تغییر استانداردهای تعیین مدیران صنعت نفت
از روزهای طلایی نفت میگوید. روزهایی که اگر قرار بود مدیری بر مسند کلیدیترین سمتهای این صنعت تکیه بزند باید هفت خان رستم را میگذراند تا شاید شانسی برای مدیریت کلان نفت داشته باشد...
آنان که موهای خود را در نفت سفید کرده بودند حتی در خواب خود نشستن بر مسند معاونت وزیر نفت را نمیدیدند اما امروز مدیرانی با درجه پایین یک شبه دارای بالاترین درجه در نفت میشوند و بر صندلی تکیه میزنند که در نهایت وقتی در مقابل مدیران قدیمی صنعت نفت مینشینیم راه را سکوت میدانند و در آخر تنها به این نکته اکتفا میکنند که این مدیران در حد توان شان خوب کار میکنند. گفتوگو با سید رضا کسایی زاده معاون اسبق وزیرنفت در امور گاز و مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران که مشروح آن را در ادامه میخوانید با نمایی کوتاه از شرایط فعلی صنعت گاز ایران آغاز میشود و در نهایت به درخواست وی از مسئولان نفتی مبنی بر تلاش بر تدوین طرح جامع انرژی ختم میشود. وضعیت فعلی صنعت گاز کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ کشور ما به اعتبار اینکه از منابع غنی گاز و نفت برخوردار است مورد توجه جهان است. در حقیقت برنامههایی از قبل تدوین شده بود برای این که بتوانیم هم در بخش داخلی و هم در بخش خارجی فعالیت داشته باشیم، به طوری که در تجارت گاز هم صادرکننده و ترانزیت کننده قوییای باشیم و هم گاز را سوآپ کنیم و درعینحال واردات هم داشته باشیم. به این صورت که ضمن افزایش تعامل با کشورهای همسایه به دلیل اینکه کشور از نظر ژئوپلتیک موقعیت خاصی دارد و به مثابه یک شاهراه انرژی است، فضای مناسب برای بهرهبرداری از پتانسیلهای قوی انرژی کشور نیز فراهم شود. ایران با کشورهایی مانند ترکیه که صاحب انرژی نیستند فرق دارد اما متأسفانه میبینیم همین کشورها به خاطر انتقال و ترانزیت، درآمدهای سرشاری کسب میکنند و ما هنوز به اهداف خود در بخش گاز نرسیدهایم. به هر حال آنچه در حال حاضر در بخش گاز مشهود است این است که با وجود تواناییهای بسیار ایران و نیاز کشورهایی که در شرق، غرب و جنوب ما قرارگرفتهاند و به گاز ما نیاز دارند تنها توانستهایم به کشورهای ترکیه و ارمنستان صادرات داشته باشیم. نمیتوان گفت دلیل عدم موفقیتها تماماً ریشه در تحریمها دارد بلکه مؤلفههای دیگری هم در آن دخیل است. ارمنستان که در حال حاضر گاز ما را در ازای برق دریافت میکند؟ بله؛ به ارمنستان به جای صادرات برقی که به ایران دارد گاز طبیعی به صورت تهاتری صادرمی شود و ترکیه هم که قرارداد خاص خودش را دارد. امیدواریم قرارداد پاکستان هم در سال 2014 اجرایی شود که جزیی از اهداف وزارت نفت بوده است. به نظر شما در اولویت قرار نگرفتن توسعه واحدهای LNG با خروج خارجیها، سیاست صحیحی بوده است؟ به هر حال مشخص است که نباید برای صادرات گاز فقط به خط لوله بسنده کنیم. چرا که خط لوله فقط برای مسافتهای کمتر از 4000 کیلومتر اقتصادی است و برای فواصل دور از گاز طبیعی مایعشده استفاده میشود و از پروژههای تصویبشده فقط پروژه مایع سازی گاز ایران در حال اجرا است که به نوبه خود از اهمیت بالایی برخوردار است؛ بنابراین در حال حاضر چشم امید به سمت بهرهبرداری هر چه سریع تر از پروژه ایران LNG است که امیدواریم بعد از آن سایر پروژههای LNG هم در دست اجرا قرار بگیرد. این پروژهها نیاز مملکت هستند و اگر کسانی معتقدند، کشور به این واحدها نیاز ندارد، تصور اشتباهی دارند. درعینحال ما نباید صرفاً به صادرات گاز بیندیشیم بلکه نگاهها باید به سمت تبدیل گاز به محصولات دیگر و صادرات این محصولات باشد. شرایط فعلی حاکم بر سیاستهای ایران برای صادرات گاز را چگونه ارزیابی میکنید؟ در حال حاضر وضعیت صادرات گاز نسبت به سالهای گذشته تغییری نداشته است. اما امیدواریم قراردادهای جدید با عراق، پاکستان و هند پی گیری شود؛ چرا که ما به غیر از راههای خشکی برای انتقال گاز راههای آبی هم داریم و تکنولوژیهای جدید این امکان را به ما میدهد که با احداث خط لوله در اعماق دریا با هزینههایی کمتر از خشکی، گاز را انتقال دهیم. اما برخی از کارشناسان معتقدند انتقال گاز از طریق دریا به کشورهای همسایه چون هند به صرفه نیست؟ چند سال پیش در شرکت صادرات گاز با یک شرکت هندی مذاکراتی برای مطالعه در خصوص این که آیا انتقال گاز از طریق خط لوله دریایی به این کشور به صرفه است داشتیم. این مطالعه به صورت همهجانبه صورت گرفت. به این شکل که این خط از طریق چابهار به هند کشیده شود، یا از بندرعباس به عمان و از عمان هم به هند برود. در آن زمان برآورد هزینه برای اجرای خط لوله زیردریایی 1.5 دلار برای هر میلیون بی تی یو بود. این مطالعه نشاندهنده این مهم بود که همواره این امکان وجود دارد و دستیابی به این تکنولوژی به کاهش هزینهها کمک میکند. پس اگر به صرفه بودن استفاده از این روش ثابتشده چرا در همان زمان صادرات گاز ایران از این طریق به هند در دستور کار تیم مذاکره کننده قرار نگرفت؟ هندیها خیلی حسابگر هستند. ابتدا قرار بود از طریق خط لوله صلح، گاز ایران پس از پاکستان به هند منتقل شود. در آن زمان هندیها کنار کشیدند و قرارداد پاکستان امضا شد. البته این احتمال و ظرفیت وجود دارد که هندیها به این قرارداد بپیوندند. مطالعه یادشده، توسط بخش خصوصی هند صورت گرفته بود. در واقع بخش خصوصی به طور موازی این مطالعات دریایی را انجام داده بود اما در آن زمان هندیها دنبال گاز ارزان بودند. به نظر شما شانسی برای حضور هند در خط لوله صلح دیروز و آی پی امروز وجود دارد؟ به عقیده من هندیها هنوز هم مشتاق هستند که خط لوله دریایی را دنبال کنند اما بیشتر علاقهمندند این گاز را ارزان بخرند و ایران هم نمیتواند گاز را ارزان بفروشد. به هر حال باید فروش گاز بر اساس فرمولهای بینالمللی صورت گیرد. شاید فشارهای سیاسی بینالمللی مانع از این باشد که فعلاً هندیها مذاکرات خود با ایران را ادامه دهند. آقای کسایی زاده به سیاستهای گذشته صادرات گاز کشور اشاره داشتید. به نظر شما تا چه اندازه تلاش برای منحل کردن شرکت صادرات گاز منطقی است؟ این کار اصلاً تصمیم درست و منطقیای نبود. به نظر بنده اتفاقاتی که طی چند سال گذشته برای شرکت ملی صادرات گاز رویداده ضربه بزرگی به صادرات گاز زده است. قرار بر این بود که شرکت صادرات گاز زیرمجموعه شرکت ملی گاز باشد. نه اینکه منحل شود. زمانی که مدیریت شرکت ملی گاز را بر عهده داشتم سیاست وزارت نفت این بود که این شرکت هم طراز سایر شرکتهای مادر تخصصی باشد و با اختیارات وسیعتر بتواند به راحتی با طرفهای خارجی وارد مذاکره شود. به این معنی که زیرمجموعه قرار نگیرد و هم سطح شرکتهای بینالمللی باشد. این نگاه، ارزشمند بود و در آن زمان به آن توجه شد اما متأسفانه به دلیل قرار گرفتن این شرکت در لیست خصوصیسازی عکس آن عمل شد. فکر نمیکنید از حق شرکت ملی صادرات گاز به عنوان یک شرکت حاکمیتی آن طور که باید و شاید دفاع نشده است؟ فکر میکنم باید همچنان تلاش شود شرکت ملی صادرات گاز جایگاه خود را حفظ کند. تا جایی که من اطلاع دارم مکاتبات و پیگیریهای زیادی شده است اما محدودیتهای قانونی وجود دارد؛ چرا که شرکت صادرات گاز بر اساس قانون فقط تا پایان سال 92 میتواند زیرمجموعه شرکت ملی نفت باشد و ممکن است شرکت را به مدیریت دیگری در یکی از شرکتهای تابعه وزارت نفت تبدیل کنند تا این شرکت زیرمجموعه قرار گیرد. البته باید تلاشهای مضاعفی صورت گیرد تا نقش حاکمیتی این شرکت نشان داده شود و همچنان به صورت شرکت باقی بماند. عملکرد شرکت ملی گاز را طی سالهای گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟ بررسی عملکرد این شرکت به عوامل تعیینکننده متعددی بستگی دارد. ما نمیتوانیم سه سال گذشته را با سه سال قبل از آن مقایسه کنیم چون شرایط یکسان نبوده است و روز به روز سخت تر شده است. یکی از عوامل تأثیرگذار، اعتبارات و بودجه است. گاهی سرمایهگذار خارجی پروژه را به صورت بای بک انجام میدهد و گاهی هم هیچ سرمایهگذار خارجی حاضر نیست وارد صحنه شود. در این حالت به دلیل محدودیت بودجه شرایط سخت میشود. عامل دیگر بحث مدیریت است که تا آنجا که اطلاع دارم، مدیران در حد وسع و توان خود تلاش میکنند و اینکه آیا توان این مدیران کافی بوده را باید مسئولان بالاتر پاسخ بدهند. منظورتان این است که سطح مدیریتی برخی از مدیران نفتی در حال حاضر بسیار پایین تر از جایگاهی است که بر آن تکیه زدهاند؟ منظورم این است که مدیران نفتی در حال حاضر هیچ آموزش و دوره مدیریتی را نگذراندهاند. در گذشته روال وزارت نفت این گونه بود که برای مدیران، دورههای بازآموزی میگذاشتند. متأسفانه در آموزش خیلی ضعیف عمل میشود و آموزشهای لازم بر اساس استانداردهای نفت انجام نمیشود. درحالیکه مدیران سطوح بالا باید آموزش لازم را ببیند و شرایط احراز سمت مربوطه را داشته باشد. در گذشته وضعیت به این شکل بود که اگر شخصی شرایط احراز سمت را نداشت در آن سمت قرار نمیگرفت اما متأسفانه در حال حاضر هر فردی با هر مرتبهای از تحصیلات و تخصص میتواند بالاترین سمت را به دست بیاورد. این بزرگترین آسیبی است که گریبان صنعت را گرفته است. به عنوان مثال اگر مدیری در نفت میخواست از گرید الف به ب برود باید شرایط خاصی از جمله تجربه کافی، زبان انگلیسی، مدرک تخصصی و تسلط به کامپیوتر میداشت. مدیری که دارای تمام این شرایط بود یک گرید بالاتر میرفت اما در حال حاضر میبینیم که شخصی که در صنعت نفت با گرید 14 بوده یک مرتبه با دستور مقامات عالیرتبه در سمت مدیریت مینشیند. ظاهراً مدیران عالیرتبه نفت باید گرید (Over D) داشته باشند. یک مدیر باید چه شاخصهایی داشته باشد تا به این گرید برسد؟ برای همه گریدها شاخصهایی وجود دارد از جمله مدرک تحصیلی کارشناسی و بالاتر، سابقه کار، تسلط به زبان انگلیسی و گذراندن دورههای مدیریتی مختلف. این مجموعه شرایط احراز است؛ یعنی بر اساس این مجموعه شرایط است که در نظر میگیرند شخص مورد نظر، شرایط احراز سمت مدیریتی را دارد. در اینجا اشخاصی مثل وزیر و معاونان میتوانند از این ضوابط عدول کنند. البته در گذشته هم اتفاق میافتاد که مدیری از یک گرید پایین تر در جایگاهی بنشیند که به گرید بالاتری نیاز دارد اما قبلاً با یک یا دو رتبه اختلاف به سمت بالاتر میرفت درحالیکه اکنون شاهد هستیم شخصی که اصلاً با صنعت نفت آشنایی ندارد و جایی هم مدیریت نکرده است سمت مدیریتی مهمی در این مجموعه دارد و این یک فاجعه است که سبب شده رنگ و بوی سمتهای تخصصی به سیاسی مبدل شود. نشستن یک مدیر غیر نفتی بر سمت نفتی چه آثار مخربی در پیش دارد؟ به نظر بنده شرایط فعلی کمی با گذشته فرق دارد. اگر این اتفاق در نفت اوایل انقلاب میافتاد همانها هم اکنون خبره و کارشناس بودند اما شرایط حاکم بر صنعت نفت قابل مقایسه با گذشته نیست. کار کردن بسیار دشوار و سخت شده است لذا چگونه ممکن است افراد نابلد پستهای کلیدی را در این شرایط حساس در اختیار داشته باشند؛ بنابراین در این شرایط مدیران باید از مدیران قبلی قوی تر باشند نه ضعیف تر. آقای کسایی زاده بر گردیم به مباحث گازی؛ از نظر برخی از کارشناسان طی چند سال گذشته بخش زیادی از بودجه شرکت ملی گاز به گاز رسانی به روستاها صرف شده در صورتی که در برخی از روستاها واقعاً گاز رسانی به صرفه نبوده است. درست است. متأسفانه بیش از حد معمول گاز رسانی به روستاها انجام میشود. در برنامه سوم توسعه مقرر شد که به جای گاز رسانی به روستاها برقرسانی کنیم و البته از استان بوشهر هم به صورت آزمایشی آغاز شد اما به دلیل عدم رعایت کامل قانون، ناموفق ماند؛ در حال حاضر انتقال برق از گاز ارزانتر است و بهتر است که در جاهایی که امکان گاز رسانی نداریم برق را جایگزین کنیم. بودجه فعلی شرکت ملی گاز که صرف روستا میشود آیا میتواند صرف کارهای استراتژیک گاز شود؟ در شرکت گاز فقط روستا دیده نشده است بلکه همه مجموعه را در نظر میگیرند. بودجهای که ارائه میدهند هم برای فعالیتهای زیربنایی و هم برای روستاها و سایر موارد تقسیم میشود اما انجام کارهای زیربنایی هزینه خیلی سنگینی دربر دارد. در حال حاضر پولی که صرفاً موجود است از منابع داخلی است و منابع داخلی هم جوابگوی پروژههای سنگین نیست. پیش از این سرمایهگذار خارجی وجود داشت با این حال گاز رسانی به روستاها و شهرها باید اقتصادی و هم طراز با تولید باشد و برای شعاع بالای 10 کیلومتر فاصله با خطوط لوله گاز اجرا نشود. آقای کسایی زاده فکر نمیکنید تکیه بر این محدودیتها برای پوشاندن ضعف عملکرد مدیران هم باشد. درست است که مشکلات بینالمللی تأثیرات محسوسی بر کاهش سرعت پروژهها و پیشبرد اهداف نفتی داشته باشد اما به هر حال تدوین یک استراتژی قوی و اولویتبندی طرحها میتواند نقش به سزایی در پیشبرد اهداف بازی کند. بدیهی است عملکرد مدیر قوی و ضعیف با هم فرق دارد. مدیران به هر حال در حد وسع و توان خودکار میکنند، مسئولیت آن با کسانی است که آنها را منصوب مینمایند. فکر میکنید تا چه اندازه کمبود برنامهای مدون در بخش گاز کشور در این ناکامیها موثراست؟ شرکتها بر اساس قانون برنامه و قانون بودجه فعالیت میکنند اما هیچ استراتژی مدونی برای چرخه کامل گاز که شامل سیاستهای کلان باشد وجود ندارد و به راحتی برنامههای تصویبشده با جابجایی مسئولین عوض میشود. یعنی شما موافق تشکیل وزارت انرژی هستید؟ خیر. طبق قانون شورای عالی انرژی باید در این موارد تصمیمگیری نماید و سهم هر یک از انرژیهای مصرفی در سبد سوخت کشور را تعین نموده و قائل به تنوع انرژی بوده و حد و مرزی را نیز برای انواع آن از جمله گاز طبیعی مشخص نماید، اما ظاهراً این شورا فعال نیست و هیچ خروجی از آن مشاهده نشده است. یعنی اگر استراتژی مشخصی در بخش انرژی کشور داشتیم در حال حاضر تمام فازهای پارس جنوبی را توسعه داده بودیم و بیش از این قطریها سهم ایرانیها را نمیبردند؟ به هر حال مسئله انرژی در کشور باید متولی داشته باشد و اگر نداشته باشد مدیر بر اساس سلیقه خود عمل میکند. اگر یک سیاست جامع وجود داشته باشد هر مدیری که روی صندلی مدیریت بنشیند بر اساس آن عمل میکند و بنابراین مشکلات کمتر خواهد شد. در حال حاضر ما استراتژی روشنی نداریم و روند کنونی مطلوب نیست. به جای اینکه تمرکز بر زیرساختها باشد سطحی کارکردیم. هماکنون 10 فاز پارس جنوبی قرار است که وارد سرویس شود. گاز تولیدی یا باید در داخل مصرف شود یا صادر و یا تزریق شود. تمام این موارد به زیرساخت احتیاج دارد اما اقدامی که برای زیرساختها انجامشده کافی نبوده است. به نظر شما در حال حاضر مهمترین مشکل صنعت گاز کشور چیست؟ صنعت گاز کشور باید به دنبال نهایی کردن استراتژی خود باشد؛ چنانچه استراتژی مشخص شود نقشه راه گاز هم مشخص میشود. ما بدون نقشه راه حرکت میکنیم و به روزمرگی دچار شدهایم. اگرچه مشکل اصلی ما کمبود منابع مالی است اما باید به توسعه زیرساختها توجه ویژهای شود. یعنی اگر منابع مالی ما در کنار استراتژی تأمین شود شرکت ملی گاز هیچ مشکلی نخواهد داشت. نکته دیگری که در بخش استراتژی گاز باید لحاظ شود مصرف گاز در کشور است. این که تا کجا و چند درصد مصرف سوخت کشور را گاز جوابگو باشد، مهم است و همچنین تکلیف سایر انرژیها مانند انرژی خورشیدی، دریا و دیگر انرژیهای تجدید پذیر هم باید مشخص شود. به طور کلی این استراتژی است که باید مشخص شود. تمام مشکلات را میتوان در طرح جامع انرژی که سالهاست در حال تدوین است گنجاند تا نقشه راه مشخص شود، بنابراین توصیه بنده این است که وزارت نفت تلاش کند این طرح جامع به ثمر برسد.