نگاهی متفاوت به روزمرگیهای عسلویه
اسمش عسلویه است اما رنگش عسلی که نه، خاکستریست! سرزمینی که در دل اش صنعت و طبیعت مثل دو جنین دو قلوی ناهمسان بهم گره خوردند!
جاذبه هایش از همان وقتی که هواپیما دل آسمان خاکستری رنگ اش را خراش میدهد شروع میشود. سمت راست، کوه ها استوار ایستاده اند و سمت چپ، دقیقا همجوار ایستادگی کوه ها، آرامش مسری خلیج فارس به بیننده اجازه داشتن هیچ حسی جز آرامش را نمیدهد.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایسنا، زیر آسمان خاکستری این شهر، همه چیز مثل آهن ربا جذبات میکند، از لوله، دستگاه و کشتی های بارگیری پتروشیمی جوانی که وسط دل خلیج برای بارگیری آرام گرفته اند بگیر تا لاک پشت ها و مرجان های صد ساله ای که در دلِ شفاف دریا نشسته اند و به بیننده خوش آمد میگویند!
پوست دست در اینجا میتواند هم میزبان محصولات صنعتی پتروشیمی شود و هم میزبان گوش ماهی های ریز و درشت خلیج فارس و دریچه چشم ها هم اسیر نور فلرهایی می شود که در دامنه کوه ها پشت به پشت هم ایستاده اند و هم اسیر انعکاس نوری که حاصل برخورد بدن ماهی ها با خورشید است.
برای معرفی عسلویه همین بس که نزدیکترین نقطه خشکی حاشیهای شمالی خلیج فارس به میدان گازی پارس جنوبی است و گوشه ای از آنچه که در این شهر اتفاق می افتد به این شرح است که گاز از پارس جنوبی به این منطقه منتقل میشود، سپس یا به صورت LPG از طریق بندر عسلویه که عظمت اش بیننده را دربند خود میکند به کشورهای دیگر صادر میشود یا توسط شرکت های مختلف پتروشیمی که در دل عسلویه جا خوش کرده اند به محصولات مختلف تبدیل شده و این محصولات نیز سرنوشتی مشابه LPG خواهند داشت.
هنوز دل به دریا که میزنی، آنقدر شفاف است که همسو با ساکنان اش، فراموش میکنی که در یک قدمی ات، یکی از بزرگترین مناطق گازی نفس می کشد که با همه عظمتی که دارد، داغِ یک نفس راحت را به دل مردمانش گذاشته است.آینده عسلویه مثل عسل طلایی و شیرین است، تنها اگر جان در بدن ساکنانش بگذارد!