گنجایش این همه آدم را داشته باشد اگر وضعیت ساماندهی شود، آسیب های اجتماعی و معضلات هم کم می شود .
دخمههایی برای تزریق
او می گوید: وقتی افراد بیکار و معتاد در یک منطقه جمع میشوند جرایم هم زیاد می شود. طبیعی است که باید شهرداری اقدام کند؛ تا کنون کمک درستی نکرده است و مردم هم باید همیاری کنند. طبیعی است از طریق راه خلاف، هزینه خود و مواد را تامین می کنند. تعداد افرادی که دائمی این جا هستند شاید به 30 نفر برسد. اینجا مانند پارکی است که در روز صدها نفر مراجعه می کنند و صد تا 200 نفر هم دائم در حال مصرف هستند. آنها درکنار جوی ها، لابه لای دره، درون دخمه ها که من اسم آن را سنگر گذاشته ام زندگی می کنند. از او می پرسم شما هم مصرف می کنید در پاسخ می گوید: بله من حدود 20 سال است که مواد مصرف می کنم و طوری مصرف کرده ام که خانواده متوجه نشوند و اینجا چون امنیت بیشتری دارد و راحت تر به دست می آید روزی دوبار به اینجا می آیم. او در پاسخ به سوالم که شغلش چه بوده می گوید: حدود 65 سال سن دارم و بازنشسته یکی از نهادهای دولتی هستم و تحصیلاتم دیپلم است اینجا مرکز خلاف است و خود به خود مارا جذب می کند. از دوستش می خواهم در گفتوگوی ما مشارکت کند اما پاسخ او منفی است.
بارها به گرمخانه همدان رفتم اما هیچ وقت جا نداشت
به یکی از دخمه هایی که در دل تپه باستانی پیسا ایجادشده نزدیک می شوم؛ فردی سرش را بیرون می آورد به او می گویم: صاحبخانه! مهمان نمی خواهی؟ او می گوید حال ندارم. می گویم چقدر هزینه دارد تا سرحال شوی ؟ می گوید هروئین مصرف میکنم بسته ای 15 هزارتومان است .پول را می دهم می گوید از دور عکس بگیرید و هر سوالی دارید بپرسید. اسم من ابراهیم جعفری است حدود 32 سال دارم و 6 سال است مصرف می کنم . شغلم نازک کاری بود اما دچار اعتیاد شدم. نامزد داشتم اما به خاطر اعتیاد جدا شدیم. «گرت »مصرف می کنم گاه گدار شیشه می کشم. حدود بیست یا سی نفر اینجا زندگی می کنند وحدود 15 نفر مواد فروش داریم. زنهایی که به اینجا مراجعه می کنند، بیشتر زیر سی سال سن دارند.
ابراهیم می گوید: یک بار یه نفر امسال اینجا فوت کرد. من اهل قروه هستم اما نمی توانم به شهرم برگردم . در روز حدود 20 هزارتومن مصرف دارم و تنها در این گودال زندگی می کنم. بارها به گرمخانه همدان مراجعه کرده ام اما هیچوقت جا نبوده.
ابراهیم در پاسخ به این سوال که آیا دوست دارید ترک کنید میگوید: ترک کنم چکار کنم وقتی بیکار هستم؟ جایی ندارم با چه انگیزه ای ترک کنم؟ دولت باید برای بعد از ترک معتادان فکر کند. معتادرا به کمپ می فرستند ترک می کند اما بعد از بازگشت به خانه با بیکاری روبهرو می شود و دوباره شروع به مصرف می کند.
از بالای تپه چشم می گردانم و می بینم افراد در زیر درختان گروه گروه نشسته اند و در حال مصرف هستند. سر ظهر می شود و به تعداد افراد افزوده می شود . نگهبان شهرداری راست می گفت، گویی جوانان یک شهر به اینجا سرازیر شده اند. فردی با چهره ژولیده بر گوشه ای از تپه چادر زده است. می پرسم شب ها نمیترسید؟میگوید چرا باید بترسم مگر چه بلایی باید سرم بیاید. اسمش رضا شیری است او ادامه می دهد: حدود 34 ساله هستم و ازدواج کرده ام و یک فرزند دارم. می گویم خانواده طرد کرده است؟پاسخ می دهد: من آنها را طرد کردم . خانه و یارانه ام را داده ام که زندگی کنند؛ همسرم ناسازگار بود. البته خبرندارند اینجا هستم حتی برادرم فکر می کند شیراز هستم. ترس از آینده اجازه نمی دهد ترک کنیم. اگر ترک کنم ،کجا باید بروم؟
اعتیاد نتیجه بیکاری است
یکی دیگر از افراد در حال پیدا کردن قوطی سیگار است از او میپرسم چندسال است مصرف می کنی؟ می گوید آن که دوربین به دست است کیست؟ می گویم همکار من است و آن که همراهش است همکار تو ست. می گوید: حدود 40 سال دارم و 20 سال است که مصرف می کنم یعنی بعد از اینکه از سربازی برگشتم شروع کردم. دوا مصرف می کنم گاهی هم شیشه می کشم اما« گرت »بهتر است.
او در ادامه می گوید: اینجا به راحتی تهیه می کنم و مصرف میکنم. همه به اینجا می آیند اما در خانه هم مادرم خبر دارد من مجردم و با این وضع زندگی، نمی توان ازدواج کرد. بارها به زندان رفتم و ترک کردم اما باز بعد از آزادی شروع کرده ام. من 1374 دیپلم گرفتهام اما بیکارم. اعتیاد نتیجه بیکاری است.
معتادان از سرمای همدان میمیرند
او با اشاره به سکونت معتادان همدان در این تپه می گوید: این موضوع ازجنبههای مختلفی قابل بررسی است؛ یکی مساله انسانی است . ده ها انسان معتاد در حفرههای این تپه سکونت دارند و با توجه به سرمای شدید همدان، احتمال مرگ تعدادی از آنان تا پایان زمستان بسیار زیاد است. من نمی دانم کدام نهاد دولتی باید به این مساله رسیدگی کند و این بی خانمانها که تعداد آنها نیز بسیار زیاد است را ساماندهی کند اما نباید اجازه داد فاجعه انسانی رخ دهد.
کشاورزان امنیت ندارند
حضور معتادان بی خانمان باعث اعتراض کشاورزان اطراف تپه پیسا را نیز فراهم کرده است. یکی از زمینداران و کشاورزان حاشیه این محوطه تاریخی که نخواست اسمش فاش شود می گوید: چندسال است که از دست معتادان، روزگار ما سیاه است. ما گاهی جرات نمی کنیم محصولات کشاورزی را برداشت کنیم و یا جرات نداریم تنهایی به اراضی سر بزنیم . همیشه مجبوریم دسته جمعی به اینجا بیاییم. امیدواریم مسئولان فکری به حال آن ها و ما بکنند.
گفته میشود در این محوطه استفاده از سرنگ یا آمپول مشترک رواج دارد و متوسط سن زنان و مردانی که به آنجا مراجعه می کنند و در آن محل سکونت دارند، کمتر از 25 سال است. بیشتر افراد تحصیل کرده هستند و به دلیل اعتیاد از سوی خانواده طرد شده اند. به نظر میرسد بهزیستی و کمپ های ترک اعتیاد نتوانسته اند در استان، موفق عمل کنند و اکنون پرسش این است که آیا این معضل بدون آسیب دیدن بی خانمان های تپه پیسا برطرف خواهد شد؟ آیا فعالان مدنی و بنیادهای خیریه توان ساماندهی یک آسیب اجتماعی را دارند؟ یا نهادهای دولتی اراده ای برای حل مساله خواهند داشت؟
روزبه روز تعداد بیخانمانهای تپه پیسا بیشتر می شود. وجود چنین پدیدههایی در کنار یک شهر، خطرات و آسیبهای مختلف اجتماعی را به دنبال دارد. امروز تپه پیسا به عنوان محل فروش مواد مخدر شناخته شده است و بسیاری از مصرف کنندگان مواد مخدر آنجا را به عنوان مکانی امن می شناسند و به آنجا مراجعه می کنند.